اقتصاد

معرفی کتاب کنش انسانی، بخش دوم

در نوشتار پیشین منطق را به سان ابزار اصلی پراگزولوژی برای بررسی کنش انسان معرفی کردیم. گفتیم که گرچه کنش انسان به دلیل دخیل بودن عنصر زمان همیشه در چهارچوب نسبت‌های موجود در منطق محض نمی‌گنجد، اما از آنجایی که پراگزولوژی به صورت پیش‌فرض می‌پذیرد که ذهن تمامی انسان‌ها در یک دسته مقولات منطقی مشترک هستند، برای بررسی پیامدهای کنش انسان در مواجهه با رویدادها منطق را ابزار بررسی خود قرار می‌دهد.
در پراگزولوژی ما هر دو شرایط بازار آزادِ محض و سوسیالیسمِ محض را درون ذهن خود از لحاظ منطقی بازسازی می‌کنیم تا بتوانیم پیامدهای احتمالی کنش درون این چهارچوب‌های اقتصادی و اثرات نهادهای گوناگونی را که در این چهارچوب‌ها پدید می‌آیند بررسی کنیم. به بیان روشن‌تر در پیش خود تصور می‌کنیم که مناسبات اجتماعی مبتنی بر بازار آزاد یا سوسیالیسم بر حسب تعریف ما از آنها منطقاً چگونه مناسباتی می‌توانند باشند و چه آثاری بر کنش انسان دارند…
کاتالاکتیک (Catallactic) با استفاده از همین برساخت‌های منطقی به مطالعۀ آن دسته از کنش‌های انسان می‌پردازد که بر پایۀ «محاسبۀ پولی» و در شرایط بازار هدایت می‌گردند. در انتهای نوشتار پیشین گفتیم که تنها زمانی محاسبه در امور اقتصادی امکان‌پذیر می‌شود که پای پول به عنوان کالایی برای انجام مبادله به میان آید. البته ممکن است، چنانکه در مصر باستان انجام می‌شد، نسبت‌های مشخصی از گندم را افزون بر مصرف غذایی آن برای محاسبه نیز به کار برند. در این کارکرد دوم گندم در حال ایفای نقش پول است. پایین‌تر توضیح خواهیم داد که چرا محاسبۀ پولی نیز به نوبۀ خود تنها در شرایط بازار دارای معناست؛ در نتیجه هرچه مناسبات اقتصادی نزدیکی بیشتری به مناسبات بازار آزاد داشته باشد امکان محاسبۀ پولی نیز افزایش می‌یابد و روش‌های پیچیده‌تری برای آن ابداع می‌گردند.

معرفی کتاب کنش انسانی، بخش یکم

کنش زمانی روی می‌دهد که سه شرط زیر برقرار باشند: ناخوشی انسان از وضعیت کنونی که در آن قرار دارد؛ وجود تصوری از شرایط خوشایندتر؛ انتظارِ داشتن توانایی کافی برای رسیدن به آن شرایط خوشایندتر. فردگرایی روش‌شناسی اقتضا می‌کند به یاد داشته باشیم که شرایط «بهتر» و «خوشایندتر» آن است که خود فرد آن را تشخیص دهد و پراگزولوژی معیارهای مشخصی برای تشخیص خوب از بد ندارد. این را نباید با نسبی‌گرایی یا بی‌تفاوتی اخلاقی یکسان انگاشت. می‌توان و باید پیرامون اخلاق و معیارهای ارزشی گفت‌وگو کرد و چه بسا به احکام و نتایجی نیز در این باب دست یافت. اما مسئله و حیطۀ بررسی پراگزولوژی تشخیص خوب از بد نیست. پراگزولوژی پژوهش در کنش است؛ و کنش -در تمایز با رفتار- تنها به انسان اختصاص دارد.
پراگزولوژی با روانکاوی تفاوت دارد؛ چون آن فرایندهای درونی و عاطفی درون انسان که در نهایت به وقوع کنش می‌انجامند بیرون حیطۀ بررسی آن جای می‌گیرند. کنش از نظر‌گاه پراگزولوژی هدفمند است، صرف‌نظر از اینکه چنین هدفی ریشه در ناخودآگاه داشته باشد یا استدلال عقلانی.

