— مترجم: مهدی بنواری
پیشگفتار: مت ریدلی دکترای جانورشناسی از دانشگاه آکسفورد دارد، دبیر صفحات علوم در مجلهی اکونومیست بوده، و کتابهای پرفروش در حوزهی ژنتیک و فرگشت نوشته است، از آن جمله، «ِژنوم: خودزندگانینوشت انواع در ۲۳ فصل»، «منشأ فضیلت: غرایز انسانی و فرگشت همکاری»، «ملکهی سرخ: همآمیزی و فرگشت طبیعت انسان». آنچه میخوانید ترجمه فصل اول از آخرین کتاب او با نام «خوشبینِ خردگرا؛ چگونه بهروزی تکامل مییابد» است. چهاردههزار کلمهی این نوشته را به چند صفحه تفکیک کرده ایم. در پایان هر صفحه میتوانید به صفحات دیگر ورق بزنید.
چه حکمتی است که وقتی در نگاه به راه طی شده میبینیم که اثری جز بهبود به جای نگذاشتهایم، پیش رویمان مترصد مواجهه با فروپاشی باشیم؟
تامس بابینگتون ماکاولی
«مکالماتِ آقای ساوثی در باب جامعه»
تا نیمهی قرن جاری نژاد بشر بدان جا خواهد رسید که در طی ده هزار سال، جمعیت خود را از زیر ده میلیون نفر به نزدیک ده میلیارد نفر رسانده است. برخی از میلیاردها نفوس زندهی امروز هنوز هم که هنوز است، در چنان فلاکت و بدبختی و قحطی زندگی میکنند که از عصر حجر هم بدتر است. وضع برخی از چند ماه یا چند سال قبل خودشان نیز بدتر شده است. با همهی اینها اکثریت عظیمی از مردم تغذیهی بهتری دارند، سرپناه بهتری دارند، سرگرمیهای بهتری دارند، در مقابل بیماریها و امراض بهتر محافظت میشوند و احتمال زیستن آنها تا سنین پیری نسبت به اجدادشان بسیار بالاتر رفته است.
قابلیت دسترسی به تقریباً هر چیزی که فرد بخواهد یا نیاز داشته باشد، در طی دویست سال گذشته به سرعت و در طی ده هزار سال پیش از آن افتان و خیزان همواره رو به افزایش داشته است. از سالهای امید به زندگی گرفته، تا جرعهای آب نوشیدنی، یک نفس هوای پاک، ساعتی بیدغدغهی حضور اغیار در خلوت خود، ابزار و امکان سفر سریعتر از سرعت دویدن، راههای ارتباطی تا دورتر از صدا-رس فرد.
حتی با در نظر گرفتن صدها میلیون نفر از مردمی که هنوز هم با فقر مطلق و بیماری و ناخوشی و نیازمندی و نداری و بینوایی دست و پنجه نرم میکنند؛ نسل جاری بشر به نسبت به تمام نسلهایی که پیشتر آمدهاند به امکانات بیشتری دسترسی دارد. نسل ما نسبت به آدمهای نسلهای قبل از خودمان به کالری بیشتر، وات بیشتر، ساعتهای روشنایی بیشتر، متر مربع بیشتر، گیگابایت بیشتر، مگاهرتز بیشتر، سالهای نوری بیشتر، نانو متر بیشتر، کیلو گرم بر هکتار بیشتر، کیلومتر بر لیتر بیشتر، خوراک از-آن-سوی-کرهی-ارض-آمدهی بیشتر، سفر هوایی بیشتر و البته پول بیشتری دسترسی داریم.
امروز مردم زیپ و بستقلابدار بیشتر و واکسن و ویتامین فراوانتر و کفشهای زیادتر و خوانندههای بیشتر و سریالهای تلویزیونی طولانیتر و انبهخردکنهای متعددتر و شرکای جنسی بیشتر و راکتهای تنیس بیشتر و موشکهای هدایتشوندهی بیشتری دارند. از هر چیزی که حتی بتوانند تصور نیاز به آن را در ذهن بیاورند بیشتر دارند. تخمین زدهاند تعداد محصولات مختلفی که در نیویورک یا لندن، برای خرید در دسترس هر کسی قرار دارد، ده میلیارد را رد کند.
آن چه در زیر میآید به قول معروف گفتن ندارد، اما در این مورد باید گفت. امروز هم مثل هر زمان دیگری مردمی هستند که فکر میکنند زندگی در روزگار خوش قدیم بهتر بوده است. استدلال این گروه مبتنی بر این است که امروزه نه تنها سادهزیستی، آرامش، زندگی اجتماعی و معنویت زندگی در گذشتهی دور از دست رفته است، بلکه پاکی و پاکدامنی و فضایل اخلاقی هم از دست رفته است.
توجه داشته باشید که این حسرت خسران گذشته، این نوستالژی سادهانگارانهی صورتی رقتبار، عمدتاً مختص طبقهی مرفه متوسط به بالاست. مرثیهسرایی در رسای سادگی زندگی از دست رفتهی دهقانی، آن وقتی آسان است که مجبور نباشیم برای قضای حاجت به توالت صحرایی پناه ببریم.
