— تشریک و تضاعف مساعی
ما تنها حاصل کار و منابع دیگران را مصرف نمیکنیم.
ما اختراعات دیگران را هم مصرف میکنیم. هزار سرمایهگذار و دانشمند با یکدیگر رقص بغرنج و شگفت فوتونها و الکترونهایی را اختراع کردند که تلویزیون ما را به کار میاندازند. کتانی که بر تن میکنیم را ماشینهایی ریسیدهاند که مخترعان اولیهشان قهرمانان خاکشدهی انقلاب صنعتی بودند. نانی که میخوریم را نخستین بار مردمان عصر حجر میانرودان [بینالنهرین] عمل آورده و آن را به روشی میپزند که نخستین بار به دست شکارچی-میوهچینهای دوران میانسنگی اختراع شد.
دانش آنها بردبارانه در ماشینها و دستورهای پخت و برنامههایی کار گذاشته و مجسم شده است که امروز از آنها بهره میبریم. برخلاف لویی چهاردهم فهرست خدمتگزاران ما شامل افراد برجستهای است که از آن جملهاند جان لوجی برد [تلویزیون]، الکساندر گراهام بل، سر تیم برنرز لی [شبکهی وب جهانگستر]، تامس کرپر [توالت مدرن]، جوناس سالک [واکسن فلج اطفال] و دهها هزار مخترع همهفنحریف دیگر. زیرا ما از حاصل زحمات آنها هم بهره میبریم، چه زنده باشند و چه مرده.
این تشریکمساعیها و همیاریها همه برای آن است که (باز به قول آدام اسمیت) «با مشقت کمتر به انجام کار بیشتر فائق آییم». حقیقت جالب توجه در این است که ما در مقابل این کورنوکوپیای خدمات، تنها یک چیز از خود میسازیم. به این معنی که در مقابل مصرف حاصل زحمت و مشقت و یافتههای متجسم هزاران نفر از مردم، ما تنها کار خود را تولید کرده و میفروشیم. هر کاری که بر سر شغل خود میکنیم: اصلاح موی سر، ساچمهسازی، فروش بیمه، پرستاری، راه بردن سگ.
اما هر یک از هزاران نفری که «برای» ما کار می کنند هم مانند ما برای انجام یک کار استخدام میشوند. هر کدام تنها یک چیز تولید میکنند.
این همان چیزی است که مفهوم کلمهی «شغل» را شکل میدهد. شغل یعنی تولید منفرد و سادهشدهای که ما ساعت کاری خود را به آن اختصاص میدهیم.
حتی آنهایی که چند شغل درآمدزا دارند، بگو نویسندهی آزاد/عصبشناس یا متخصص کامپیوتر/عکاس، هر یک حداکثر تا دو یا سه حرفه دارند. در حالی که هر یک صدها، هزاران چیز مختلف را مصرف میکنند. این ویژگی مشخصهی زندگی مدرن است، تعریف دقیق سطح بالای زندگی: تنوع مصرف، تحدد تولید.
یک چیز بساز، بیشمار استفاده کن. در مقابل باغدار خودکفا، یا اسلاف رعیت خودکفایش یا پیشینیان شکارچی-میوهچین خودکفای وی (که به نظر من بیشتر افسانه است؛ شکارچی-میوهچینها هم اهل خودکفایی نبودند و تشریک مساعی و دادوستد میکردند) با تنوع در تولید و محدودیت مصرف تعریف میشوند.
تولید مرد خودکفای داستان ما تنها یک چیز نیست، چند چیز است: غذایش، سرپناهش، لباسش، سرگرمیاش. اما از آنجا که وی تنها چیزی را مصرف میکند که خود تولید کرده است، چندان نمیتواند چیز زیادی مصرف کند. نه آووکادو به او میرسد و نه تارانتینو و نه [مد لباسهای] مانولو بلانیک. او برند خود است.
