محمد ماشین‌چیان

محمد ماشین‌چیان

کاپیتالیسم و آزادی، فصل اول: رابطه آزادی اقتصادی با آزادی سیاسی

بسیاری معتقدند که سیاست و اقتصاد دو مقوله جدا و بی‌ارتباط با یکدیگرند؛ آزادی فردی مربوط به سیاست و رفاه مادی مسئله‌ای اقتصادی است و هر ترکیب سیاسی را می‌توان با هر ترکیب اقتصادی در هم آمیخت. نمونه بارز این تفکر در عصر حاضر آن است که آنانی که «سوسیالیزم خودکامه‌»‌ی روسیه را به چوب محدودیت آزادی‌های فردی می‌رانند، خود هوادار«سوسیالیزم دموکراتیک» هستند و همچنین، دیگرانی که معتقدند امکان دارد کشوری ویژگی‌های اساسی تشکیلات اقتصادی روسیه را اقتباس کند و در همان حال، با استفاده از تمهیدات سیاسی، آزادی فردی را تأمین کند. موضوع این فصل اثبات موهوم بودن این دیدگاه است، اثبات این که بین سیاست و اقتصاد ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد و آمیزش تفکرات سیاسی و اقتصادی فقط در مواردی مشخص امکان پذیر می‌گردد، و به ویژه اینکه یک جامعه سوسیالیست نمی‌تواند آن جا که موضوع تضمین آزادی‌های فردی در میان است، در عین حال دموکرات هم باشد.
نظام اقتصادی در ارتقای جامعه آزاد نقشی دوگانه بازی می‌کند. از یک سو، آزادی در نظام اقتصادی به خودی خود جزئی از مفهوم گسترده آزادی است و بنابراین آزادی اقتصادی خود یک هدف است. از سوی دیگر، آزادی اقتصادی ابزاری ضروری برای دستیابی به آزادی سیاسی است.

رتبه آزادی ایران در یک سال گذشته

ربع قرن اندازه‌گیری و مقایسه سنجه‌های مرتبط با آزادی ثابت میکند که ارتباط مستقیمی بین رفاه و خوشبختی و آزادی برقرار است. هرچه کشوری آزادتر باشد، مردمانش مرفه‌تر و خوشبخت‌تر خواهند بود. همچنین ثابت میکند که نقض آزادی و تلاش برای متمرکز کردن قدرت در دستگاه دولت، منجر به رفاه نخواهد شد بلکه فساد خواهد زایید. تقویت جامعه مدنی، همواره بر دستگاه دولتی و مشارکت داوطلبانه مردمی بر تکلیف دولتی مقدم است. و نهایتا ثابت میکند دولتی کردن صنایع و مداخله در بازار، مردمان هیچ کشوری را مرفه‌تر و خوشبخت‌تر نکرده است.

نبرد در میدان اندیشه‌ها ادامه دارد. طرفداران نظام‌های دولتی، شکست نمونه‌های قبلی را به کاستی‌های شخصی سیاستگذاران منتسب میکنند و کاستی‌های کنونی را نتیجه درست پیاده نشدن سیاست‌های دولتی یا کم‌رمق اجرا شدن این سیاست‌ها میدانند. چنانکه زنده‌یاد ابوالقاسم حالت در این قبیل مواقع میگفت، دیوار حاشا بلند است. آزادیخواهی اما کماکان مکتبی اخلاق‌محور است. دانستن و اثبات فایده آزادی، علت اصلی جانبداری ما از سیاست‌های آزادی‌طلبانه نیست. حتی اگر نفعی در آزادی نبود، باز بر مواضع خود پافشاری میکردیم. چرا که محور اصلی اندیشه آزادیخواهی، کرامت انسان و فضیلت انسان آزاد است. اما در فایده‌مندی آزادی شکی نیست. اگر رفاه و خوشبختی بخواهیم، راهی جز آزادی نداریم.

