1393

بنژامن کنستان؛ ایدئولوگ آزادی

اکثریت حق دارد تا اقلیت را به احترام نهادن به نظم عمومی ملزم سازد، اما هر آن‌چه نظم عمومی را مختل نسازد، هر آن‌چه منحصراً شخصی باشد چون افکار انسان‌ها، هر آن‌چه که در تبدیل آن افکار به افعال انجام گیرد در حالی که مایه‌ی آزار دیگری نیست، در حالی که متضمن اعمال خشونت فیزیکی نیست، در حالی که مانعِ بیان افکار رقیب نیست، هر آن‌چه که در کسب‌وکار، به رقیبی صنعتی اجازه می‌دهد تا آزادانه رشد کند—همه‌ی این‌‌ها اموری فردی‌ هستند که محدود شدن‌شان به اتکای قدرت دولت به هیچ وجهی نمی‌تواند قانونی باشد.

بورژوا در تجارت فردا

ماه گذشته، هفته‌نامه‌ی «تجارت فردا»—که بی‌شک یکی از پدیده‌های موفق روزنامه‌نگاری در ایران است—به مناسبت یک سالگی بورژوا در شماره‌ی ۱۱۸ خود مطالبی درباره‌ی مجله‌ی آنلاین ما منتشر کرد، که بسی مایه‌ی دلگرمی شد. آن مطالب اینک بر روی وب‌سایت «تجارت فردا» دسترس‌پذیر اند. مطالب از جمله مشتمل است بر یک معرفی کوتاه و مصاحبه‌ای با نگارنده.

سرکوب آزادی اقتصادی؛ نمک، دکمه، پارچه چیتی، نیترات پتاسیم

چنان که یک مورخ نوشته، «یک‌ بار در شهر ولانس، ۷۷ نفر به دار آویخته شدند، ۵۸ نفر زیر چرخ خرد و خمیر شدند، ۶۳۱ نفر به بردگی در کشتی فرستاده ‌شدند و یک نفر هم به بیگاری گماشته ‌شد و هیچ‌کس بخشوده‌ نشد.» در طول ۷۱ سالِ تلاش برای پاک‌سازی بازار و خلاص‌کردن تولید‌کنندگان فرانسوی از پارچه‌‌ی چیتی، کلاً ۱۶ هزار نفر کشته شدند.

لاغریِ سریع با راه‌کارِ دولتی

راه‌‌‌کارهای سیاسی تقریباً شبیهِ رژیم‌های لاغریِ سریع هستند. اگر می‌خواهید در بلندمدت وزن کم کنید، از هر نظر که بگویی، بهترین راه تغذیه‌ی بهتر و ورزش بیشتر است. اما این کار دشوار است و نتایج آنی و چشمگیری به همراه ندارد. رژیم‌های لاغریِ سریع اغلب کارگر نیستند و زمانی هم که کارگر می‌افتند، نتایج‌شان شاید چشمگیر اما زودگذر است.

حقوق طبیعی غیر از اخلاقیات قانون طبیعی است

حقوقِ «پیش‌بنیاد» آن حقوقی هستند که مطالبه‌ی احقاقِ آن‌ها با توسل به زور، بعد از در نظر گرفتن جمیع ادله‌ی موافق و مخالف، مطالبه‌ای موجّه است، فارغ از این‌که در عمل یک نظامِ برساخته‌ی حقوقی اعتبار آن مطالبه را به رسمیت شناخته یا نشناخته باشد. در مقابل، حقوقِ «برساخته» آن حقوقی هستند که صرفاً به اعتبار آن‌که یک نظامِ برساخته‌ی حقوقی آن‌ها را به رسمیت شناخته، عنوان حق را کسب کرده‌اند.

قواعد انتزاعی؛ یعنی قواعد عمومی

دلبخواهی نبودن قانون تنها وقتی صادق است، که منظور ما از «قانون» قواعدی عمومی باشد که به برابری بر همگان اعمال می‌شود. ما این عمومیت را که احتمالاً مهم‌ترین وجه از اوصاف قانون است، «انتزاع» می‌نامیم.

هراس موجّه آنتی‌فدرالیست‌ها

در جریان تنظیم و تصویب قانون اساسی ایالات متحده در سال ۱۷۸۷، هواداران قانون اساسی خود را «فدرالیست» نامیدند، و این موجب شد که مخالفان با عنوان «آنتی‌فدرالیست» شهره شوند. بر خلاف آن معنایی که کلمه‌ی «فدرالیست» در نظر اول تداعی می‌کند، فدرالیست‌ها خواهان برپایی یک حکومت «مرکزی» بودند که مستقل از ایالات حائز قدرت باشد، و مدل حکومت مدنظرشان نیز همان بود که جیمز مدیسون در پیش‌نویس قانون اساسی صورت‌بندی کرده بود. در مقابل آنتی‌فدرالیست‌ها بر آن نظر بودند که قانون اساسی پیشنهادی مدیسون یارای آن را نخواهد داشت که قدرت حکومت مرکزی را محدود و مشروط نگاه دارد.

نئولیبرالیسم: پیدایش یک دشنام سیاسی | بخش ۲

باور به «رفاه ابدی» با حوادثی که جرقه‌اش را «جمعه‌ی سیاه» وال استریت زد، نقش بر آب شد، از جمله در آلمان. بحران اقتصاد جهانی عمدتاً به منزله‌ی شکست «لیبرالیسم» و «سرمایه‌داری» تلقی شد. در پانزدهمین سالگرد تاسیس اتحاد جماهیر شوروی به سال ۱۹۳۲ رهبران این کشور پایان سرمایه‌داری را با رژه‌‌های باشکوه جشن گرفتند. در ایالات متحده، فرانکلین روزولت «یک معامله‌ی نو برای مردم آمریکا» را پی ریخت تا این کشور را به سمت سیاست‌های مداخله‌گرایانه سوق دهد. در انگلستان جان مینیارد کینز اقتصاددان روی نظریه‌ی عمومی خود کار می‌کرد که در آن می‌کوشید بی‌ثباتی‌های ذاتی نظام سرمایه‌داری را تبیین (و بر آن غلبه) کند. در سرتاسر جهان جو زمانه بر ضد لیبرالیسم و بازار آزاد بود.

شیرزنان لیبرتاریانیسم: آین رند

رَند ظهوری برق‌آسا داشت. باربارا برندنِ زندگینامه‌نویس، رند را وقتی در ۲۱ سالگی به آمریکا رسید این‌گونه توصیف می‌کند که: «پوشیده در موهایی کوتاه و صاف؛ چهره‌ای مربع‌شکل با آرواره‌هایِ سرِجایِ خود؛ دهان گشاد شهوت‌آفرین‌اش بسته و پای چشمان تیره‌ی بزرگش به‌شدت کبود بود؛ انگار که صورت یک شهید یا یک مفتش انکیزیسیون یا یک قدیسه باشد.

نئولیبرالیسم: پیدایش یک دشنام سیاسی | بخش ۱

گر دیگران به یک لیبرال بگویند «لیبرال» یا به یک سوسیالیست بگویند «سوسیالیست» او ابایی از پذیرش آن عنوان ندارد. اما این موضوع برای «نئولیبرال» صادق نیست. تقریباً کسی نیست که خود را «نئولیبرال» بخواند؛ همیشه این دیگران هستند که این عنوان را به کار می‌برند—به عنوان یک دشنام سیاسی برای مخالفان‌شان. اما همیشه این‌گونه نبوده است.