در سال ۲۰۰۵ یک مصرفکنندهی معمولی متوسط درآمد ناخالص (مالیات در رفته) خود را تقریباً به این شیوه صرف میکرد:
- بیست درصد برای سقف بالای سرش
- هجده درصد برای خودرو، هواپیما، سوخت و انواع دیگر حمل و نقل
- شونرده درصد برای وسایل خانه: صندلی، یخچال، تلفن، برق، آب
- چهارده درصد برای خوراک، نوشیدنی، رستوران و الخ.
- شش درصد برای دارو و درمان
- پنج درصد برای فیلم، موسیقی و دیگر انواع سرگرمی
- چهار درصد برای پوشاک از همه نوع
- دو درصد برای آموزش
- یک درصد برای صابون، رژ لب، اصلاح سر و مانند آن
- یازده درصد برای بیمهی عمر و بازنشستگی (یعنی ذخیره برای تأمین پرداختهای آینده)
- و از دید من با افسوس فقط سهدهم درصد برای مطالعه
یک کارگر مزرعه در انگستان ۱۷۹۰ درآمد خود را حدوداً به شیوهی زیر تقسیم میکرد:
- ۷۵٪ برای خوراک
- ۱۰٪ برای پوشاک و رختخواب
- ۶٪ برای سرپناه
- ۵٪ برای گرمایش
- ۴٪ برای نور و صابون
یک زن رعیت روستایی در مالاوی امروز زمان خود را به شیوهی زیر صرف میکند:
- ۳۵٪ برای مزرعهی خوراک
- ۳۳٪ برای پخت و پز، لباس شستن و تمیزکاری
- ۱۷٪ برای آوردن آب
- ۵٪ برای جمعآوری هیزم
- ۹٪ برای انواع دیگر کار از جمله مشاغل درآمدزا
بار بعدی که شیر آب را باز کردید به این فکر کنید که چه حالی داشت اگر مجبور بودید یکی دو کیلومتر تا رودخانهی شایر در استان ماچینگا پیاده بروید و امیدوار باشید که موقع پر کردن سطل شکار کروکودیل نشوید (بنابر تخمین سازمان ملل هر ماهه سه نفر قربانی کروکودیلها میشوند و بیشتر آنها زنانی هستند که به طلب آب آمدهاند)، تازه دل توی دلتان نباشد که مبادا آب سطل وَبازده باشد و بعد ۲۰ لیتر آبی که قرار است کل مصرف روزانهی خانوادهتان باشد را باز پای پیاده تا خانه حمل کنید. هدف من از گفتن اینها برانگیختن احساس گناه در شما نیست. بلکه در تلاش ام تحریکتان کنم تا آنچه شما را سعادتمند ساخته شناسایی کنید. پاسخ این است: در اختیار داشتن امکان تسهیل زندگی به واسطهی بازارها و ماشینها و تشریک مساعی با دیگر انسانها. اگر دلتان بخواهد آب خانهتان را از رودخانهی محلی خودتان بیاورید کسی جلوی شما را نخواهد گرفت. اما به نظرم شما هم ترجیح دهید از محل درآمدتان پولی بپردازید تا همین آب تصفیه شده و راحت از شیر خانه جاری شود.
پس معنی فقر این است. یعنی آدم به قدری فقیر باشد که وسعش نرسد زمانی از عمرش را در مقابل قیمت مناسب بفروشد تا در عوض خدمات مورد نیازش را بخرد. و ثروت یعنی دارایی تا آن حدی که نه تنها خدمات مورد نیاز خود را بتوانید بخرید، بلکه وسع خرید آنچه میلتان میکشد را هم داشته باشید.
رونق اقتصادی یا شکوفایی یا رشد هم معنی حرکت از خودکفایی به سوی وابستگی از نوع اتکاء متقابل است است. طی این حرکت خانواده از یک واحد تولید پرزحمت، آهسته و متنوع در محصول به واحد مصرف آسان و سریع و متنوع در کالا و خدمات تبدیل میشود که هزینهی آن را از محل افزایش درآمد ناشی از تخصصی شدن تولید میپردازد.