فرار بزرگ

— یادداشت سردبیر: این مطلب بدوا در شماره ۴۵ (دی ماه ۹۴) مهرنامه در پرونده «عشق به نابرابری» و با همین عنوان، که به مروری بر زندگی و دستاوردهای علمی آخرین برنده نوبل اقتصاد اختصاص یافته بود، منتشر شده است.

***

به فاصله تنها چند روز از اعلام دیتون به عنوان برنده نوبل اقتصاد، بانک جهانی گزارشی تاریخی منتشر کرد: «در سال ۲۰۱۵، برای نخستین بار تعداد افرادی که از فقر مطلق—درآمد کمتر از دو دلار در روز—رنج می‌برند به کمتر از ده درصد از جمعیت کره زمین رسیده… این رقم در سال ۲۰۱۲ نزدیک به سیزده درصد بود.»

دیتون_مهرنامه

پرداختن به تاثیر دیتون بر علم اقتصاد می‌تواند خیلی راحت و با تمرکز روی وجه تکنیکال فعالیت‌های وی در طول سی و چند سال گذشته برگزار شود؛ عرض من البته این نیست که اشکالی در این نگاه وجود دارد یا دستاوردهای فنی او به تنهایی مهم نیستند. عرضم این است که در این جمع‌بندی نکته مهمی از قلم افتاده و آن تاثیر انسانی تلاش‌های او است و درکی که این دستاوردها برای بشر امروزی بهمراه آورده‌است؛ شاید بتوان چکیده فعالیت‌های او را کمک به درک بهتر چیستی «توسعه اقتصادی» دانست. به عبارت دیگر، تاثیر دیتون پیشبرد وجه فنی تحلیل و جمع‌آوری اطلاعات و بهره گرفتن از روش‌های نوین برای تاباندن نور به برخی از تاریک‌ترین چالش‌های بشر معاصر است.

 

اگر بخواهیم مجموع فعالیت‌های دیتون را در یک عبارت خلاصه کنیم انتخابی بهتر از «فرار بزرگ» پیدا نخواهیم کرد. فرار بزرگ نتیجه چند دهه تحقیق و مداقه راجع به جمعیت، سلامت، فقر، و توسعه است، و انتخاب دیتون برای عنوان آخرین کتاب‌اش که در سال ۲۰۱۳ به چاپ رسید. ایده این عنوان از نام فیلم معروفی به کارگردانی جان استرجس و با بازی استیو مک‌کوئین گرفته شده—بقول خودش قدیمی‌ترها می‌دانند راجع به کدام فیلم صحبت می‌کنم—و حول تلاش نزدیک به دویست اسیر جنگی متفقین در جنگ جهانی دوم برای فرار از اردوگاه آلمانی‌ها می‌گذرد. این زندانی‌ها با حفر تونلی طولانی از زیر اردوگاه فرار می‌کنند. دیتون بر این باور است که حکایت آدمی هم جز این نبوده؛ فرار بزرگ، داستان فرار بشریت از هزاران سال فقر و فلاکت، مرگ و بیماری، و خشونت و زور است که قریب به دویست و پنجاه سال پیش—در آن‌چه امروز به عنوان کشورهای توسعه یافته می‌شناسیم—آغاز، و در دهه‌های اخیر راه خود را تا فقیرترین کشورهای دنیا پیدا کرده است. مثال مورد علاقه دیتون نرخ مرگ و میر اطفال است؛ وی نقل می‌کند که این عدد امروز در فقیرترین کشورهای جهان بقدری کاهش پیدا کرده که در هنگام تولد وی در بریتانیا به آن رسیده بودند. فرار بزرگ داستان بزرگترین جهش توسعه‌ای در تاریخ بشر است. گرچه پیش از آن هم—بعنوان نمونه در چین—جهش‌های توسعه‌ای اگرچه پراکنده اما قابل توجهی در تاریخ قابل مشاهده‌اند، اما هیچ‌کدام نه از حیث اندازه و شدت و نه ماندگاری قابل مقایسه با فرار بزرگ نبوده‌اند. اما تاثیر فرار بزرگ بر اقتصاد چه بوده و تا کدام حوزه‌ها ادامه دارد؟

