1393

سیاست‌مداران جادوگر طلسم‌گشا

شاید این جمله راست باشد، اما بی‌شک نه وقتی که پای سیاست به میان بیاید. ما امریکایی‌ها در رویکردمان به سیاست و سیاست‌پیشه‌گان بسیار غیرفلسفی هستیم، و در عوض بر نظام قبیله‌ای، ژست اخلاقی، استدلال هیجانی و هر آن چیزی تکیه می‌کنیم که به «سیاست تباه‌مان می‌کند». در واقع، سیاست روزمره‌ی امریکایی بیش از آن که به کار آن یونانیان باستانی بماند که در تالار اجتماعات گرد هم‌ می‌آمدند، به کار آن قبیله‌نشین‌هایی می‌ماند که با دسته‌ی از جادوگران سر ستیز دارند، و خود هوادار دسته‌ای دیگر از جادوگران اند.

بازارهراسی؛ همکاری یا رقابت؟

بحثِ من درباره‌ی کلمات است و نه اقتصاد. درباره‌ی سه کلمه: نخستین کلمه، کلمه‌ی جدید «بازارهراسی» به معنای ترس از بازارها است. دو کلمه‌ی دیگر «همکاری» و «رقابت» هستند—اصطلاحاتی که کاملاً نزد اقتصاددان‌ها شناخته‌ شده‌اند. ادعای من این است که نحوه‌ی استفاده‌یِ ما از اصطلاحات همکاری و رقابت منجر به بازارهراسی می‌شود. از این گفتار هیچ نکته‌ی جدید اقتصادی نخواهید آموخت، اما امیدوارم در شیوه‌ی سخن گفتن‌تان درباره‌ی اقتصاد تجدیدنظر کنید.

چرا رشد اقتصادی به تابلوی مونالیزا می‌ماند

آن‌گاه که اقتصاددان‌ها می‌کوشند رشد اقتصادی را توضیح دهند، مانند مورخانِ هنر رفتار می‌کنند که در تلاش‌اند برجسته شدن مونالیزا را به واسطه‌ی خصایص ذاتی آن توضیح دهند. بنابراین، تبیین‌های ممکن برای پیشرفت جهان غرب معمولاً حول و حوشِ ویژگی‌های گوناگونِ آن می‌گردد: جغرافیای‌اش، برخورداری‌اش از منابعی مانند زغال‌سنگ و آهن، امپراتوری‌های‌اش، اخلاق پروتستان یا فرهنگ خاص‌اش.

خدا هشدار داد که پادشاه نخواهید

یکی از قطعات رسایِ «عهد عتیق» در باب حکومت آن جاست که خداوند به بنی اسرائیل که طالب پادشاه بودند هشدار می‌دهد. همان گونه که در بابِ «داوران» آمده، تا آن هنگام «پادشاهی در اسرائیل نبود: هر که به آن کاری بود که در چشم‌اش درست می‌نمود» و فقط داورانی بودند جهت حل اختلافات. لیکن در کتاب نخست سموئیل، یهودیان خواهان پادشاهی شدند، و خداوند سموئیل را گفت که پادشاه داشتن به چه معناست.

سیاست عدم‌مداخله‌

ریچارد کابدن نماینده‌‌ی برجسته‌ی لیبرال در مجلس عوام بریتانیا در قرن نوزدهم بود و نقشی اثرگذار در الغای قانون غلات داشت. هواخواهی رادیکال او از تجارت آزاد همواره با طرفداری سرسخت او از صلح و عدم‌مداخله در سیاست خارجی همراه بود. وی در این سخنرانی که در ۱۸۵۰ در پارلمان ایراد کرده، از دولت بریتانیا به دلیل اعزام نیروی دریایی‌اش به یونان در پاسخ به تجاوزِ دولت یونان به دارایی‌ شهروندان بریتانیایی (که به جریان دون پاسیفیکو مشهور است) انتقاد می‌کند. او معتقد است که سیاست عدم‌مداخله باید چون اصلی در روابط خارجی تلقی شود.

سر و هیکلِ سوپر مدل سوئدی

سوئدی بودن باز هم تحسین‌برانگیز شده است. گاردین، روزنامه‌ی چپ‌گرایِ بریتانیایی می‌نویسد سوئد، «موفق‌ترین جامعه‌ای است که جهان تا کنون به خود دیده»، روزنامه‌ی فایننشال تایمز، هم که حامیِ بازار آزاد است، مدعی شده است که «سوئد، اروپا را به سمتِ اصلاحات می‌برد»؛ گزارشی هم که به‌تازگی از سوی کمیسیون اروپا منتشر شده می‌گوید فقط الگوی اسکاندیناوی است که «هم عدالت و هم کارایی را در خود جای داده». اما در سوئد اوضاع به آن خوبی نیست که حامیانش می‌پندارند. دیر زمانی است که نمونه‌ی عالی سوسیال دموکراسی، یعنی الگوی سوئدی دارد از درون تحلیل می‌رود. عجیب آن که زیربنای اجتماعی و اقتصادی بی‌همتایی که در ابتدا به سوئد اجازه داد عمارتِ بلندِ سیاست خود را بسازد (که سوئد را الگویی دشوار برای کشورهایی می‌سازد که می‌خواهند از آن تقلید کنند) به‌جّد به تضعیف آن سیستمی برخاسته که به ایجادش یاری رسانده است.

بونو‌؛ ستاره‌ی راک؛ فقرستیز کاپیتالیست

روزنامه‌ی چپ‌گرای گاردین در نظرسنجی‌ای آنلاین از خوانندگان خود پرسید که «بونو می‌گوید سرمایه‌داری انسان‌های بیشتری را از فقر می‌رهاند تا کمک‌های خارجی. آیا موافق‌اید؟» ۷۸ درصد به این پرسش پاسخ آری داده‌اند. بونو می‌گوید: «آثار تجارت واقعی است. و کمک‌های خارجی فقط یک درمان موقّت است. تجارت و سرمایه‌داریِ کارآفرینانه، در مقایسه با کمک‌های خارجی انسان‌هایِ بیشتری را از فقر می‌رهاند—قطعاً به این حقیقت آگاه ایم. آفریقا باید به کانونی از رشدِ اقتصادی تبدیل شود.»

تجربه‌ی سوسیالیستی در آمریکا

بر بسیاری از آمریکایی‌های امروز پوشیده است که نخستین مستعمره‌نشین بر کرانه‌های آمریکا، حیات‌ش را به مثابه اجتماعی سوسیالیستی آغاز کرد. مهاجران پلای‌ماوث انبار مشترکی بر پا کردند که بر اساس قانونِ «از هر کس به تناسب توانایی‌ش؛ به هر کس به نسبت نیازش» اداره می‌شد. هر چه که مستعمره تولید می‌کرد در این انبار مشترک جا گرفته و سپس آن چنان که نیاز‌ها ایجاب می‌کرد، توزیع می‌شد.

دوپارگی بازار-دولت را به دور بریزید

پرسش این است که ما چگونه می‌توانیم به بهترین نحو فواید بی‌شمار «همکاری خصوصی اختیاری» را حاصل کنیم. بازارها بخشی از جواب اند، و روشی مفید برای دستیابی به رفاه و کامیابی، اما [همه‌ی داستان نیستند]، و مجموعه‌ای متنوع از ترتیبات اجتماعیِ غیربازاری دیگر هم هستند که برای حصول به کامیابی جنبه‌ی حیاتی دارند—که مناسب‌تر است تحتِ عنوان «جامعه» بخوانیم‌شان.