1393

دستور می‌دهم قیمت‌ها بالا نروند

دولت‌ها از دوران باستان تلاش داشتند تا حداقل و حداکثر قیمت‌ها را تعیین کنند. عهد عتیق سود گرفتن از وام را ممنوع کرده، حکومت‌های قرون وسطا حداکثر قیمت نان را مشخص کرده و امروز هم دولت‌ها در ایالات متحده قیمت سوخت، نرخ اجاره‌ی آپارتمان در نیویورک و حداقل دستمزد، و بسیاری قیمت‌های دیگر را ثابت نگه داشته‌اند. دولت‌ها گهگاه از ثابت نگاه داشتن قیمت‌ اجناس خاص فراتر می‌روند و سعی می‌کنند سطح عمومی قیمت‌ها را کنترل کنند؛ همان‌طور که ایالات متحده در خلال دو جنگ جهانی، جنگ کره و در زمان ریاست جمهوری نیکسون از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ چنین کرد.

اگر پرنسس هستی، پس چرا تاج و لباس صورتی‌رنگ نداری؟

در سال‌های بعد از دایانا، کهن‌الگوی پرنسس حتی بیش‌ از پیش از امتیازهای سلطنت واقعی جدا شد. وقتی که لیلا، دختر سوپر مدل معروف، کیت ماس، که در آن زمان چهار ساله بود، با پرنسس‌های واقعی، بئاتریس و یوجین، روبرو شد، چندان از این دیدار به هیجان نیامد. او پرسید «اگر شما پرنسس هستید پس چرا تاج و لباس صورتی‌رنگ ندارید؟»

گذر از پنداره‌ی بی‌اعتبار اصطکاک بین دموکراسی و بازار در لیبرالیسم غربی

دان لاووی معتقد است که لیبرالیسم غربی «کهنه، زهوار در رفته و بی‌اعتبار» است. وی احتمال می‌دهد که کسانی که ذیل نظام‌های سوسیالیستی زندگی کرده اند، بهتر از لیبرال‌های غربی ماهیت دموکراسی و بازار را بشناسند و آن‌ها را آرمان‌های لیبرالسیم بدانند. به عقیده‌ی او، بر خلاف اندیشه‌ی لیبرال رایج در غرب که دموکراسی و بازار را مفهوما در تضاد و اصطکاک با هم می‌فهمد، این درک همخوان از دموکراسی و بازار می‌تواند زمینه‌ساز برآمدن یک لیبرالیسم رادیکال باشد که به‌ دموکراسی و بازار وفادارتر است—لیبرالیسمی که نه لیبرالیسم کلاسیک است، و نه لیبرالیسم متعارف میانه‌گرای امروزین.

اقتصاد اتریشی چه هست و چه نیست

اقتصاد اتریشی (رفتارشناسی انسانی اتریشی) در مسائلی نظیر مسائل مربوط به سیاست خارجی آمریکا، یا جنگ داخلی آمریکا هیچ حرفی در خود و از خودش برای گفتن ندارد، یا درباره‌ی این‌که آیا نظام ملی بانکی آمریکا محصول دسیسه‌چینی‌های مخفیانه‌ بانکداران است، یا این‌که آیا خانواده‌ی بوش ارتباطی با نازی‌ها دارند، این‌که حق مالکیت معنوی مشروع است، یا این‌که انداختن بمب‌های اتمی روی ژاپن موجه بوده است یا خیر. بااین‌همه، اندیشه‌ها و مفاهیم تئوریک مکتب اتریش بدون‌شک در تلاش‌های ما برای فهم این مسائل کاربرد دارند.

بالاخره دولت دارد به صدهزار نفر نان می‌دهد!

