بردهداری به مثابه سوسیالیسم
فیتزهیو مینویسد: برده داری، علاوه بر اینکه به عنوان هدف سوسیالیستها مردم را به یکدیگر نزدیکتر میکند، همچنین نیروی کار و سرمایه را به یکدیگر وابسته میسازد، و بدین ترتیب آنها را پربارتر میسازد. برده داری همچنین با کمونیسم در مورد تأمین هر فرد بر حسب نیازش و نه بر اساس میزان کارش، موافق است. مسأله خیلی برتر اینست که رهبر این جماعت در جایگاه صاحب اختیار اعضاء، تحت تأثیر عواطف خانگی و علاقه ی شخصی بر آن است تا با محبت و به خوبی از آنان مراقبت کند. او همچنین به بهترین وجه از این دارایی مراقبت میکند. بردگان نه تنها ارزشمندترین دارایی محسوب میشوند، بلکه انسانهایی ضعیف و وابسته هستند و ما نمیتوانیم آنچه را که شکننده و وابسته است را دوست نداشته باشیم.
کارگران آزاد با کارفرمایان خود در جنگ دائمی به سر میبرند. آنها به دنبال دستمزد بالا هستند -کارفرمایان برای کاهش دستمزد تلاش می کنند- و همچنین کارگران با پیشنهاد کمترین قیمت برای استخدام، با یکدیگر نیز میجنگند. از این رو، با کارگران آزاد به مراتب بدتر از هر حیوانی در مزرعه انگلیسی رفتار میشود و گذران زندگی کارگران از آن حیوانات دشوارتر است؛ از این جهت، همواره با یک برده بهتر از حیوانات زبانبسته رفتار میشود و گذران زندگیش بهتر از آن حیوانات است.
فیتزهیو اظهار داشت که تنها اقلیت کوچکی از مردم -شاید ۱ تن از ۲۰ انسان- آنقدر باهوش خواهد بود که در یک اقتصاد رقابتی خودش را بالا بکشند. اکثریت نسبت به استثمار آسیب پذیر خواهند بود، بنابراین آنها سزاوار حمایت دیگران هستند. اما این حمایت نیازمند نظارت است و برده داری هر دو این موارد را تأمین میکند:
در واقع همهی سوسیالیستها میتوانم بگویم، همه مردم موافقند که طبقه کار مشارکتی و همه اعضای ضعیفتر جامعه نیاز به حمایت بیشتری از آنچه در حال حاضر دریافت میکنند، دارند. اما، برای محافظت از انسانها، ما باید قدرت تأثیرگذاری و کنترل بر آنها را داشته باشیم…