سخن آغازین بورژوا

—یادداشت سردبیر

0005 - Resized

«هوای شهر آزاد می‌کند» (Stadtluft macht frei).

این عبارت سخنِ شاعری مدرن در بیان عشقی شیداوار به یک شهر نیست؛ سخنِ فیلسوفی باستانی هم نیست که آزادی را تنها حق انسان‌های مشارکت‌جو در حیات سیاسی شهر می‌دانسته است، و بربران صحرانشین را بنا به ‌طبیعت تنها شایسته‌ی به بردگی گرفته شدن به خدمت سروران شهرنشین.

«هوای شهر آزاد می‌کند» اشاره به یک قانون عرفی در اروپای قرون وسطا دارد که طبق آن هر رعیتی که از سلطه‌ی فئودال یا شاه‌زاده‌ی صاحب خود می‌گریخت، بعد از یک سال و یک روز زندگی در بورگ از قیدِ تعهد به کار بر روی زمین ارباب آزاد می‌شد.

واژه‌ی بورگ که از زبان آلمانی به اکثر زبان‌های اروپایی راه یافته و شاید بتوان آن را در فارسی به بازار-شهر برگرداند، به شهر‌هایی در اروپا اطلاق می‌شود که معمولاً محصور به دیوار و در پناه یک قلعه بودند، و به مرکزیت یک بازار شکل گرفته بودند. شکاف چندصدساله بین کلیسا و امپراتوری روم، فضایی را برای رقابت در عرصه حکومت‌داری در اروپای قرون وسطا فراهم کرده بود، و در همان شکاف بود که نطفه‌ی بورگ‌های اروپایی بسته شد. حکمرانانِ خُرد اروپایی می‌توانستند در ازای امنیت و آزادی، رعیت‌هایِ گریخته از اربابان را به قلمرو کوچک خود جلب کنند، و ساکنان جدید بازار-شهرهای آزاد را ساختند و گستراندند.

این‌گونه، «هوای شهر آزاد می‌کند» برای رعیتی که به قصد یک بورگ از ارباب خود می‌گریخت نوید آزاد شدن از سلطه و خشونت ارباب را می‌داد. آزادی که ساکنان بورگ‌ها از آن بهره‌مند بودند به‌علاوه مستظهر به قراردادهای اجتماعی بود که خود بر کاغذ می‌نوشتند و امضا می‌کردند و در جشن‌های‌شان به آواز می‌خواندند؛ برای ایشان قراداد اجتماعی یک مفهوم انتزاعی در فلسفه‌ی سیاسی نبود، بلکه وجودی عینی داشت.

اما دلالت «هوای شهر آزاد می‌کند» فراتر از آزادی از سلطه و خشونت فیزیکی بود. «آزاد» از زور و خشونت و ارعابِ اربابان، رعیت‌زادگانِ آنک آزادِ ساکن در بورگ‌ها هر چه بیشتر خود را به «رها» شدن از قیدوبندهای فرهنگیِ برابری‌ستیز و تعصباتِ فکریِ فردیت‌سوزِ به میراث رسیده از پیشینیان‌شان نیز توانا می‌یافتند. گریز از سلطه تنها آزادی‌بخش نبود؛ رهایی‌بخش نیز بود.

واژه‌ی فرانسوی بورژوا که از بورگ مشتق شده است نامی است برای همان ساکنان بورگ‌های پراکنده در اروپا—همان فرزندانِ رعیت‌هایِ گریخته از ارباب.

گرچه نه آزادی و نه سلطه، نه دادوستد و نه غارت، هیچ‌گاه برای انسان‌ها مفاهیمی بیگانه نبوده اند؛ اما تجربه‌ی آزادی و دادوستد برای بورگ‌‌نشین‌های اروپایی شاید از یک جهت یگانه شد: مردمان عادی کوچه و بازار که یکدیگر را شایسته‌ی دادوستد می‌یافتند، کم‌کم یکدیگر را شایسته‌ی احترام نیز یافتند، و به مرور آن «احترام» در نحوه‌ی سخن گفتن‌شان با یکدیگر نیز انعکاس یافت. این‌‌گونه شد که در تحولی شاید بی‌سابقه در تاریخ، به‌تدریج، انحصارِ منزلتِ اجتماعی از دستِ طبقات ممتاز—اربابان و فیلسوفان و منشیان و شاعران و قاضیان و کشیشیان و شهسواران—به در آمد، و مردم عادی کوچه و بازار نیز، که فعالیتِ عمده‌ی‌شان در زندگی به‌سادگی همان کسبِ معاش‌شان در بازار بود، به اعتبار همان کسب‌وکارِ خود، صاحبِ منزلت شدند. به کوته سخن، عوام‌الناسِ اهلِ کسب‌ و صنعت و تجارت هم محترم شد.

