محمد ماشین‌چیان

محمد ماشین‌چیان

نعمت آزادی: تاملی در گزارش هریتج ۲۰۱۶

آیا این گزارش به درد ما می‌خورد؟ آیا مطالعه‌اش می‌تواند نفعی برای مردمان کشورمان داشته باشد؟
وضعیت کشور به تجربه اقتصاد دستوری در دهه‌های گذشته آن شده که در این گزارش ملاحظه می‌کنید. از ادامه این روند و اصرار بر روال‌های پیشین نمی‌توانیم انتظار نتیجه متفاوتی داشته باشیم. در این شرایط تمرکز روی فواید و مضرات خرده‌سیاست‌ها عبث و بی‌فایده است. کم و زیاد کردن فلان تعرفه، ممنوعیت واردات و یارانه صادرات بهمان محصول، یکی پس از دیگری سند توسعه نوشتن و تحریک تقاضا از جیب مردم و سیاست‌هایی از این دست در کشور ما کراراً آزموده شده و موجب پیشرفت اقتصادی نه شده و نه خواهد شد. به خاطر داشته باشیم، ثروت و شکوفایی اقتصادی محصول نوآوری فردی و همکاری اجتماعی مردمانی است که آزادانه از حق برابر خود در تامین معاش بهره‌برداری می‌کنند.

افزایش دستوری حداقل دستمزد

از میلتون فریدمن نقل است که: «هیچ‌چیز به قدر نیت خیر، ضرر نمی‌رساند». جای دیگری گفته بود: «جاده جهنم را با نیات خیر فرش کرده‌اند».

جراحان قرن هجدهم هم نیت خیر داشتند، فکر می‌کردند که قطع عضو با ابزاری که از پیش در شراب خوابانده‌اند، از نفوذ عفونت به درون خون بیمارانشان جلوگیری می‌کند. آن‌ها با نیت خیر پدر بیمار را در می‌آوردند!

آن‌هایی که امروز طرفدار و پیگیر افزایش دستمزد هستند هم نیت خیر دارند. در عمل اما معاش ضعیف‌ترین اقشار جامعه را به خطر انداخته، نرخ بیکاری را افزایش داده، به برپایی بازار سیاه کمک کرده و حق معاش بسیاری را در این مسیر پایمال می‌کنند.

فرار بزرگ

فرار بزرگ، داستان فرار بشریت از هزاران سال فقر و فلاکت، مرگ و بیماری، و خشونت و زور است که قریب به دویست و پنجاه سال پیش—در آن‌چه امروز به عنوان کشورهای توسعه یافته می‌شناسیم—آغاز، و در دهه‌های اخیر راه خود را تا فقیرترین کشورهای دنیا پیدا کرده است.

دیتون سوال را این‌طور مطرح می‌کند: چه چیزی باعث می‌شود که تولد در اتیوپی، مالی، یا نپال در مقایسه با ایسلند، ژاپن، یا سنگاپور اینقدر خطرناک باشد و سالانه میلیون‌ها نفر در کشورهای فقیر جانشان را از دست بدهند در حالی‌که دانش جلوگیری و درمان در تمام دنیا تقریبا به رایگان در دسترس است و ابزار و دارو و دیگر وسایل مقابله با این فجایع بسیار ارزان و فراوان هستند و میلیون‌ها نفر در سایر کشورها هر روزه از آن منتفع می‌شوند؟

خروج از رکود بدون یک ریال هزینه

اقتصاد ایران در کجا ایستاده؟ اصولاً پیشرفت اقتصادی معلول چه علتی است؟ چه باید بشود تا ما ایرانیان به خلق ثروت و رفاه افزون‌تر توانمندتر شویم؟ این‌ها پرسش‌هایی است که در این مقاله به آن‌ها خواهم پرداخت.

گفتگو با دکتر غنی‌نژاد راجع به حقوق بشر

محدودیت‌هایی که دولت برای آزادی اقتصادی شهروندان در داخل کشور ایجاد می‌کند در حقیقت نوعی نقض حقوق انسان‌هاست و می‌توان از آن به تحریم داخلی تعبیر کرد. این تحریم‌ها تبعات گسترده و مشابهی دارند و با نقض حقوق مالکیت و آزادی مبادله شهروندان باعث می‌شوند سطح تولید ثروت و در نتیجه رفاه جامعه کاهش یابد.

حق مظلوم معاش

هفت‌خوان دیوان‌سالاری معمولاً به بهانه منافع و امنیت عمومی برپا می‌شود. در حالیکه در تمام تاریخ بشر، امنیت هیچ جامعه‌ای از گل‌فروشی و چایخانه و مغازه سلمانی به خطر نیفتاده، هیچ جامعه‌ای به خاطر زیاد شدن شمار شاغلان به حرفه وکالت به قهقرا نرفته، و منفعت مردم هیچ کشوری از بساط میوه‌فروش و روزنامه‌فروش خیابانی به خطر نیفتاده؛ که حتی اگر این‌طور می‌شد، قوه قضائیه برای برخورد موردی و حفاظت از حقوق شهروندان بیدار و مسلح است.

محیط زیست گرایی دولت

محیط‌زیست‌گراییِ بازار از خیلی جهات بر انحصار دولتی ارجح است اما می‌پذیرم که پاسخی جهانشمول برای هر سناریوی ممکن نیست. اضافه می‌کنم که علاوه بر بازار و دولت بخش سومی هم در کار است که در مواجهه با برخی چالش‌ها بر هر دو می‌چربد. نهایتا این‌که شاید برای مواجهه با یک بحران دخالت دولت راهکار بهتری باشد؛ خیلی هم خوب، در آن مورد دولت بیاید و دخالت کند. عرض من این است که هر کدام از این‌ها جای خود را دارد و انحصار دولت بهترین پاسخ پیش‎فرض و تنها پاسخ صحیح به همه موقعیت‌ها نیست.

نتایج نظرسنجی بورژوا

حدود بیست روز پیش یک گزاره را بر روی بورژوا منتشر کردیم و از طریق فیسبوک مردم را دعوت کردیم تا موافقت یا مخالفت خود را با آن اعلام کنند. آن گزاره این بود: «به رغم اختلاف بالقوه بین فقیر و غنی، در اقتصاد بازار آزاد عموم مردم زندگی بهتری دارند.» ۱۱۴۸ نفر در نظرسنجی بورژوا شرکت کرده‌اند. ۶۰ درصد از شرکت‌کنندگان با گزاره‌ی فوق موافق و ۴۰ درصد مخالف بوده‌اند.

انقلاب مارژینال

«ارزش‌ دادوستدی» هر چیز نتیجه‌ی «اجتماعی» «آشکار» شدن ارزش‌‌گذاری‌های «ذهنی» «نامتقارن» و «نایکسان» آحاد جامعه است که با هر «دادوستد» در دنیای «واقعی» در معرض انتخابی از جنس «یکی‌بیش‌تر-یا-یکی‌کمتر» هستند، و ارزش ذهنی‌شان از هر چیز یک نسبت «معکوس» دارد با میزان بهره‌مندی‌شان از آن. انتظار می‌رود که در یک اقتصاد رقابتی «ارزش دادوستدی» هر چیز برابر با «هزینه‌ی مارژینال» تولید آن باشد.