محمد ماشین‌چیان

نقدی بر کتاب دکترین شوک نایومی کلاین

به نظر می رسد کتاب دکترین شوک، اثر نایومی کلاین افشای طبیعت بی رحم سرمایه داری بازار آزاد و نماینده پیشروی آن میلتون فریدمن باشد. کلاین استدلال می کند، سرمایه داری دست به دست دیکتاتوری و شقاوت پیش می رود و دیکتاتورها و دیگر اشخاص سیاسی بی توجه به نیک و بد، از شوکها برای محکم کردن پایه های قدرتشان و انجام اصلاحات بازارآزاد نامطلوب، سوء استفاده می کنند. کلاین، شیلی تحت فرمان آگوستینو پینوشه، بریتانیای زمان مارگارت تاچر، بحران میدان تیان ان من در چین و جنگ در حال انجام عراق را نمونه هایی از این فرایند ذکر می کند.

تحلیل کلاین تقریبا در هر سطحی ناقص است. گفته ها و نوشته های فریدمن، مدافع صلح، دموکراسی و حقوق فردی بودن او را آشکار می کند. فریدمن استدلال می کند اصلاحات اقتصادی تدریجی به اصلاحات تندرو ترجیح دارد و عامه مردم باید کاملا از آنها مطلع شوند تا خودشان را آماده کنند. بعلاوه فریدمن رژیم پینوشه و جنگ تحمیل شده به عراق را محکوم می کند.

مثالهای تاریخی کلاین تحت موشکافی دقیق، توان توضیحی خود را از دست می دهند. برای مثال کلاین عنوان می کند، سختگیری میدان تیان ان من برای شکست دادن مخالفین اصلاحات طرفدار بازار بود، در حالیکه آن عمل باعث شد آزادسازی برای سالها متوقف شود. او همچنین استدلال می کند تاچر از واقعه جنگهای فالکلند به عنوان پوششی برای سیاستهای غیر محبوب استفاده کرد، در حالیکه آن سیاستهای اقتصادی و نتایجشان از حمایت عمومی قوی بر خوردار بودند.

ادعاهای تجربی وسیع تر کلاین، بهتر از این نیست. مطالعات درباره آزادی اقتصادی و سیاسی آشکار می کند، حکومتهائی با آزادی سیاسی کمتر، تمایل دارند در مقابل آزادسازی بازار مقاومت کنند، اما دولتهائی با آزادی سیاسی بیشتر، به همان اندازه آزادی اقتصادی را تعقیب می کنند.

کاپیتالیسم و آزادی، فصل اول: رابطه آزادی اقتصادی با آزادی سیاسی

بسیاری معتقدند که سیاست و اقتصاد دو مقوله جدا و بی‌ارتباط با یکدیگرند؛ آزادی فردی مربوط به سیاست و رفاه مادی مسئله‌ای اقتصادی است و هر ترکیب سیاسی را می‌توان با هر ترکیب اقتصادی در هم آمیخت. نمونه بارز این تفکر در عصر حاضر آن است که آنانی که «سوسیالیزم خودکامه‌»‌ی روسیه را به چوب محدودیت آزادی‌های فردی می‌رانند، خود هوادار«سوسیالیزم دموکراتیک» هستند و همچنین، دیگرانی که معتقدند امکان دارد کشوری ویژگی‌های اساسی تشکیلات اقتصادی روسیه را اقتباس کند و در همان حال، با استفاده از تمهیدات سیاسی، آزادی فردی را تأمین کند. موضوع این فصل اثبات موهوم بودن این دیدگاه است، اثبات این که بین سیاست و اقتصاد ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد و آمیزش تفکرات سیاسی و اقتصادی فقط در مواردی مشخص امکان پذیر می‌گردد، و به ویژه اینکه یک جامعه سوسیالیست نمی‌تواند آن جا که موضوع تضمین آزادی‌های فردی در میان است، در عین حال دموکرات هم باشد.
نظام اقتصادی در ارتقای جامعه آزاد نقشی دوگانه بازی می‌کند. از یک سو، آزادی در نظام اقتصادی به خودی خود جزئی از مفهوم گسترده آزادی است و بنابراین آزادی اقتصادی خود یک هدف است. از سوی دیگر، آزادی اقتصادی ابزاری ضروری برای دستیابی به آزادی سیاسی است.

