سال چهارم

پیشرفت اقتصاد و امنیت ملی

از همان آغاز پیدایش علم اقتصاد دو رویکرد متفاوت و بعضا متضاد درخصوص رابطه میان نظام اقتصادی و مصلحت سیاسی وجود داشت. یک عده که بعدها به «مرکانتیلیست‌ها» معروف شدند بر این عقیده بودند که اقتصاد ابزاری در میان سایر ابزارها برای خدمت به مصلحت عالی سیاسی است و شأن مستقلی از آنِ خود ندارد. همان‌گونه که نیروی نظامی تابع قدرت حاکم برای نیل به اهداف سیاسی است، نظام اقتصادی هم باید چنین باشد. آنها به تجارت آزاد اعتقادی نداشتند و بر سیاست‌های حمایتی برای تقویت و تحکیم اقتصاد ملی تاکید می‌ورزیدند. بنیان‌گذاران علم اقتصاد، از جمله آدام اسمیت در کتاب معروف «ثروت ملل»، نادرستی و تناقض نهفته در این رویکرد را نشان دادند…

رونالد کوز: یک اقتصاددان تصادفی که نوبل برد!

وقتی رونالد کوز در سال ۱۹۹۱ جایزه‌ی نوبل اقتصاد را برد، بسیارانی که در این حرفه فعالیت می‌کردند، متعجب شدند. هیچ‌کس یادش نمی‌آمد که مقاله‌ای از او خوانده باشد که درش یک معادله، یک پارامتر تخمینی، یک ضریب هم‌ارزی یا حتی یک حرف یونانی دیده شده باشد. چطور ممکن بود این آقا که ادای اقتصاددان بودن را در می‌آورد، این آقا که استاد اقتصاد در دانشگاه‌ «حقوق» شیکاگو بود، شایسته‌ی یک‌چنان عنوان فاخری دانسته شده باشد؟

چالش منابع و مصارف دولت در اقتصاد ایران

موضوع این است که درآمدهای نفتی، به‌خصوص با در نظر داشتن افزایش پیوسته مخارج دولت، از اینجا به بعد کافی نخواهد بود. از این‌رو در نهایت مردم باید بخش بیش و بیشتری از درآمدشان را به‌عنوان مالیات به دولت بپردازند. …اما افزایش مالیات همه‌چیز را حل نخواهد کرد و نمیتواند پایان کار باشد. دولت باید هرچه سریع‌تر به فکر جمع و جور کردن خود بیفتد. با وضع فعلی در ایرانِ فردا حتی اگر مردم تمام درآمد خود را دو دستی تقدیم دولت کنند، باز برای تامین ریخت و پاش‌هایی از جنس میلیون‌ها دلار برای ساختن بازی، میلیون‌ها دلار برای پاداش این و آن ورزشکار، یا میلیون‌ها دلار به اسم حمایت از فلان سازمان یا بهمان نشریه با تیراژ ۵۰ نسخه، کافی نخواهد بود.

ورود روحانیون به اقتصاد

زمانی سوسیالیسم کلام آخر در پیشرفت علوم تلقی می‌شد اما سبقه و عملکرد و فجایعی که آفرید آن را به حاشیه راند تا اینکه عده‌ای نص جدیدی از آن را با عنوان سوسیالیسم قرن بیست‌و‌یکم عرضه کردند که نقل زبان و محافل روشنفکری شد. چامسکی و استیگلیتز، که هرکدام چه در حوزه اندیشه و چه در حوزه تخصص خود ستون‌هایی به حساب می‌آیند، آن را ستودند تا اینکه پرده فرو افتاد و ابعاد وسیع فاجعه ونزوئلا راه را برای هرگونه دفاع و عقب‌نشینی بست. طبیعتاً تصویر و حرمت ایشان تحت تاثیر وقوع این فجایع قرار گرفت. در مورد دیگری پاپ، رهبر کاتولیک‌ها در حوزه اقتصاد حرفی زده بود. در نتیجه بارانی از تحلیل‌ها و اعداد و ارقام و جداول و نمودارها و مستندات تاریخی بر سرش نازل شد که گواهی می‌داد تحلیل ایشان از نظر اقتصادی خالی از اشکال نیست.

