[instagram-feed]
نوآوری نابود میکند؟ چه باک! بگذار بکند
دویست سال پیش، سهمِ متوسطِ هر آدمیزاد از رفاه مادی سه دلار در روز بود. با سه دلار در روز، آدمیزاد متوسط برای قوت روزانه در حد یکی دو کیلو گندم داشت، کمی شیر، و هر از گاهی تکهای گوشت. برای زمستان یک شال پشمی داشت. اگر خوشبخت بود و در جامعهای باسواد زندگی میکرد، بهطورمتوسط یک یا دو سال تحصیلات مکتبخانهای داشت. و احتمال اینکه زیر ۳۰ سالگی بمیرد، پنجاهـپنجاه بود. امروز اگر همهی مردم جهان را ــاز نروژیها و سوئیسیهای ثروتمند گرفته تا هندیها و سنگالیهای فقیرــ یککاسه کنیم، متوسط درآمد هر آدمیزاد سی دلار در روز است، در مقابل با آن سه دلار در روز دویست سال پیش؛ یعنی ده برابر افزایش.
سخن آغازین بورژوا
و اینک اما بورژوا نامی برای مجلهی فارسیزبان آنلاین ما نیز هست.
ما بورژوا را مجله میخوانیم—گرچه بر کاغذ منتشرش نکرده ایم—تا هم خود جدیترش بگیریم و هم از همین آغاز قدر و اعتباری افزونتر از یک وبلاگ گروهی برایاش مدعی باشیم.
ما بورژوا را بر یک ایده و یک باور و یک امید بنا میکنیم.
آن ایده این است که در روزگاری که تقریباً همهی بورژواهای اهلِ مطالعهی ایرانی به اینترنت دسترسی دارند، در وضعیتی که راهاندازی یک مجلهی کاغذی از بضاعت ما بیرون است، با کمترین هزینهی ممکن بر روی همین اینترنت بیمرز و جهانگستری که خود یک دستاورد بزرگ بشری در زمانهی بورژوا است…
ما محکوم به جبر مادی نیستیم | در دفاع از تغییرِ جهان
پیروانِ سادهاندیشِ مکتبِ انتخابِ عمومی استدلال میکنند که از آنجا که هر فرد، در انتخابهایِ سیاسیِ خود پیجویِ منفعتِ شخصیِ خویش است، از اینرو ترویجِ اندیشهها و ایدئولوژیها در نهایت حائزِ هیچ تأثیری نیست. ایشان میگویند که هر اندازه که استدلال کنید و در گوشِ مردم بخوانید که کدام سیاستِ عمومی خوب است و کدام بد است، و دولت چه باید بکند و چه نباید بکند، یک گوشِ مردم در است و آن دیگری دروازه؛ چون نهایتاً پایِ صندوقِ رأی هر رأیدهنده منفرداً بنا به منفعتِ مادیِ خود رأی میدهد، و نه خلافِ آن…