 

فقر و توسعه

امروز به سختی بتوان مرجعی بزرگتر از دیتون در حوزه فقر و توسعه پیدا کرد. تلاش‌های وی راجع به فقر در جهان مجموعه وسیعی را شامل می‌‎شود. اما نخستین دستاورد مهم او توسعه «نظام تقریبا ایده‌آل تقاضا» بود که در امریکن ایکونامیک رویو به انتشار رسید و اکنون پس از قریب به ۳۵ سال همچنان ابزار استاندارد بررسی تاثیرات سیاست‌گذاری اقتصادی، برای ساخت شاخص‌های قیمت، و مقایسه سطح زندگی بین کشورهای مختلف در طول زمان باقی مانده است.

بطور خلاصه این نظام مجموعه‌ای از معادلات است که سطح تقاضای مصرف‌کننده را برای کالا و خدمات مختلف نشان می‌دهد؛ یک معادله ممکن است به تقاضا برای لباس و دیگری خوراک و غیره اشاره داشته باشد. هرکدام از این معادلات نشان می‌دهد که چگونه تغییرات قیمت کل کالاها در بازار، همین‌طور درآمد مصرف‌کنندگان، و سایر متغیرهای بومی روی تقاضا برای آن کالای بخصوص اثر خواهد گذاشت.

تلاش‌های فنی دیتون در حوزه فقر را می‌توانید این‌طور تصور کنید که او با دقت و از نزدیک سبد کالای مصرفی خانوارهای فقیر را بررسی می‌کند تا درک بهتری از شرایط زندگی آن‌ها پیدا کند و بتواند مسیری برای توسعه اقتصادی‌شان  بیابد.

در نگاه نخست اندازه‌گیری فقر و رفاه آنقدرها سخت بنظر نمی‌‎رسد. او پاسخ می‌دهد: «اندازه‌گیری فقر در سطح محلی سرراست است، در سطح ملی کار سخت می‌شود لیکن قابل مدیریت است، اما در سطح جهانی موضوع به شدت بغرنج است، آنقدر که بعضی ادعا می‌کنند انجام آن به دردسرش نمی‌ارزد.» ممکن است بپرسید چرا موضوع این‌قدر بغرنج است؟

نخستین راهی که برای اندازه‌گیری فقر در سطح جهانی به ذهن می‌رسد تبدیل درآمد با استفاده از نرخ ارز است، اما از آنجایی که خدمات در کشورهای فقیر ارزان‌تر است، چنین مقایسه‌ای کشور در حال توسعه را از آنچه هست فقیرتر نشان خواهد داد. مشکل دوم تفاوت اساسی بین سبد کالاهای مصرفی است؛ مثلا در سبد خانوار اروپایی مقدار زیادی پنیر مصرف می‌شود در حالی‌که پنیر در سبد خانوار چینی جایی ندارد. آیا این بدان معنی است که چینی‌ها بضاعت خرید پنیر ندارند یا این تفاوت ناشی از فرهنگ و ذائقه است؟ و چگونگی پاسخ دادن به این قبیل سوالات روی درک ما از رفاه تاثیر می‌گذارد. مشکل سوم دعوای دو بقال است. فرض کنید دو بقالی ادعا می‌کنند که پایین‌ترین قیمت‌ها را دارند و هر دو راست می‌گویند؛ مشتری‌ها در بقالی الف بیشتر برنج و حبوبات می‌خرند (که در آن بقالی ارزان‌تر است) و کمتر گوشت و مواد پروتئینی، و مشتری‌ها در بقالی ب برعکس، بیشتر مواد پروتئینی می‌خرند (که در آن بقالی ارزان‌تر است) و کمتر برنج و حبوبات. حالا در مقام مقایسه کدام بقالی بهتر است؟ حال تصور کنید که در مقیاس کره زمین، مقایسه سطح زندگی مردم چند کشور و اندازه گرفتن فقر و رفاه آن‌ها در طول زمان چقدر پیچیده خواهد بود.