ترجمه‌های ۱۹۸۴ به فارسی

در زبان انگلیسی ساعت سیزده نداریم. یعنی ۱۳ o’clock مرسوم نیست. در ادبیات ارتشی البته Thirteen hundred hours داریم که متفاوت است و البته در زمان‌مکان اورول متعارف نبوده.
«وقتی ساعتها سیزده بار نواختند» یک ضرب المثل آلمانی[i] است در مایه‌های «وقتِ گلِ نِی» خودمان. موضوع این است که ساعت‌های ناقوس‌دار سنتی در دستگاه دوازده ساعته کار کرده و بیش از دوازده بار زنگ نمیزنند و اگر ساعتی سیزده بار نواخت، به این معنی است که خراب شده است. معروف است که وقتی شکست ارتش آلمان نازی در استالینگراد مسجل شد و در جبهه افریقا نیز ناچار به عقب‌نشینی شده بودند، هیتلر گفته بود وقتی از ارتش آلمان ناامید خواهد شد که ساعت‌ها سیزده بار بزنند. یعنی هیچوقت دست از این ارتش نخواهم شست.
در ادبیات حقوقی، اصطلاح سیزده بار نواختن، وقتی بکار میرود که بی‌اعتبار شدن اظهاراتی در دادگاه بمعنای بی‌اعتبار شدن تمام اظهارات قبلی فرد باشد. چرا که اگر ساعتی سیزده بار نواخت، دیگر به دوازده و یازده و ده بار نواختنش نیز نمیشود اعتماد کرد.
کتاب ۱۹۸۴ در یک روز آفتابی سرد آوریل آغاز می‌شود، در حالیکه ساعت‌ها سیزده بار میزنند. خواننده انگلیسی زبان بلافاصله متوجه شرایط غریب و فرارسیدن آنچه غیرممکن پنداشته میشد، می‌شود. همچنین اورول با اشاره به سیزده بار نواختن ساعت‌ها راجع به وضع حقیقت در دنیای داستانش پیشاپیش هشدار میدهد. اما خواننده فارسی‌زبان متوجه هیچکدام از این علائم و ارجاعات نمیشود. متن انگلیسی هیچ اشاره‌ای به چند بودن ساعت نمیکند، بلکه صرفا میگوید ساعت ها چندبار زنگ زدند. در حالیکه مترجمان جملگی به غلط و بی‌ضرورت ساعت چند بودن را اعلام کرده‌اند. بعضی پا را فراتر گذاشته و خیلی شاعرانه به محل قرار گرفتن عقربه‌های ساعت نیز اشاره کرده‌اند.

زندگی در این شرایط

یک کوبایی شاغل با درآمدش نمیتوانست یک لیوان قهوه در هتلِ ملت بخرد. یک بار ناخودآگاه به یک کوبایی تحصیلکرده گفتم:‌ «(زندگی با این حال و روز) باید سخت باشد.» با ترکیبی از اندوه و چندش پاسخ داد: «نه، سخت نیست. غیرممکن است.»
فیدل کاسترو دیکتاتور کمونیست چهار سال پیش در چنین روزهایی در سن ۹۰ سالگی از دنیا رفت. در طول دهه های گذشته بسیاری او را مظهر نظم نوینی در جهان دانسته اند که مردمانش را از سلطه امریکایی ها رهانیده و به سمت خودکفایی پیش رفت. حال آنکه حقیقت چیز دیگری است. حقیقت این است که کاسترو مظهر یک طاعون اقتصادی بود که بر جزیره کوبا نازل شد. نه تحریم امریکا و نه هیچ عامل خارجی دیگری به اندازه تصمیمات و درک غلط او از مفاهیم اقتصادی و پیروی از توهمات سوسیالیستی به زندگی مردم کوبا آسیب نرساند.
در نتیجه سیاستهای سوسیالیستی در تمام دوره کاسترو که قریب به ۵۵ سال به طول انجامید کشور کوبا تقریبا هیچ رشد اقتصادی ای به خود ندید. اتفاقات مثبت و نادری که در عرصه اقتصاد کوبا افتاد نتیجه سهل گیری دستورات و سیاستهای کاسترو بودند.
هستند افرادی که تاریخ را بر اساس یکی دو جمله زیبا که از قهرمانی اسطوره ای شنیده اند مورد قضاوت قرار میدهند. بله، جملات زیبای منتسب به کاسترو کم نیستند اما لازم است پیش از بزرگداشت یک قهرمان افسانه ای از عملکرد و میراث او باخبر باشیم…

رد دادخواست ایالت تگزاس در سوپریم کورت ایالات متحده

سوپریم کورت ایالات متحده امریکا، دادخواست ایالت تگزاس علیه نحوه برگزاری انتخابات در چهار ایالت دیگر را رد کرد. به این ترتیب تلاش‌های ترامپ برای به دیوان عالی کشیدن انتخابات نهایتا به جایی نرسید. 
هفته گذشته، در اقدامی غریب، بدلیلی که توضیح خواهم داد، دادستان کل ایالت تگزاس شکایت به سوپریم کورت ایالات متحده برده و از این نهاد خواسته که مستقیما در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده دخالت، و آراء پنسیلوانیا، جورجیا، میشیگان، و ویسکانسین را که به نفع جورج بایدن تمام شده، باطل کند. 
اکثر قضات سوپریم کورت این شکایت را ذیل اصل سوم قانون اساسی ایالات متحده نافذ ندانسته و آنطور که در اطلاعیه آمده، مابین دادخواهی دادستان این ایالت و نحوه برگزاری انتخابات در آن چند ایالت، نفع و ارتباط قضایی نیافته و به آن رسیدگی نخواهند کرد. 
این تصمیم سوپریم کورت نه تنها نسخه ترامپ را پیچید و تکلیف انتخابات را معلوم کرد بلکه پایانی خواهد بود بر چهارسال داد و فغان و افسانه‌سرایی و اغراق پروگرسیوها راجع به اکثریت محافظه‌کار سوپریم کورت و موضع‌گیری، بالقوه جانبدارانه دیوان عالی به نفع ترامپ. 