زندگی در این شرایط

یک کوبایی شاغل با درآمدش نمیتوانست یک لیوان قهوه در هتلِ ملت بخرد. یک بار ناخودآگاه به یک کوبایی تحصیلکرده گفتم:‌ «(زندگی با این حال و روز) باید سخت باشد.» با ترکیبی از اندوه و چندش پاسخ داد: «نه، سخت نیست. غیرممکن است.»
فیدل کاسترو دیکتاتور کمونیست چهار سال پیش در چنین روزهایی در سن ۹۰ سالگی از دنیا رفت. در طول دهه های گذشته بسیاری او را مظهر نظم نوینی در جهان دانسته اند که مردمانش را از سلطه امریکایی ها رهانیده و به سمت خودکفایی پیش رفت. حال آنکه حقیقت چیز دیگری است. حقیقت این است که کاسترو مظهر یک طاعون اقتصادی بود که بر جزیره کوبا نازل شد. نه تحریم امریکا و نه هیچ عامل خارجی دیگری به اندازه تصمیمات و درک غلط او از مفاهیم اقتصادی و پیروی از توهمات سوسیالیستی به زندگی مردم کوبا آسیب نرساند.
در نتیجه سیاستهای سوسیالیستی در تمام دوره کاسترو که قریب به ۵۵ سال به طول انجامید کشور کوبا تقریبا هیچ رشد اقتصادی ای به خود ندید. اتفاقات مثبت و نادری که در عرصه اقتصاد کوبا افتاد نتیجه سهل گیری دستورات و سیاستهای کاسترو بودند.
هستند افرادی که تاریخ را بر اساس یکی دو جمله زیبا که از قهرمانی اسطوره ای شنیده اند مورد قضاوت قرار میدهند. بله، جملات زیبای منتسب به کاسترو کم نیستند اما لازم است پیش از بزرگداشت یک قهرمان افسانه ای از عملکرد و میراث او باخبر باشیم…

رد دادخواست ایالت تگزاس در سوپریم کورت ایالات متحده

سوپریم کورت ایالات متحده امریکا، دادخواست ایالت تگزاس علیه نحوه برگزاری انتخابات در چهار ایالت دیگر را رد کرد. به این ترتیب تلاش‌های ترامپ برای به دیوان عالی کشیدن انتخابات نهایتا به جایی نرسید. 
هفته گذشته، در اقدامی غریب، بدلیلی که توضیح خواهم داد، دادستان کل ایالت تگزاس شکایت به سوپریم کورت ایالات متحده برده و از این نهاد خواسته که مستقیما در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده دخالت، و آراء پنسیلوانیا، جورجیا، میشیگان، و ویسکانسین را که به نفع جورج بایدن تمام شده، باطل کند. 
اکثر قضات سوپریم کورت این شکایت را ذیل اصل سوم قانون اساسی ایالات متحده نافذ ندانسته و آنطور که در اطلاعیه آمده، مابین دادخواهی دادستان این ایالت و نحوه برگزاری انتخابات در آن چند ایالت، نفع و ارتباط قضایی نیافته و به آن رسیدگی نخواهند کرد. 
این تصمیم سوپریم کورت نه تنها نسخه ترامپ را پیچید و تکلیف انتخابات را معلوم کرد بلکه پایانی خواهد بود بر چهارسال داد و فغان و افسانه‌سرایی و اغراق پروگرسیوها راجع به اکثریت محافظه‌کار سوپریم کورت و موضع‌گیری، بالقوه جانبدارانه دیوان عالی به نفع ترامپ. 