آنگاه که بورگ‌نشینان زبانِ تحقیرآمیز و تخفیف‌گرانه‌ی اشراف را نسبت به خود و کسب‌وکارشان پس راندند، و زبانِ خود‌حرمت‌گزارشان رواج و سروری یافت، آن ذهنیت اجتماعیِ نوآوری‌هراس که چون مانعی سطح و سبکِ زندگی مادی انسان‌ها را برای قرون و اعصار کمابیش یکسان نگاه داشته بود، به دست همین طبقه‌ی تازه‌منزلت‌یافته و تازه‌اعتمادبه‌نفس‌یافته شکسته شد، و نوآوری‌ در فن و تجارت به یک دگرگونی بزرگ و بی‌سابقه در زندگی مادی انسان‌ها راه بُرد. همراه با آن دگرگونی بزرگ مادی در شیوه‌ی تولید که «انقلاب صنعتی» می‌نامیم‌اش، اندیشه‌ها، ارزش‌ها، هنجارها و فضیلت‌های اجتماعی نویی فراگیر شد که اینک آن‌ها و حاملان آن‌ها را به صفت بورژوا می‌شناسیم.

بورژوا امروز فراتر از آن اروپاییان نیک‌کردار یا بدکرداری که در تاریخ بدان منتسب بوده‌اند، صفتی است عام‌ برای مردم عادی کوچه ‌و بازار در هر کجا در غرب یا شرق جهان که سلطه‌ی اشراف‌سالاران بر مردم عادی را حقِ طبیعیِ اربابان و فیلسوفان نمی‌دانند، هر آدمی را به حاکمیت بر سرنوشت خویش محق می‌دانند، برای بهره‌مندی از موهبت بزرگ زندگی در جامعه پای‌بندی به یک قرارداد اجتماعی را ترویج می‌کنند، خود را از چپاول دسترنج دیگران باز می‌دارند، به میراث اجتماعی انباشته‌شده طی قرون ارزش می‌گذارند، در عینِ حال، در سنت‌های برابری‌ستیز و فردیت‌‌سوز و پدرسالار نیاکان خویش تشکیک می‌کنند، در علم و فلسفه و هنر و تجارت ایده‌های نوآورانه خلق می‌کنند، به ایده‌پردازی نوآورانه به دیده‌ی تحسین می‌نگرند، ایده‌های خود را با هم دادوستد می‌کنند، از آمیزش ایده‌های یکدیگر ایده‌های بهتر خلق می‌کنند، ایده‌های خوب را فرای مرزهای قومی و ملی و فرهنگی و زبانی می‌جویند، بی‌تبعیض هر انسانی را از هر رنگ و نژاد و دین و زبان در هر گوشه‌ای از دنیا شایسته‌ی دادوستد می‌یابند، هر بار به قصد مجاب کردن یکدیگر وارد بازار می‌شوند، برای مجاب کردن یکدیگر به خرد و کلام و استدلال متوسل می‌شوند، در کسب‌وکار خود از دست یازیدن به زور و نیرنگ می‌پرهیزند، کاسب و صنعت‌گر غیرروشنفکر را نیز به اکتسابِ منزلت اجتماعی قادر و شایسته می‌یابند، به مسئولیت‌پذیری فردی در تأمین معاش خویش و به مسئولیت‌پذیری فردی در یاری رساندن به هم‌نوعان خویش قدر می‌گذارند، پذیرشِ طبیعتِ خویشتن‌‌پایِ آدم‌ها و گردن نهادن به واقعیتِ رنگارنگیِ دلبستگی‌های شخصی ایشان را آسان می‌یابند، به حق برابر افراد به تعقیبِ صلح‌جویانه‌ی دلبستگی‌های‌ شخصی‌ گونه‌گونه‌شان احترام می‌گذارند، با اندیشه‌ها و ارزش‌های بی‌آزاری که نمی‌پسندند مدارا می‌کنند، تنوع و تکثر باورها و ارزش‌ها را با آغوش باز می‌پذیرند، فروتنانه به محدودیت دانش خود اعتراف می‌کنند، از تحمیل درک شخصی خود از زندگی خوب به دیگران می‌پرهیزند، به فردیت خود و به فردیت دیگران قدر می‌گذارند، و امیدوارانه به تغییر و بهبود جهان می‌کوشند.