مصاحبه با الکس تبرک راجع به سیاستگذاری کرونا در دنیا

در هفته‌های گذشته اخبار واکسن کرونا بازارها را تکان داد. در گفتگویی اختصاصی در اکوایران، با پروفسور الکس تبرک، استاد اقتصاد دانشگاه جورج میسن و یکی از اقتصاددانان تاثیرگذار در حوزه کرونا، نگاهی انداختیم به وضعیت کنونی و آینده سیاستگذاری کرونا در دنیا. میتوانید نسخه انگلیسی این گفتگو را اینجا ببینید.
الکس تبرک استاد اقتصاد دانشگاه جرج میسن و یکی از نویسندگان وبلاگ مارجینال رولوشن است که یکی از پرخواننده ترین وبلاگ های اقتصادی دنیاست. تبرک بهمراه تایلر کوئن یکی از موسسان دانشگاه آنلاین مارجینال رولوشن است. وی مولف صدها مقاله اقتصادی و سیاسی و حقوقی و چندین کتاب است. مقالات وی در بسیاری از جراید پرتیراژ دنیا، از جمله نیویورک تایمز، واشنگتن پست، ریزن، ایندیپندنت، و وال استریت ژورنال به چاپ میرسد. تبرک همچنین میهمان برنامه های متعددی از شبکه های معتبری مانند بنیاد تِد، شبکه بلومبرگ، موسسه امریکن انترپرایز، و برنامه های دانشگاه‌های مختلف سرتاسر دنیا بوده است.

آیا سه میلیاردر به اندازه نیمی از جمعیت امریکا ثروت دارند؟ بله، اما اصلا مهم نیست!

این گزاره که چند میلیاردر امریکایی به اندازه نیمی از جمعیت سیصد و سی میلیون نفری این کشور ثروت دارند بارها تکرار شده است. خبر خوب برای مدعیان اینکه بله، این گزاره حقیقت دارد. خبر بد اینکه این خبر هیچ معنی یا ارزش اقتصادی و تحلیلی ندارد.
بخش بزرگی از این نیمه حدودا صدوشصت میلیون نفره فقیر امریکا را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند که یا در آغوش پدرومادر هستند و یا به تحصیل اشتغال دارند. قریب به ۳۲ درصد جمعیت امریکا کمتر از ۲۴ سال سن دارند. طبیعی است که این گروه سنی، درآمد و ثروتی ندارند و روی کاغذ و در آمار فقیر بحساب می‌آیند. پس قریب به ۶۳ درصد نیمه فقیر جمعیت امریکا هنوز وارد بازار کار نشده است.
به گزارش سنسوس بیرو امریکا، قریب به ۵۷ میلیون نفر، بعنی حدود ۱۹ درصد جمعیت امریکا، به معلولیت دچار است. …این گروه جمعیتی عموما درآمد چندانی نداشته و بسیاری اوقات برای گذران زندگی به خانواده و برنامه های رفاهی وابسته‌اند. در مجموع، جمعیت معلول و کودک و نوجوان ایالات متحده نزدیک به ۴۵ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهد. پس تا اینجا ۹۰ درصد از نیمه فقیر جمعیتی امریکا را پیدا کردیم.
در امریکا بیش از دو میلیون نفر در زندان هستند. علاوه بر این عده ای، که بیش از ۲۴ سال سن دارند، مشغول تحصیل در سطوح عالی هستند. مثلا دانشجویان رزیدنسی پزشکی یا دانشجویان دوره دکتری عموما درآمد چندانی ندارند. در عوض ممکن است از محل وام تحصیلی و غیره، بدهی نسبتا زیادی داشته باشند. پس هرچند آینده روشنی دارند اما در آمار فقیر بحساب می‌آیند…

مصاحبه با آیت الله علوی بروجردی

مصاحبه با آیت الله علوی بروجردی، واکنش‌ها، و حواشی

در ۱۸ شهریورماه ۱۳۹۹ با آیت الله علوی بروجردی در اکوایران مصاحبه‌ای کردیم که مباحث زیادی به دنبال داشت. مصاحبه در دفتر ایشان در قم انجام شد. در این پست علاوه بر اصل مصاحبه، تعدادی از حواشی و واکنش‌های مصاحبه نیز جمع‌آوری شده است. در این مدت همفکران و منتقدان زیادی با اینجانب در ارتباط بوده و نظراتشان را مطرح کرده‌اند. ما نیز به قدر بضاعت در تشریح و توضیح ابهامات کوشیده‌ایم. با اینحال در مقالات و گفتگوهای آتی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.