غرض آنکه در حوزه معارف دینی فقها حرف آخر را می‌زنند اما با ورود به عرصه نظریه‌پردازی اقتصادی، چنان‌که مرحوم آیت‌الله حائری‌یزدی گفته بودند: «عمر انسانی کفایت نمی‌کند که در پنجاه باب به طور شایسته و آن‌طور که باید و شاید تحقیق شود.» به حکم عقل اقتصاددانی که عمر و جوانی‌اش را وقف فلان حوزه به‌خصوصِ اقتصاد کرده است در گود نظریه‌پردازی اقتصادی راجع به آن موضوع خاص احتمالاً گوی سبقت را از علامه‌ای که ممکن است مرجع میلیون‌ها نفر مومن باشد خواهد ربود.

فاجعه ۴تریلیون دلاری «بنیاد بیل گیتس» در آموزش دولتی

بیل گیتس از جمله نخستین افرادی بود که با به ثمر رساندن ایده بدواً خنده‌دارِ «کامپیوترهای خانگی» جوامع بشری را دگرگون کرده و باعث آغاز عصر اطلاعات شد و البته همان‌طور که اشاره شد این نوآوری‌ها او را برای سال‌ها به ثروتمندترین انسان کره زمین تبدیل کرد. ثروت بیل گیتس درس مهمی به ما راجع به بازارها می‌دهد و آن اینکه در یک بازار آزاد تنها راه برای کسب ثروت خدمت به همنوعان و بهتر کردن زندگی آنهاست. احتمالاً اولین پاسخی که به ذهن بسیاری از خوانندگان می‌رسد این است که: «خیر، لزوماً این‌طور نیست؛ ما خیلی‌ها را می‌شناسیم که بدون خدمت رساندن به دیگری و با استفاده از رانت و نفوذ سیاسی و ژن خوب ثروتی به هم زده‌اند». حق با شماست. موارد این چنینی زیادند اما رانت و نفوذ سیاسی و ژن خوب در بازار توزیع نمی‌شود. برعکس، چنین ثروت‌هایی فقط با دخالت دولت در بازار به قیمت جیب مردمان یک جامعه، بین عده محدودی حاتم‌بخشی می‌شود.

توهم قیمت‌گذاری دولتی

قیمت‌ها صرفاً اعدادی نیستند که ما از خودمان درمی‌آوریم تا دنیای بهتری بسازیم. قیمت‌ها اطلاعات حیاتی یک نظام اقتصادی‌اند.
در تئوری، یک دستگاه دولتی هیچ‌وقت اطلاعات کافی برای انجام این محاسبه در اختیار ندارد. آنچه امروز در ایران پدیده‌ای عقلی و علمی تصور می‌شود، ظرف چندین دهه و به طرق گوناگون از طریق نظام مارکسیستی شوروی آزموده شد. هر بار راه جدیدی پیدا می‌کردند و مطمئن بودند این بار کار خواهد کرد اما به قیمت زندگی و معاش میلیون‌ها نفر شکست می‌خوردند و روز از نو و روزی از نو، به خرج همان میلیون‌ها نفر آزمون و خطا را از سر می‌گرفتند.