مصاحبه با الکس تبرک راجع به سیاستگذاری کرونا در دنیا

در هفته‌های گذشته اخبار واکسن کرونا بازارها را تکان داد. در گفتگویی اختصاصی در اکوایران، با پروفسور الکس تبرک، استاد اقتصاد دانشگاه جورج میسن و یکی از اقتصاددانان تاثیرگذار در حوزه کرونا، نگاهی انداختیم به وضعیت کنونی و آینده سیاستگذاری کرونا در دنیا. میتوانید نسخه انگلیسی این گفتگو را اینجا ببینید.
الکس تبرک استاد اقتصاد دانشگاه جرج میسن و یکی از نویسندگان وبلاگ مارجینال رولوشن است که یکی از پرخواننده ترین وبلاگ های اقتصادی دنیاست. تبرک بهمراه تایلر کوئن یکی از موسسان دانشگاه آنلاین مارجینال رولوشن است. وی مولف صدها مقاله اقتصادی و سیاسی و حقوقی و چندین کتاب است. مقالات وی در بسیاری از جراید پرتیراژ دنیا، از جمله نیویورک تایمز، واشنگتن پست، ریزن، ایندیپندنت، و وال استریت ژورنال به چاپ میرسد. تبرک همچنین میهمان برنامه های متعددی از شبکه های معتبری مانند بنیاد تِد، شبکه بلومبرگ، موسسه امریکن انترپرایز، و برنامه های دانشگاه‌های مختلف سرتاسر دنیا بوده است.

آیا سه میلیاردر به اندازه نیمی از جمعیت امریکا ثروت دارند؟ بله، اما اصلا مهم نیست!

این گزاره که چند میلیاردر امریکایی به اندازه نیمی از جمعیت سیصد و سی میلیون نفری این کشور ثروت دارند بارها تکرار شده است. خبر خوب برای مدعیان اینکه بله، این گزاره حقیقت دارد. خبر بد اینکه این خبر هیچ معنی یا ارزش اقتصادی و تحلیلی ندارد.
بخش بزرگی از این نیمه حدودا صدوشصت میلیون نفره فقیر امریکا را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند که یا در آغوش پدرومادر هستند و یا به تحصیل اشتغال دارند. قریب به ۳۲ درصد جمعیت امریکا کمتر از ۲۴ سال سن دارند. طبیعی است که این گروه سنی، درآمد و ثروتی ندارند و روی کاغذ و در آمار فقیر بحساب می‌آیند. پس قریب به ۶۳ درصد نیمه فقیر جمعیت امریکا هنوز وارد بازار کار نشده است.
به گزارش سنسوس بیرو امریکا، قریب به ۵۷ میلیون نفر، بعنی حدود ۱۹ درصد جمعیت امریکا، به معلولیت دچار است. …این گروه جمعیتی عموما درآمد چندانی نداشته و بسیاری اوقات برای گذران زندگی به خانواده و برنامه های رفاهی وابسته‌اند. در مجموع، جمعیت معلول و کودک و نوجوان ایالات متحده نزدیک به ۴۵ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهد. پس تا اینجا ۹۰ درصد از نیمه فقیر جمعیتی امریکا را پیدا کردیم.
در امریکا بیش از دو میلیون نفر در زندان هستند. علاوه بر این عده ای، که بیش از ۲۴ سال سن دارند، مشغول تحصیل در سطوح عالی هستند. مثلا دانشجویان رزیدنسی پزشکی یا دانشجویان دوره دکتری عموما درآمد چندانی ندارند. در عوض ممکن است از محل وام تحصیلی و غیره، بدهی نسبتا زیادی داشته باشند. پس هرچند آینده روشنی دارند اما در آمار فقیر بحساب می‌آیند…

نان در پیشگویی

تاریخ اقتصاد، شاید مغفول‌ترین شاخه علم اقتصاد است. نه‌تنها تاریخدانان و تاریخ‌نگاران بلکه قریب به‌اتفاق اقتصاددانان نیز اطلاعات محدودی از آن دارند که بیشتر مشتمل بر شنیده‌ها و گفته‌های سرگل قالی است تا حاصل مطالعات و دود چراغ. این البته عجیب نیست. معروف است که تاریخ را برنده می‌نویسد که البته گفته دقیقی نیست؛ برندگان معمولاً نه حال و نه سواد تاریخ نوشتن نداشته‌اند، پس تاریخ‌نگاران را به خدمت می‌گرفتند تا وقایع را مطابق میل ملوکانه تفسیر و یادداشت کنند.

