
ساختار سیاسی و رانتجویی
تولستوی گفته بود که هر خانوادهای ناخوشی منحصر به خودش را دارد. تنوع گرفتاریها بینهایت است و هرکدام از ما ناخوشی منحصر به خودمان را پیدا میکنیم. خلق ارزش و راه انداختن کسبوکار و شرکت در آزمون بازار هم همینطور است. تعداد مشکلاتی که ممکن است مانع موفقیت بشود بینهایت و پیشبینی همه آنها غیرممکن است. گاو نر میخواهد و مرد کهن. مهارت و تجربه و فراهم بودن بستر و آنچه امروزه فضای کسبوکار خوانده میشود نیز شانس موفقیت را افزایش میدهد اما هیچچیز تضمینی در کار نیست. در فراهمترین فضاهای کسبوکار در دنیا، افراد باتجربه تلاش میکنند تا ارزشی خلق کنند. بسیاری از این تلاشها شکست میخورد؛ راه طولانی و دشوار و ناهموار است و احتمال شکست از موفقیت بیشتر است.
اما مهارت و تجربه و اراده برای خلق ارزش و راه انداختن کسبوکار و تولید محصول جدید کافی نیست. منابعی هم لازم است. فردی باید حاضر شود سرمایه و داراییاش را برای آزمودن ایده شما به مخاطره بیندازد. شما هم باید حاضر باشید عمر و جوانی و سالهایی را که هرگز بازنخواهند گشت پای کار بگذارید.
بسیار خوب، رانتخواری چه ملزوماتی دارد؟ خوشبختانه برای توضیح این یکی لازم نیست وقت زیادی صرف کنیم. تقریباً همه ایرانیها با کیفیت و ملزومات و نتایج آن آشنا هستند.
در گذشته خانوادههای سلطنتی آشکارا فرصتهای بکر تجاری و انحصارات را بین دوستان و نزدیکان توزیع میکردند. از انحصار شمع و صابون بگیرید تا کاغذ و نشاسته. به قول ایمون باتلر، امروزه توزیع رانت با ظرافت بیشتری صورت میگیرد. اما نتیجه همان است و سودهای انحصاری را نصیب گروههای نورچشمی میکند…