تصور کنید ۱۸۴۸ میلادی است؛ پاریس، مجمع ملی فرانسه. فردریک باستیا از کرسی خود در جناج چپ مجمع ملی برخاسته است، و دارد درباره‌ی سیاست‌هایی سخن می‌گوید که قرار است دولت موقت جمهوری به ریاست دولامارتین شاعر به اجرا بگذارد. منتها باستیا مجبور است به جای پرداختن به محتوای سیاست‌ها، سخنان‌اش را متوجه رد مغالطات کند، و برای همکاران‌اش مفهوم هزینه‌ی فرصت را توضیح دهد.

دو گونه آزادی؛ آزادی مرتضی و آزادی موسی

طرح آزادی منفی٬ برای ترسیم جامعه‌ی آزادِ ایده‌آلِ آزادی‌خواهان می‌تواند گمراه‌کننده باشد. گرچه آزادی‌خواهان حاضرند (بلکه هم باید باشند) از منافع عمل‌گرایانه‌ی آزادی دفاع کنند٬ لیکن اکثر آزادی‌خواهان بر این باورند که جامعه‌ی آزاد نهایتاً باید بر بنیانی اخلاقی بنا شود—احترامی مثبت به خودفرمایی عقلانی-وجدانی فرد انسان. به طور خلاصه، آزادی از هر دو وجه مثبت و منفی برخوردار است.

چه ایده‌هایی نوبت بازنشسته شدن‌شان رسیده است؟

بنیاد اج، هر ساله با طرح پرسشی از شخصیت های برجسته دانش و فلسفه، تلاش می کند تصویری از چالش های پیش روی بشریت به دست بدهد. سال گذشته، این بنیاد از بیش از یکصد و هفتاد شخصیت برجسته پرسید «وقت بازنشسته کردن کدام ایده فرا رسیده است؟» پاسخ پیش رو، از پرفسور ریچارد داکینز، استاد بازنشسته کرسی فهم عمومی دانش در دانشگاه آکسفورد، زیست شناس فرگشتی و صاحب دهها کتاب و صدها مقاله اثرگذار است. پرفسور داکینز معتقد است نگرش ذات باورانه (اسنشالیست) که ریشه در فلسفه افلاطون دارد، مانعی بر سر راه فهم بهتر دنیای پیرامون و شکل گیری ایده های نوین در دانش است.‎

آزادی و علم

به گمان من، به جای آنکه دو مقوله‌ی متمایز و مشخص از دو نگرش مقید و نامقید (یا تراژیک و اوتوپیایی) در باب طبیعت انسان وجود داشته باشد، تنها یک نگرش با درجات متفاوت وجود دارد. بیایید این نگرش را «نگرش واقع‌گرایانه» بنامیم. اگر شما باور دارید که طبیعت انسان در تمام جهات—اخلاقی، فیزیکی و عقلانی‌—«تا حدی» مقید است، آنگاه به نگرش واقع‌گرایانه درباره‌ی طبیعت انسان معتقد اید.

جنون مصرف

رمان زولا ستایشی بی‌پرده از اعجوبه‌های بازرگانی نیست. این کتاب محاسن و معایب ذات انسانی را آن‌طور که در تجارت نمود پیدا می‌کند، نمایش می‌دهد. «گفتن این‌که یک میل به‌ این دلیل که ذاتی نیست، اهمیتی ندارد، یعنی این‌که بگوییم کل دستاوردهای فرهنگی انسان بی‌اهمیت هستند.»

آتش‌بازی کلیشه‌ها

از قرار ما آماده‌ایم فراموش کنیم که بعضی منتقدین ادبی احتمالاً پیش‌‌زمینه و دانش خوب موثقی درباره‌ی اقتصاد ندارند، و بنابراین، به‌خوبی از غنای تصویر اقتصادی‌ای که در فلان متن ترسیم‌ شده آگاه نیستند. شاید آن‌ها حتی ندانند بحثی که به چشم‌شان ظاهراً فقط درباره‌ی سیاست یا رمانس به نظر می‌رسد، برای یک اقتصاددان جور دیگری به نظر خواهد رسید.