1393

نبوغ بشری تنها در اتمسفر آزادی شکوفا می‌شود

غریزه‌ی ترقی‌خواهی همیشه با روح آزادی‌خواهی یکی نیست چون یک فرد ترقّی‌خواه ممکن است مظاهر ترقی را به زور بر مردمی که نمی‌خواهند از آن بهره‌مند شوند تحمیل کند و روحیه‌ی آزادی تا جایی که مجبور باشد در مقابل این‌گونه مساعی ایستادگی کند، ممکن است به طور موقت با مخالفان ترقّی همدست شود. اما از این مورد استثنایی که صرف‌نظر کنیم، تنها منبع جاوید و لایزال ترقّی عبارت از آزادی است، چون که در اثر آزادی هر فردی برای خود سرچشمه‌ی مستقلی می‌شود که ممکن است انرژی ترقّی‌خواهی از وجودش فوران کند. ولی به هر حال جوهر ترقّی در هر کدام از این دو شکل که جلوه کند—خواه به صورت عشق به آزادی و خواه در سیمای عشق به ترقّی—با نفوذ «آداب و رسوم» دشمن است و معنای این دشمنی لااقل این است که می‌خواهد مردم را از یوغ نفوذ آن رها سازد.

غل و زنجیر را از دست و پای عمل‌وَران باز کنید

هواپیماها را مهندسان ساخته‌اند. آن هم تنها به واسطه‌ی دانشی که دستاورد جامعه‌ی علم‌وَران بوده که به مرارت با عرق جبین حاصل کرده اند. جامعه‌ی علم‌وران نظریه‌هایی را طرح کرده و آزموده‌اند که مهندسان بر اساس آن‌ها ما را در ارتفاع ۳۰،۰۰۰ پایی آسمان به پرواز در می‌آورند. درست است؟ خیر! غلط است. علم‌وران نبودند که نظریه‌ای پرداختند تا عمل‌وَران آن را به کار بگیرند. بلکه عمل‌وران چیزی اختراع کردند که بعد نیاز به توضیح‌اش را در علم‌وران برانگیخت. شگفتی‌آور است که وقتی بنا کنیم به گشتن، در می‌یابیم که همین توالی رخدادها در موارد بسیاری صدق می‌کند.

دادخواست شمع‌سازان نیکخواه به نمایندگان میهن‌دوست

وقتی دولت می‌تواند به‌سادگی با عَلَم کردن موانع در مقابل دادوستد آزادانه بین آحاد شهروندان و بیگانگانِ آن سوی مرز، تولیدکنندگان ملی را حمایت و تقویت کند، بنیه‌ی تولید ملی را در مقابل رقابت مهاجمان اقتصادی حفاظت کند، و از این رهگذر، مستقیم و غیرمستقیم، به رفاه همه‌ی آحاد جامعه بیفزاید، چرا مدبرانه و غیرت‌مندانه بدین کار همت نکند؟!! چرا دولت بازار داخلی را برای پنبه‌کار داخلی، پارچه‌باف داخلی، مخابرات داخلی، خودروساز داخلی، باغدار داخلی، بیسکوییت‌ساز داخلی، … حفظ نکند، آن هم وقتی‌ که انجام آن در ید قدرت‌اش است؟! آنچه دولت باید بکند فقط به‌سادگی این است که یک سری ممنوعیت وضع کند، و اجرای آن را به اتکای قوای قهری خود ضمانت کند!

نظام‌های قانونی را به رقابت با هم دراندازیم

نظام قانونی چندقطبی به خدمات قانونی‌ای که دولت فراهم می‌آورد—شامل بر تعریف قوانین، سیاست‌گذاری‌ها، و حلِّ اختلافات—به‌مثابه‌ی میدانی برای رقابت می‌نگرد. وقتی دولتی مدعی انحصار در صنعت قانون می‌شود به نیازهای شهروندانش بی‌توجه می‌شود. اما در یک نظامِ چندقطبی، فراهم‌آورندگان خدمات قانونی به مطالباتِ مشتریان خود بیش‌تر توجه می‌کنند. اگر بخواهند از دور رقابت خارج نشوند، باید به تحصیل رضایت مشتریان خود بکوشند.

هراس جورج اورول از نسبی‌گرایی و ملّی‌گراییِ احساسی

آیا تمامیت‌خواهی، رهبر‌پرستی و این‌ها، حقیقتاً در حال رشد و گسترش هستند، چون به‌نظر نمی‌رسد در [انگلیس] و ایالات متحده این‌طور باشد. اوروِل در پاسخِ ویلمِت می‌نویسد: باید بگویم اعتقاد، یا هراس، من این است که اگر جهان را در مقامِ کل بنگریم این چیزها در حال افزایش هستند. هیتلر،‌ بی‌شک، به‌زودی از صحنه‌ی روزگار محو خواهد شد، اما به‌بهایِ افزایشِ قدرت (الف) استالین، (ب) میلیونرهایِ انگلو-امریکایی و (ج) همه‌ی انواعِ خُرده‌پیشواهایِ شبیه دو گُل.