و اینک اما بورژوا نامی برای مجله‌ی فارسی‌زبان آنلاین ما نیز هست.

ما بورژوا را مجله می‌خوانیم—گرچه بر کاغذ منتشرش نکرده ایم—تا هم خود جدی‌ترش بگیریم و هم از همین آغاز قدر و اعتباری افزون‌تر از یک وبلاگ گروهی برای‌اش مدعی باشیم.

ما بورژوا را بر یک ایده و یک باور و یک امید بنا می‌کنیم.

آن ایده این است که در روزگاری که تقریباً همه‌ی بورژواهای اهلِ مطالعه‌ی ایرانی با کامپیوتر به اینترنت دسترسی دارند، و در وضعیتی که راه‌اندازی یک مجله‌ی کاغذی از بضاعت ما بیرون است، با کم‌ترین هزینه‌ی ممکن بر روی همین اینترنت بی‌مرز و جهان‌گستری که خود یک دستاورد بزرگ بشری در زمانه‌ی بورژوا است، جایگاهی کوچک بسازیم برای نشر ایده‌هایی که بر بستر آن‌ها، امروز این زندگی شگفت‌انگیز با مواهب بزرگ مادی و معنوی‌اش، فراتر از خیال نیاکانِ رعیت‌زاده‌ی ‌ما، برای ما شاه‌نزادگان و خان‌نزادگان—ما مردمان کوچه و بازار—ممکن شده است.

آن باور این است که ایده‌های غیرمادی بر جهان مادی اثر می‌گذارند، پس ما با کتاب خواندن‌ها و فلسفیدن‌ها و اندیشه‌ورزی‌های خود و نشر آموخته‌ها و تأملاتِ منحصراً نظری‌مان کاری بیهوده نمی‌کنیم.

آن امید این است که چونان یک نوازنده‌ی دوره‌گرد که از موسیقی خود لذت می‌برد، آن لذت را با رهگذران غریبه شریک می‌شود، و در عین حال که موسیقی خود را نمی‌فروشد با مشارکت داوطلبانه‌ی کسری از رهگذران قادر است تا فردا روز دوباره به خیابان بازگردد و سازش را از نو بنوازد، ما نیز بتوانیم این مجله‌ی آنلاین را که در تعقیبِ علایق روشنفکرانه‌ی خود با شوق برپا ساخته ایم، به دلگرمی و با همکاریِ مخاطبان خویش همین‌گونه سر پا نگاه داریم، بلکه بتوانیم کمی دورتر در قدمی بلندتر تولیدات فکری خود را بر روی کاغذ نیز نشر دهیم.

بورژوا تحت قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کند. حقوق مادی و معنوی مطالب بورژوا در پناه قوانین ایران محفوظ است. برداشت متعارف از مطالب بورژوا با ذکر نام بورژوا و آدرس www.bourgeois.ir آزاد است. بازنشر کامل مطالب، چه بر روی کاغذ چه اینترنت و چه غیر آن، چه به قصد انتفاع مادی و چه غیر آن، منوط به کسب اجازه از بورژوا خواهد بود.

از همه‌ی بورژواهای ایرانی که چون ما علایق روشنفکرانه دارند، دعوت به همکاری می‌کنیم.

***

ما را در فیسبوک دنبال کنید. https://www.facebook.com/BourgeoisMagazine