باری، پس از شناسایی شرایط زندگی مردم در کشورهای فقیر با استفاده از ابزار و روش‌هایی که دیتون پایه گذاشته و اندازه‌گیری شدت آن در طول زمان و در نقاط مختلف، سوال مهم این خواهد بود که ریشه‌کن کردن فقر چقدر خرج دارد؟ از کدام مسیر باید به سمت توسعه حرکت کرد؟

دیتون سوال را این‌طور مطرح می‌کند: چه چیزی باعث می‌شود که تولد در اتیوپی، مالی، یا نپال در مقایسه با ایسلند، ژاپن، یا سنگاپور اینقدر خطرناک باشد و سالانه میلیون‌ها نفر در کشورهای فقیر جانشان را از دست بدهند در حالی‌که دانش جلوگیری و درمان در تمام دنیا تقریبا به رایگان در دسترس است و ابزار و دارو و دیگر وسایل مقابله با این فجایع بسیار ارزان و فراوان هستند و میلیون‌ها نفر در سایر کشورها هر روزه از آن منتفع می‌شوند؟

دیتون می‌گوید مردم به غلط تصور می‌کنند که چون این کشورها فقیر هستند پس حتما پول کافی برای خرید واکسن و پرداخت پول پزشک ندارند و این مشکل را می‌توان با کمک‌های نقدی رفع کرد. اقتصاددانان سنتی توسعه هم این موضع را همواره تقویت کرده‌اند. در نظر این متخصصان فقر یک مساله فنی و مهندسی است. اما دیتون این‌طور فکر نمی‌کند؛ دیتون بر این باور است که برخلاف تصور غالب پاسخ این سوال «پول» نیست و فقر یک چالش سیاسی است نه یک مساله مهندسی.

او معتقد است که فقر و توسعه با افزایش کمک‌های نقدی و بودجه امدادرسانی بترتیب ریشه‌کن و محقق نخواهد شد. به عبارتی با یک پارادوکس مواجه هستیم (با پارادوکس دیتون راجع به نسبت نوسان درآمد به مصرف اشتباه نشود.) گرچه برای ریشه‌کنی فقر به منابع مالی بیشتری نیاز است، اما تزریق این منابع دردی را دوا نخواهد کرد که هیچ، می‌تواند مانع بروز برخی پیشرفت‌ها و شکل‌گیری نهادها هم باشد. بخصوص اگر این منابع در اختیار دولت‌های محلی قرار بگیرد. باز به عبارت دیگر، سال‌ها مطالعه وی در بانک جهانی و هم در کشورهای مبتلا به فقر (بطور خاص هند و افریقا) نشان می‌دهد که گرچه این کشورها در مسیر توسعه با کمبود منابع هم مواجه هستند، اما عدم پیشرفت‌شان علل دیگری دارد، از جمله دولت‌های ضعیف، فقدان نهادهای مدنی لازم، و آن‌چه دیتون محیط سیاسی سمی می‌خواند. در این وضعیت، تزریق منابع عموما تاثیری بر زندگی فرودستان این جوامع نگذاشته و باعث پیشرفت‌شان نمی‌شود، یا بهره‌وری آن بسیار ناچیز است.

ورود به این مبحث مجال مفصلی می‌طلبد، در باب اهمیت آن در اقتصاد سخن کوتاه این‌که دیتون درک ما از مواجهه با فقر را به‌کل دگرگون، و عمده راهکارهای متعارف امروزی را به چالش می‌کشد. به عنوان نمونه این نگاه دقیقا در نقطه مقابل مهندسان اقتصادی نظیر جفری ساکس قرار می‌گیرد که در گذشته‌ای نه چندان دور از سوی رسانه‌ها بانفوذترین اقتصاددان دنیا نام گرفته بود و توانسته بود از سران دولت‌ها گرفته تا خواننده‌ها و ثروتمندان تا دبیرکل سازمان ملل را به موثر بودن ریشه‌کنی فقر از طریق کمک‌های امدادی قانع کند.