در همان دوره‌ای که تاریخ‌نگاران گذشته را مطابق میل دربار تاویل می‌کردند، رمالان و طالع‌بینان با تامل در صور فلکی یا احشای حیوانات، آینده را، آن‌گونه که پادشاهان و سرداران انتظار داشتند، نوید می‌دادند. از این عالمان انتظار می‌رفت آینده را پیشگویی کنند. ایشان نیز ترمینولوژی پیچیده و تشریفات مفصلی برای فالگیری تدارک دیده بودند که دو علت داشت. اول، ورود رقبا به صنعت پیشگویی را سخت می‌کرد و دوم، در صورت غلط درآمدن پیشگویی، عوامل کمک‌کننده۱ زیادی در دسترس داشتند که می‌توانست غلط درآمدن پیشگویی را توضیح بدهد.

در دوره معاصر تلاش‌های زیادی برای پژوهش جدی در تاریخ و فاصله گرفتن از تاریخ‌نگاری درباری به عمل آمده و تاریخ‌نگاری اقتصادی یکی از مهم‌ترین دستاوردهای این تلاش‌هاست. لیکن عموماً از اقتصاددانان انتظار می‌رود از آینده خبر داشته باشند تا گذشته. یا به عبارت دیگر، نان در پیشگویی آینده است تا کشف گذشته. گاهی اوقات نبش قبر وقایع پیشین دردسر ایجاد می‌کند، درحالی‌که آینده هنوز نیامده و اقتصاددان می‌تواند آن را مطابق میل سیاستگذار، با بهره‌گیری از ادبیاتی پیچیده، و با دستچین کردن مقادیر همسو و نادیده گرفتن فکت‌های ناخواسته، پیش‌بینی کند. حال اگر پیش‌بینی درست از آب درنیامد، عوامل کمک‌کننده برای توجیه واقعیت ناخوشایند بسیار است و دیوار حاشا بلند. به این دلایل است که تاریخ اقتصاد مهجور و مغفول مانده است.

چاپیدن پول

اقتصاددانان سال‌های طولانی است تلاش می‌کنند به جامعه و سیاستمداران حالی کنند که خلق تورم همان سرقت از بانک مرکزی است؛ با این تفاوت که اولی کار شریک قافله است و دومی کار سارقان.

داستان سریال مهیج «سرقت پول» خیلی ساده است؛ یک گروه متشکل از سارقان حرفه‌ای به ضرابخانه سلطنتی اسپانیا نفوذ می‌کنند و فرآیند چاپ پول را در دست می‌گیرند و موفق می‌شوند چند میلیارد یورو اسکناس چاپ کنند. در خزانه سلطنتی اسپانیا چند میلیارد یورو اسکناس موجود است اما سارقان به این ذخیره کاری ندارند و برای اینکه از طریق شماره سریال اسکناس‌ها لو نروند، ترجیح می‌دهند پول خودشان را چاپ کنند.

عنوان سریال هم بامسما است؛ در اسپانیا «خانه کاغذی» و در آمریکا «سرقت پول» که هر دو مفاهیم عمیق اقتصادی دارند. در این استعاره، بانک مرکزی همان خانه کاغذی است و سارقان، سیاستمداران‌اند که به آن نفوذ می‌کنند.

سریال در سال ۲۰۱۷ و در اسپانیا ساخته شده و پس از کسب موفقیت در این کشور به بازارهای جهانی راه پیدا کرده است. پس از توفیق جهانی فصل اول و دوم سریال، دو فصل دیگر سریال نیز ساخته شده و بازهم توانسته نظرات را به خود جلب کند. در فصل سوم و چهارم همان گروه سارق، این بار به ذخیره طلای بانک مرکزی اسپانیا حمله می‌کنند تا ده‌ها تن طلا را از بانک خارج کنند.