علم یک وقت‌گذرانی بورژوایی است

مک‌کلاسکی استدلال می‌کند که امروز بیش از آنکه علم مسبب رفاه و رونق زندگی مدرن ما باشد، این ارزش‌های انسان مدرن است که تا حد زیادی او را به سمت این باور سوق داده‌ که علم ارزش پشتیبانی دارد. این رفاه تازه‌بنیاد ماست که به علم مجال رشد داده ‌است و نه بالعکس. این ادعا نباید به گوش کسی که تجربه‌ی عشق ورزیدن به اندیشه را داشته‌ غریب بیاید؛ هر آن کسی که تاریخ، فلسفه، یا زیست‌شناسی را به این دلیل خوانده که برایش جالب بوده‌اند و نه به این خاطر که قرار است به چیزی که کاربردی عملی دارد مجهزمان کنند. اما ما اجازه داده‌ایم قانع‌مان سازند که تنها توجیه برای چنین عشقی باید سمت‌وسویی کاربردی داشته باشد که به فایده‌ای عملی بیانجامد.

سرکوب فردیت تضعیف قدرت اجتماعی است

اگر تمام نوع بشر منهای یک نفر عقیده‌ی واحدی داشته باشد و تنها یک نفر عقیده‌ی مخالفی داشته باشد، نوع بشر هیچ حقی به ساکت کردن عقیده‌ی آن یک نفر ندارد، همانطور که اگر قدرت به دست آن یک نفر بود، او حقی به ساکت کردن نوع بشر نداشت. …اگر آن عقیده درست باشد، آن دیگران از این فرصت محروم می‌شوند که باطل را وانهند و به حقیقت دست یابند. و اگر آن عقیده باطل باشد، باز ایشان از فهم روشن‌تر و بیان زنده‌تر حقیقت که در اثر برخورد آن با باطل حاصل می‌شود، محروم می‌شوند.

فرا رفتن از بده‌بستان به دادوستد فتح نژاد انسان بود

در ادامه‌ی فصل دوم کتاب «خوش‌بین خردگرا؛ چگونه بهروزی تکامل می‌یابد»، مت ریدلی روایت داستان هیجان‌انگیز اختراع دادوستد توسط نژاد انسان را ادامه می‌دهد. این فتح انسانی، به بیان استعاری او، مغز انسان را به اندازه‌ی «مغز دسته‌جمعی انسان‌ها»—اول در سطح هم‌قبیله‌ای‌ها و بعد فراتر از قبیله مشتمل بر ناشناس‌ها—بزرگ کرد. این مغز بزرگ‌تر عامل بقای نژاد انسان و برتری او شد. ریدلی تأکید می‌کند که بده‌بستان منحصر به گونه‌‌ی انسان نیست. بده‌بستان میان حیوانات هم هست—پشتم بخاران؛ پشت‌ات بخارانم. بده‌بستان در میان دیگر گونه‌های انسانی‌، از جمله نئاندرتال‌ها، هم بود. اما حسب شواهد نئاندرتال‌های انقراض‌یافته از بده‌بستان فراتر نرفتند، و حتی تقسیم کار جنسیتی درون‌قبیله‌ای هم نداشتند. آنچه یگانه‌ی انسان هوموساپیانس است، و او را برتری داده همانا فراتر رفتن او از بده‌بستان به دادوستد، و تخصص‌یابی ملازم آن است.

قانون اعلای «آزادی برابر» متضمن «حق امتناع کامل از دولت» است

هواداران استبدادِ محض شاید چنان که به‌درستی اقتضای باورشان است معتقد باشند که کنترل دولت نامحدود و بی‌قیدوشرط است. آنان که بر این نکته پای می‌فشرند که مردم برای حکومت ساخته شده‌اند و نه حکومت برای مردم، سازگار با این باورشان معتقد اند که هیچ‌کس نمی‌تواند پا از دایره‌ی سازمان سیاسی بیرون گذارد. لیکن کسانی که معتقد اند مردم تنها منبع مشروعِ قدرت هستند و صلاحیت و اقتدار قانون‌گذاری نه امری خودداشته که امری تفویض‌شده است، نمی‌توانند منکر حقِ فرد شهروند به امتناع از مسؤلیت‌ها و مزایای دولت شوند بی‌آن‌که به ورطه‌ی مهمل‌گویی بیفتند.

انقلاب نوآوری دعوت به تواضع می‌کند

پیتر پیش که اینک مدیر اجرایی واحد سیاست‌گذاری ارتباطات در شرکت اینتل است، در این گزیده از کتاب «عصر نوآوری»‌ که به سال ۱۹۹۶ منتشر شده، تأکید می‌کند که مفهوم «نظم خودانگیخته»‌ی فردریش هایک و مفهوم «تخریب خلّاق» در فرآیند بازار که جوزف شومپیتر ضرب کرده، بسیار بیشتر از عصر انقلاب صنعتی در «عصر نوآوری»—عنوانی که به زعم نویسنده مناسب‌تر از عنوان «عصر اطلاعات» است—حائز معنا و گویای نحوه‌ی عملکرد نظام اقتصادی است. نویسنده استدلال می‌کند که دلالت این انقلاب اخیر در باب نقش دولت به تنظیم اقتصاد با ابزار مقررات‌‌ این است که دولت باید توانایی خود به مداخله‌ی مفید با هدف افزایش کارآمدی اقتصادی را هرچه متواضعانه‌تر ارزیابی کرده و مآلاً هر چه‌ بیشتر مداخله‌پرهیزی پیشه کند.