دیتون البته نخستین اقتصاددانی نیست که این رویکرد را مطرح کرده و شواهد و مستندات پیش از او هم بر این موضوع دلالت داشتند اما صدای این شواهد در مقابل جریان غالب به گوش کسی نمی‌رسید. اما حال که دیتون بعنوان یکی از بزرگترین اقتصاددانان توسعه مفتخر به دریافت جایزه نوبل شده و بخصوص پس از شکست آزمون و خطای گران‌قیمت ساکس در پروژه روستای هزاره از این پس مسیر جریان مبارزه با فقر در دنیا می‌تواند تغییر کند و سیاست‌های اقتصادی بیش از پیش از آن تاثیر خواهند گرفت.

 

مدرنیته؛ جمعیت و سلامت

فرار بزرگ محصول مدرنیته است. تاثیر مستقیم دیتون در این حوزه ابطال نظریه‌های ضدمدرنیته است؛ تاثیر فراگیر ناشی از زیاده نشستن پای اخبار و تعمیم آن چند خبر به یک جهان‌بینی تاریک راجع به دنیای امروز در مقابل آمار و مستندات فرار بزرگ رنگ می‌بازد. بیش از دویست سال از انتشار «اصل جمعیت» و طرح تله مالتوسی گذشته، گرچه جمعیت بالغ بر هفت میلیارد نفری کره زمین گواهی است محکم برای ابطال آن، اما وحشت‌فروشی در تمام این مدت کسب‌وکاری سکه باقی مانده؛ این نظریه‌ها گاهی اوقات از طرف اقتصاددانان طرح نمی‌شود، اما همیشه سر نخِ اثبات یا به کرسی نشاندن‌شان به منابع اقتصادی می‌رسد. مثلا در اواخر دهه شصت میلادی—زمانی که جمعیت کره زمین سه و نیم میلیارد نفر بود و پس از فراگیر شدن آنتی‌بیوتیک‌ها که موجب کاهش مرگ و میر شده بود—پاول ارلیک، استاد بیولوژی استنفورد، در کتاب «بمب جمعیت» ادعا کرد که کار دیگر از کار گذشته و نرخ رشد جمعیت  آنقدر بالا رفته که نمی‌شود جلویش را گرفت. او پیش‌بینی کرد که در دهه هفتاد صدها میلیون نفر از گرسنگی خواهند مرد، و بیماری و آشوب و فلاکت جهان را در خود خواهد بلعید. البته دهه هفتاد و بعد هشتاد رسید و هیچ کدام از آن بلاها نازل نشد، اما ارلیک همچنان حرف خودش را می‌زند و اتفاقا کلی هم طرفدار دارد. و این روال تا امروز ادامه یافته و هر روز شاهد طرح ادعایی جدید از این جنس هستیم. یکی از بزرگترین تاثیرات دیتون بر اقتصاد پایان دادن به توهمات مالتوسی است. اما چگونه؟

پاسخ دیتون را می‌توانید در اولین جمله کتاب فرار بزرگ پیدا کنید: «زندگی امروز بهتر از تقریبا هر زمانی در تاریخ است.»

نتایج مطالعات دیتون حاکی از آن است اگرچه جمعیت بشر به طرز بی‌سابقه‌ای افزایش یافته اما نسبت به گذشته سالم‌تر هستیم، متوسط عمر بیشتری داریم، قدمان بلندتر شده، ضریب هوشی‌مان افزایش پیدا کرده، فقر بیش از پیش کاهش یافته، و کمتر از هر زمان دیگری گرسنه‌ایم.