تولید اجباری نشریات از جیب شهروندان عادی

…اینکه کاغذ و هزینه چاپ گران است برای این مطبوعات «حقی» نسبت به جیب مردم ایجاد نمی‌کند. راه‌حل بسیاری از این مطبوعات تشویق ایشان به راه انداختن کانال تلگرامی به عوض مجله کاغذی است.
در اقتصادی به بزرگی ایران عدد بسیار کوچکی که کسری از درصدی در بودجه کل کشور است گویای اهمیت آن مبلغ در زندگی روزمره مردم نیست. اما خدمت بزرگواران اطمینان می‌دهم که این اعداد هرچند به ظاهر کوچک برای اکثر مردمان این سرزمین و خانواده‌شان حکم بقا و ممات را دارد و این صد و بیست میلیارد تومان‌ها و بیست‌هزار میلیارد تومان‌ها هر دو از جیب همین مردم در می‌آید.
…بهترین راه‌حل آن است که مسوولان دولتی پیش از توزیع این قبیل یارانه‌ها، به عوض افتخار به موفقیت در میزان افزایش آن در دوره خدمت، لحظه‌ای فکر کنند که چند نفر کارمند باید ساعت هفت و نیم صبح در صف تاکسی بایستند تا یکصد میلیارد تومان پول مالیات از بین ایشان جمع‌آوری شود؟ حمایت از فلان مجله با تیراژ ۱۰ نسخه بر کفش و لباس فرزند کدام‌شان اولویت دارد؟

دروغِ چین!

خیلی ها فکر می کنند چین نمونه خوب مداخله های دولت برای رشد اقتصادی است، دو اقتصاددان برجسته کوز و وانگ نشان داده اند که این حرف را نباید جدی گرفت؛ اصلاحاتی که پس از مائو در اواخر دهه ۷۰ صورت گرفت و هدفش حفظ سوسیالیسم بود، کاری پیش نبرد. فرایندی که چین را طی بیست سال از یک اقتصاد بسته به اقتصاد بازار و ابرقدرت اقتصادی بدل کرد، به هیچ رو در آغاز مورد نظر حزب حاکم پکن نبود…

دولت یک خانواده نیست: انجمن‌ها و وظیفه سیاسی

به نظر می‌رسد تحت هر شرایطی، می‌خواهیم اگر دولت به میزانی از شرارت رسید، راهی برای لغو تعهد به اطاعت از آن داشته باشیم. و این کناره گیری نباید به شکل «یا دوستش داشته باش، یا ترک اش کن» تحمیل شود.

کشف منابع طبیعی ثروت نمی‌آفریند

از زمانی که نفت برای اولین بار در قرن نوزدهم تصفیه و به‌کار گرفته شد دغدغه تمام شدن نفت با ما بوده است. این دغدغه در قرن بیستم با ورود اتومبیل به بازار و افزایش تقاضای نفت شدت یافت. در همین دوران منابع نفت نه‌تنها کاهش پیدا نکرد که همواره رو به افزایش بوده است. در سال ۱۹۱۹ آمارها نشان دادند ذخایر نفت دنیا حدود ۲۰ سال مصرف را تامین خواهند کرد. در سال ۱۹۵۰ انجمن نفت آمریکا تخمین زد که حدود ۱۰۰ میلیون بشکه نفت در دنیا باقی مانده است. در سال ۱۹۸۰ مطالعات حاکی از این بود که ذخیره نفت کره زمین ۶۴۸ میلیون بشکه است. در سال ۱۹۹۰ آمار رسمی ۹۹۹ میلیون بشکه باقی‌مانده را تخمین زد. در سال ۲۰۰۰ این رقم تا یک میلیارد و ۱۶ میلیون بشکه افزایش یافت. آخرین آمار موجود در سال ۲۰۰۸ ذخایر نفت باقی‌مانده در دنیا را حدود یک میلیارد و ۲۳۸ میلیون بشکه تخمین می‌زند. ملاحظه می‌کنید؟ نکته‌ای که در آمار بالا غایب است تعداد متخصصان و سیاستمداران و شیادانی است که از این آب گل‌آلود، از ترساندن میلیون‌ها نفر و از فریاد همه نابود خواهیم شد، ثروت اندوخته و در دانشگاه یا دولت کرسی کسب کرده‌اند.