نان در پیشگویی
تاریخ اقتصاد، شاید مغفولترین شاخه علم اقتصاد است. نهتنها تاریخدانان و تاریخنگاران بلکه قریب بهاتفاق اقتصاددانان نیز اطلاعات محدودی از آن دارند که بیشتر مشتمل بر شنیدهها و گفتههای سرگل قالی است تا حاصل مطالعات و دود چراغ. این البته عجیب نیست. معروف است که تاریخ را برنده مینویسد که البته گفته دقیقی نیست؛ برندگان معمولاً نه حال و نه سواد تاریخ نوشتن نداشتهاند، پس تاریخنگاران را به خدمت میگرفتند تا وقایع را مطابق میل ملوکانه تفسیر و یادداشت کنند.
در همان دورهای که تاریخنگاران گذشته را مطابق میل دربار تاویل میکردند، رمالان و طالعبینان با تامل در صور فلکی یا احشای حیوانات، آینده را، آنگونه که پادشاهان و سرداران انتظار داشتند، نوید میدادند. از این عالمان انتظار میرفت آینده را پیشگویی کنند. ایشان نیز ترمینولوژی پیچیده و تشریفات مفصلی برای فالگیری تدارک دیده بودند که دو علت داشت. اول، ورود رقبا به صنعت پیشگویی را سخت میکرد و دوم، در صورت غلط درآمدن پیشگویی، عوامل کمککننده۱ زیادی در دسترس داشتند که میتوانست غلط درآمدن پیشگویی را توضیح بدهد.
در دوره معاصر تلاشهای زیادی برای پژوهش جدی در تاریخ و فاصله گرفتن از تاریخنگاری درباری به عمل آمده و تاریخنگاری اقتصادی یکی از مهمترین دستاوردهای این تلاشهاست. لیکن عموماً از اقتصاددانان انتظار میرود از آینده خبر داشته باشند تا گذشته. یا به عبارت دیگر، نان در پیشگویی آینده است تا کشف گذشته. گاهی اوقات نبش قبر وقایع پیشین دردسر ایجاد میکند، درحالیکه آینده هنوز نیامده و اقتصاددان میتواند آن را مطابق میل سیاستگذار، با بهرهگیری از ادبیاتی پیچیده، و با دستچین کردن مقادیر همسو و نادیده گرفتن فکتهای ناخواسته، پیشبینی کند. حال اگر پیشبینی درست از آب درنیامد، عوامل کمککننده برای توجیه واقعیت ناخوشایند بسیار است و دیوار حاشا بلند. به این دلایل است که تاریخ اقتصاد مهجور و مغفول مانده است.