 

 

سوء تفاهم بزرگ: نابرابری

و اما آخرین، شاید مهمترین جنبه‌های تاثیر دیتون بر مباحث اقتصادی توجه او به موضوع داغ نابرابری است. جالب آن‌که موضع وی مقابل نابرابری عموما بدفهمیده شده و یا همسو با برداشت متعارف چپ از برچسب «نابرابری» رندانه مصادره به مطلوب شده است.

دیتون نابرابری را علامت موفقیت و نتیجه طبیعی رشد اقتصادی می‌داند. از این بابت بقول خودش «به نابرابری عشق می‌ورزد»، چنان‌چه می‌گوید: «نابرابری نسبتا علامت موفقیت است. اگر کسی بتواند چیزی پیدا کند، مثلا اختراعی که برای همه ما مفید باشد و بازار به درستی کار کند او با ثروتمند شدن پاداشش را دریافت خواهد کرد، و این عالی است و باعث خلق نابرابری می‌شود. فلذا برخی از بزرگترین نابرابری‌ها در دنیا محصول بزرگترین موفقیت‌ها هستند—از انقلاب صنعتی ۲۵۰ سال پیش بگیرید تا اختراعات اخیر و چیزهای جدیدی که این روزها می‌بینیم.»

این البته بدان معنا نیست که او هیچ دغدغه‌ای راجع به نابرابری ندارد. دیتون معتقد است که ثروت عظیم و گروه‌های با منافع خاص بالقوه می‌تواند با استفاده از ابزار سیاست پایه‌های دموکراسی را سست کند؛ به این معنا که او نگران دخالت صاحبان ثروت‌های عظیم در سیاست‌گذاری اقتصادی و تولید رانت است.

نگرانی اصلی دیتون کاهش نرخ رشد در جوامع توسعه‌یافته است. او می‌نویسد: «رشد اقتصادی موتور فرار از فقر و فلاکت مادی است. لیکن رشد اقتصادی در دنیای ثروتمند رو به کندی گذاشته. رشد در هر دهه اخیر نسبت به دهه قبلی کاهش داشته است، و تقریبا در همه جا این افت رشد با افزایش نابرابری همراه بوده». او معتقد است که شرایط رشد کند همواره آبستن منازعات توزیع ثروت خواهد بود. البته نکته مهمی که نباید از قلم بیفتد این است که او این کاهش نرخ رشد را اغراق شده و ناشی از یک خطای آماری بزرگ می‌داند: «متخصصان آمار افزایش کیفیت در بسیاری چیزها بخصوص خدمات را در نظر نمی‌گیرند، که عملا سهم فزاینده‌ای از تولید ملی را به خود اختصاص می‌دهد. انقلاب اطلاعات و دستگاه‌های مربوطه‌اش بیش از آن‌چه بتوانیم اندازه بگیریم به زندگی ما خدمت می‌کنند. این‌که عمده این مزایا در آمار رشد منعکس نمی‌شود نشان‌دهنده کاستی‌های آمار است نه کاستی فناوری و خدماتی که برای ما به ارمغان می‌آورد.»

 

 

 

منابع:

  1. Angus Deaton, The Great Escape: Health, Wealth, and the Origins of Inequality, Princeton Uni. 2013
  2. Angus Deaton, Measuring poverty, Princeton Uni. 2003
  3. Angus Deaton, On tyrannical experts and expert tyrants, Review of Austrian Economics, 2015
  4. Angus Deaton, Letters from America, Royal Economic Society
  5. David R. Henderson, Measuring World Poverty as It Shrinks, Wall Street journal
  6. Russell Roberts, Econ Talk with Angus Deaton, Stanford Uni.
  7. Christopher Blattman, Why Angus Deaton Deserves the Novel Prize in Economics, Foreign Policy
  8. Alex Tabarrok, Angus Deaton wins the Nobel, Marginal Revolution
  9. Angus Deaton’s lectures in London School of Economics