تصور کن سال ۱۸۰۰ میلادی است و ما جایی در اروپای غربی یا آمریکای شمالی باشیم. در خانهای چوبی سادهای، خانواده گرد آتشدانی جمع شدهاند. پدر دارد کتاب مقدس را با صدای بلند قرائت میکند و مادر هم در همان حال دارد خورشی از قرمه و پیاز را در ظرف میکشد.
یکی از خواهرها دارد به نوزاد رسیدگی میکند و پسر بزرگ هم آب را از کوزهای در لیوانهای سفالی رو میز میریزد. خواهر بزرگ هم دارد در اسطبل به اسب غذا میدهد. بیرون نه صدای ترافیکی هست و نه موادفروشی، نه دیاکسید کربنی در هوا معلق است و نه در شیر گاوها پسماند رادیواکتیو پیدا میشود. همه چیز آرام است؛ پرندهای بیرون پنجره میخواند.
حالا بیایید با واقعیت تلخ برهنه روبهرو شویم! هر چند اوضاع این خانواده در روستا از خیلیهای دیگر بهتر است، اما قرائت پدر از کتاب مقدس را سرفهی برونشیتی قطع میکند و آن خود مقدمهی ذاتالریهای است که او را در ۵۳ سالگی خواهد کشت. دود آتش چوب هم در این امر بیتأثیر نیست. تازه پدر از آن آدمهای خوششانس است. امید به زندگی در سال ۱۸۰۰، حتی در انگستان هم زیر ۴۰ سال بوده است. نوزاد از آبلهای که الان به گریهاش انداخته خواهد مرد و خواهری که به او رسیدگی میکند هم به زودی جزو دارایی منقول شوهری دائمالخمر قرار خواهد گرفت.
آبی که پسر بزرگ در لیوانها میریزد طعم و بوی گاوهایی را دارد که از نهر آب میخورند. دندان درد امان مادر را بریده است. مستأجر مزرعهی کناری همین الان دارد خواهر دیگر را روی کاههای اسطبل حامله میکند و بچهای که خواهد آمد راهی یتیمخانه خواهد شد. خورشْ خاکستری و پر از غضروف است و تازه با این حال هم یک شب اماج نخوردن غنیمت است. در این فصل هم نه سالادی در کار است و نه میوهای بار میآید. همین آش رقیق اماج را هم با قاشق چوبی از کاسههای چوبی میخورند.
هزینهی شمع زیاد میشود، در نتیجه کلبه را فقط نور آتش اجاق روشن میکند. در خانواده یک نفر هم نیست که تا به حال نمایشنامهای دیده باشد، نقاشی کشیده باشد یا صدای پیانو به گوشش رسیده باشد.
مدرسه هم چند سالی تحصیل لاتین است که پدر مقدس سختگیر متعصب خشکی در کلیسا درس میدهد. پدر یک بار شهر را دیده است، اما هزینهی سفر دسترنج یک هفته کارش را بلعیده و هیچ کس دیگر هم در خانواده پایش را از بیست کیلومتر خانه آن ورتر نگذاشته است. دخترها هر کدام دو لباس بلند پشمی، دو لباس زیر کتانی و یک جفت کفش دارند. ژاکتی که پدر پوشیده قیمت دسترنج یک ماه کارش است، اما الان پر از شپش شده است. بچهها هر دو نفر روی یک تشک پر از کاه روی زمین میخوابند. پرندهی بیرون پنجره را هم، فردا پسر به دام انداخته و به نیش خواهد کشید.
اگر از داستان خانوادهی خیالی من خوشتان نیامد، ببینیم میانهتان با آمار چطور است. از سال ۱۸۰۰ میلادی به این سو، جمعیت دنیا شش برابر شده است. با این حال متوسط امید به زندگی بیش از دو برابر شده است و درآمد واقعی تا نه برابر افزایش یافته است. بیایید فاصلهی زمانی شاخصهای مقایسه را کوتاهتر کنیم. در سال ۲۰۰۵ هر آدمیزاد متوسط ساکن کرهی ارضبه نسبت سال ۱۹۵۵، سه برابر پول بیشتری (بعد از خارج کردن اثر تورم) در میآورد، یک سوم کالری غذایی بیشتری مصرف میکند، یک سوم کمتر فرزندانش را از دست میدهد و امید به زندگیاش یک سوم مقدار ۱۹۵۵ رشد کرده است.
احتمال مرگ این این آدمیزاد متوسط مادر رخداد جنگ، قتل، زایمان، تصادف، گردباد، سیل، قحطی، سیاهسرفه، سل، مالاریا، دیفتری، تیفوس، تیفوئید، سرخک، آبله، اسکوربوث یا فلج اطفال کمتر شده است. احتمال مبتلا شدن وی در هر سنی به سرطان، مرض قلب یا سکته کمتر شده است. احتمال با سواد بودن و اتمام تحصیلات متوسطه برای وی بیشتر است. احتمال این که شخص مورد بحث مالک تلفن، توالت بهداشتی، یخچال و دوچرخه باشد بیشتر شده است. همهی این تغییرات هم در عرض نیم قرن رخ داده است، نیم قرنی که در آن جمعیت دنیا بیش از دو برابر شده است و در عین حال نه تنها این امر باعث جیرهبندی به خاطر فشار جمعیت نشده است، بلکه شاهد افزایش تنوع و حجم کالا و خدماتی هستیم که در دسترس مردم جهان قرار میگیرد. همین آمارها تا به اینجا دستاورد بزرگ و شگفتانگیزی برای نژاد بشر است.