خطر شیوع و تشدید تیولداری پس از کرونا

راه‌حل بدیهی این است که از کسب‌وکارها حمایت کنیم تا طوفان شرایط نامساعد امروزی را دوام آورده و زنده بمانند. شغل‌های بیشتری حفظ شود. فقر کمتر رشد کند. پس از تمام شدن دوره بحران، اقتصاد کشور همچنان قادر به خلق ارزش بوده و در زمان کوتاه‌تری به حالت عادی بازگردد. اقتصاددانان زیادی با همین منطق سیاستگذاران را به ارائه بسته‌های حمایتی تشویق کرده‌اند. آنچه از قلم می‌افتد ابعاد سرگیجه‌آور داستان و نحوه توزیع این منابع است.
در ایران کپی‌برداری از نسخه‌های دنیای توسعه‌یافته مرسوم است. معمولاً هم رانت‌خیزترین تجربه‌ها انتخاب می‌شود. بی‌توجه به اینکه راجع به یک اقتصاد جهان سوم صحبت می‌کنیم در بستر احتضار و گرفتار رکود با تورم بالای ۴۰ درصد که خیلی پیش از کرونا رشد منفی داشت. اقتصادی نفتی که مدت‌ها قبل از منفی شدن تاریخی بهای نفت در دنیا، نفت چندانی نمی‌فروخت و الی آخر. البته که کرونا برای همه دنیا پرهزینه بوده و ما نیز از این قاعده مستثنی نیستیم. اما، آنچه سایه‌اش دنیا را می‌ترساند در ایران، واقعیت امروز ماست.
خوشبختانه پول‌پاشی، تنها راه کمک دولت به صنایع آسیب‌پذیر نیست. کسب‌وکارهای ایرانی هرسال ناچارند با انبوهی از موانع و مداخلات دولتی دست‌وپنجه نرم کنند. عموماً هرچه کسب‌وکار کوچک‌تر باشد هزینه این مداخلات و موانع را بیشتر احساس خواهد کرد تا جایی که بسیاری از صنایع خرد از توجیه اقتصادی افتاده و امکان ادامه فعالیت را از دست می‌دهند. بزرگ‌ترین خدمتی که دولت می‌تواند در شرایط کنونی به صنعت و کارآفرینان کشور و در نتیجه همه مردم ایران ارائه کند، مقررات‌زدایی و خودداری از ادامه این مداخلات است.

کدام گروه‌ها برای اصلاحات اقتصادی مانع ایجاد می‌کنند؟

صرف دستکاری در قیمت مصرف‌کننده کالاهایی که در انحصار دولت است اصولاً نمی‌تواند مصداق اصلاحات باشد. عده‌ای مردم را بزرگ‌ترین مانع بر سر راه اصلاحات می‌دانند. در تحلیل‌های ایشان سیاستگذار مقابل مردم قرار دارد و سعی می‌کند اصلاحات را پیش ببرد اما مردم حاضر نیستند هزینه این سیاست‌ها را بپردازند. معمولاً در این‌گونه تحلیل‌ها به ناآگاهی مردم به‌عنوان یک عامل مهم اشاره می‌شود. در نگاه نخست شواهد برای اثبات این ادعا فراوان است. اما وقتی موضوع را دقیق‌تر بررسی می‌کنیم، با تصویر متفاوتی مواجه می‌شویم.
در انتخاب فردی، مردم سعی می‌کنند بهترین گزینه‌ها را با مشورت و مطالعه و محاسبه و… پیدا کرده و منافع خود و خانواده‌شان را تامین کنند. اما دینامیک تصمیمات جمعی متفاوت است. خروجی تصمیمات عمومی الزاماً برد-برد نیست. مردم، حتی در مواقعی که برای موضوعی رای می‌دهند، از بین گزینه‌های از قبل آماده‌شده دست به انتخاب می‌زنند و در نهایت موضع اقلیت به نفع اکثریت کنار گذاشته می‌شود. تصمیمات سیاستگذار، زندگی و معاش میلیون‌ها نفر را تحت تاثیر قرار خواهد داد. آن تصمیمات ممکن است اولویت خیلی از افراد جامعه نباشد. در اینجا فرد قادر نیست دست به انتخاب بزند. حتی اگر انتخابی در میان‌مدت و بلندمدت به نفع او باشد ممکن است در کوتاه‌مدت اولویتِ (برای او) مهم‌تری را تحت تاثیر قرار داده یا تصمیم مهمی را که برای آینده خود یا خانواده‌اش گرفته نقش برآب کند.