نان در پیشگویی

تاریخ اقتصاد، شاید مغفول‌ترین شاخه علم اقتصاد است. نه‌تنها تاریخدانان و تاریخ‌نگاران بلکه قریب به‌اتفاق اقتصاددانان نیز اطلاعات محدودی از آن دارند که بیشتر مشتمل بر شنیده‌ها و گفته‌های سرگل قالی است تا حاصل مطالعات و دود چراغ. این البته عجیب نیست. معروف است که تاریخ را برنده می‌نویسد که البته گفته دقیقی نیست؛ برندگان معمولاً نه حال و نه سواد تاریخ نوشتن نداشته‌اند، پس تاریخ‌نگاران را به خدمت می‌گرفتند تا وقایع را مطابق میل ملوکانه تفسیر و یادداشت کنند.

در همان دوره‌ای که تاریخ‌نگاران گذشته را مطابق میل دربار تاویل می‌کردند، رمالان و طالع‌بینان با تامل در صور فلکی یا احشای حیوانات، آینده را، آن‌گونه که پادشاهان و سرداران انتظار داشتند، نوید می‌دادند. از این عالمان انتظار می‌رفت آینده را پیشگویی کنند. ایشان نیز ترمینولوژی پیچیده و تشریفات مفصلی برای فالگیری تدارک دیده بودند که دو علت داشت. اول، ورود رقبا به صنعت پیشگویی را سخت می‌کرد و دوم، در صورت غلط درآمدن پیشگویی، عوامل کمک‌کننده۱ زیادی در دسترس داشتند که می‌توانست غلط درآمدن پیشگویی را توضیح بدهد.

در دوره معاصر تلاش‌های زیادی برای پژوهش جدی در تاریخ و فاصله گرفتن از تاریخ‌نگاری درباری به عمل آمده و تاریخ‌نگاری اقتصادی یکی از مهم‌ترین دستاوردهای این تلاش‌هاست. لیکن عموماً از اقتصاددانان انتظار می‌رود از آینده خبر داشته باشند تا گذشته. یا به عبارت دیگر، نان در پیشگویی آینده است تا کشف گذشته. گاهی اوقات نبش قبر وقایع پیشین دردسر ایجاد می‌کند، درحالی‌که آینده هنوز نیامده و اقتصاددان می‌تواند آن را مطابق میل سیاستگذار، با بهره‌گیری از ادبیاتی پیچیده، و با دستچین کردن مقادیر همسو و نادیده گرفتن فکت‌های ناخواسته، پیش‌بینی کند. حال اگر پیش‌بینی درست از آب درنیامد، عوامل کمک‌کننده برای توجیه واقعیت ناخوشایند بسیار است و دیوار حاشا بلند. به این دلایل است که تاریخ اقتصاد مهجور و مغفول مانده است.

چاپیدن پول

اقتصاددانان سال‌های طولانی است تلاش می‌کنند به جامعه و سیاستمداران حالی کنند که خلق تورم همان سرقت از بانک مرکزی است؛ با این تفاوت که اولی کار شریک قافله است و دومی کار سارقان.

داستان سریال مهیج «سرقت پول» خیلی ساده است؛ یک گروه متشکل از سارقان حرفه‌ای به ضرابخانه سلطنتی اسپانیا نفوذ می‌کنند و فرآیند چاپ پول را در دست می‌گیرند و موفق می‌شوند چند میلیارد یورو اسکناس چاپ کنند. در خزانه سلطنتی اسپانیا چند میلیارد یورو اسکناس موجود است اما سارقان به این ذخیره کاری ندارند و برای اینکه از طریق شماره سریال اسکناس‌ها لو نروند، ترجیح می‌دهند پول خودشان را چاپ کنند.

عنوان سریال هم بامسما است؛ در اسپانیا «خانه کاغذی» و در آمریکا «سرقت پول» که هر دو مفاهیم عمیق اقتصادی دارند. در این استعاره، بانک مرکزی همان خانه کاغذی است و سارقان، سیاستمداران‌اند که به آن نفوذ می‌کنند.

سریال در سال ۲۰۱۷ و در اسپانیا ساخته شده و پس از کسب موفقیت در این کشور به بازارهای جهانی راه پیدا کرده است. پس از توفیق جهانی فصل اول و دوم سریال، دو فصل دیگر سریال نیز ساخته شده و بازهم توانسته نظرات را به خود جلب کند. در فصل سوم و چهارم همان گروه سارق، این بار به ذخیره طلای بانک مرکزی اسپانیا حمله می‌کنند تا ده‌ها تن طلا را از بانک خارج کنند.