این درست است که آمارهای متوسط [حقایق بسیاری را] پنهان میکنند [و متوسطها شاخص کاملی از وضعیت موجود نیستند]. اما حتی اگر دنیا را به اجزای کوچک بشکنیم، یافتن ناحیهای که وضعیتش در سال ۲۰۰۵ از سال ۱۹۵۵ بدتر بوده باشد کاری است مشکل. در طول این نیم قرن، درآمد سرانهی واقعی تنها در شش کشور اندکی کمتر شده است (افغانستان، هاییتی، کنگو، لیبریا، سیرالئون و سومالی)، امید به زندگی در سه کشور کاهش یافته است (روسیه، سوازیلند و زیمبابوه) و مرگ و میر نوزادان در هیچ کجا افزایش نیافته است. در باقی موارد اختلافها سر به فلک میکشند. شوربختانه نرخ ترقی در آفریقا در مقایسه با باقی دنیا، آهسته و نامنظم بوده است و در دههی ۱۹۹۰ با همهگیری ایدز در بسیاری کشورهای جنوب آفریقا با کاهش امید به زندگی رو به رو بودیم، که در سالهای اخیر رو به بهبود داشته است.
در طول همین نیم قرن مورد بحث، وقتهایی بوده که میشد روی کشورهایی انگشت گذاشت که دستخوش دورههای زوال دردناک استانداردهای زندگی یا شانس زندگی بودهاند. از این جملهاند چین در دههی ۱۹۶۰، کامبوج در دههی ۱۹۷۰، اتیوپی در دههی ۱۹۸۰، رواندا در دههی ۱۹۹۰، کنگو در دههی ۲۰۰۰ و کرهی شمالی در تمام این مدت. قرن بیستم برای آرژانتین به نحوی ناامیدکنندهای کند و کساد بود. اما روی هم رفته، حاصل این پنجاه سال، از ۱۹۵۵ تا ۲۰۰۵، برای تمام جهان به طرزی چشمگیر، شگفتیبرانگیز و مهیج مثبت بوده است. به طور متوسط در کرهی جنوبی، هر نفر نسبت به ۱۹۵۵ بیست و شش سال بیشتر زندگی میکند، درآمدش پانزده برابر شده است و پانزده برابر همتراز خودش در کرهی شمالیاش درآمد دارد. طول عمر متوسط مکزیکیها در حال حاضر از طول عمر متوسط بریتانیاییهای ۱۹۵۵ بیشتر شده است. یک بوتسوانایی متوسط درآمدی بیش از یک فنلادی متوسط در ۱۹۵۵ دارد. مرگ و میر نوزادان امروزه در نپال از ایتالیای ۱۹۵۱ کمتر است. نسبت ویتنامیهایی که با زیر ۲ دلار در روز زندگی میگذرانند در طول بیست سال از ۹۰ درصد به ۳۰ درصد کاهش یافته است.
[مثل همیشه پول پول آورده است و] ثروتمندان ثروتمندتر شدهاند، اما بهبود در زندگی فقرا حتی قویتر هم بوده است. فقرای کشورهای در حال توسعه در طول بیست سال بین ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ میزان مصرف خود را تا دو برابر سریعتر از متوسط دنیا بالا کشیدند. چینیها ده برابر ثروتمندتر شدهاند، نرخ باروری یک سوم شده است و چینیها نسبت به پنجاه سال پیش بیست و هشت سال افزایش در طول زندگی را به نمایش میگذارند. حتی مردم نیجریه هم دو برابر ثروتمندترند، باروری ۲۵ درصد کم شده است و طول عمر متوسط نه سال بالاتر رفته است. با وجود دو برابر شدن جمعیت دنیا، حتی تعداد مطلق افرادی که در فقر مطلق زندگی میکنند (بنا به تعریف، کسانی که روزانه با کمتر از یک دلار سال ۱۹۸۵ زندگی را به سر میآورند) نیز نسبت به ۱۹۵۰ کاهش یافته است.
درصد مردمی که در چنان شرایطی زندگی میکنند از نصف هم کمتر شده است و به زیر ۱۸ درصد رسیده است. البته درست است که بزرگی این عدد هنوز هم ترسناک است، اما روند رو به کاهش آن امیدبخش است. با توجه به سرعت فعلی کاهش فقر مطلق، تا سال ۲۰۳۵ این رقم به صفر خواهد رسید. هر چند در عالم واقع احتمالاً چنین نخواهد شد. بنا به تخمین سازمان ملل متحد، میزان فقر در جهان، در طی پنجاه سال گذشته، در مقایسه با ۵۰۰ سال پیش از آن، کاهش بیشتری داشته است.