علامت‌دهی و آشکارسازی ترجیحات

در مثال هزینه‌های عروسی نیز همین تحلیل کارگر است. معمولاً ازدواج برای دختران ایرانی ریسک بسیار زیادی دارد و با وجود انجام مراسم خواستگاری همراه با حضور خانواده، این نگرانی در طرف مقابل هست که آیا فرد خواستگار واقعاً تمایل به دختر دارد تا حدی که یک‌عمر به‌پای او بنشیند؟ این نگرانی در سمت خانواده دختر است که پسر پس از چندی از نظرش منصرف شود و قرار و وعده‌ها را بر هم بزند. حضور خانواده پسر در مراسم خواستگاری تا حدی برای رفع این نگرانی است، اما شاید نتواند آن را به‌طور کامل رفع کند. هزینه‌کردن برای مراسم عروسی این علامت را به خانواده دختر می‌دهد که خانواده پسر کار را بسیار جدی گرفته است و معمولاً در سطحی هزینه می‌شود که امکان تکرار چندباره آن به‌سادگی برای خانواده‌ها میسر نیست. بنابراین، ریخت‌وپاش در مراسم عروسی از سوی خانواده داماد صرفاً برای تفاخر یا چشم‌وهم‌چشمی نیست، بلکه یک کارکرد مهم دارد و آن انتقال این پیام به خانواده دختر است که پسر آن‌ها واقعاً دختر را می‌خواهد و خانواده پسر بابت تصمیمی که گرفته‌اند حاضرند هزینه زیادی بپردازند.

الگویِ دانمارکی؛ در خانه امتحان نکنید!

می‌شنوم که می‌گویند دانمارک اثباتِ ترجیحِ سوسیالیسمِ نرم‌خوتر به کاپیتالیسمِ بازار آزاد است… اخیراً، برنی سندرز و هیلری کلینتون از عشقِ خود به دانمارک دم زده‌اند.
نخستین چیزی که باید بدانید این است که دانمارک، همچون دیگر کشورهایِ شمالی، سوایِ مستمری‌هایِ دولتِ رفاه‌شان و هزینه‌هایِ بالایِ دولتی، بازارهایی کاملاً آزاد هستند. این کشورها در شاخص‌هایِ مختلفِ آزادترین اقتصادهایِ جهان همیشه رتبه‌هایِ بالایی دارند. دانمارک در گزارشِ شاخص آزادیِ اقتصادیِ جهان وآورنکمیست که بنیادِ فرِیزر و شرکا، آن را منتشر کرده است، جایگاهِ ۲۲ام را در جهان دارد، و در شاخصِ بنیادِ هریتج نیز در جایِ ۱۱ام ایستاده است. این کشور در فهرستِ ”سهولت کسب‌وکار“ بانک جهانی نیز در جایگاهِ سوم ایستاده…
امّا شادی و سعادتِ آشکارِ دانمارکی‌ها از کجا نشأت می‌گیرد؟

گفتگو با دکتر غنی‌نژاد راجع به حقوق بشر

محدودیت‌هایی که دولت برای آزادی اقتصادی شهروندان در داخل کشور ایجاد می‌کند در حقیقت نوعی نقض حقوق انسان‌هاست و می‌توان از آن به تحریم داخلی تعبیر کرد. این تحریم‌ها تبعات گسترده و مشابهی دارند و با نقض حقوق مالکیت و آزادی مبادله شهروندان باعث می‌شوند سطح تولید ثروت و در نتیجه رفاه جامعه کاهش یابد.

درباب فردگرایی و نظم اقتصادی: آثار برتر اتریشی در قرن بیستم

هایک اصرار دارد منحنی‌هایِ‌ هزینه و تقاضایی که در نظریه‌های اقتصادی به کار می‌بندیم، و لانگه فرض را بر دسترسیِ هیأت مرکزی به آن‌ها می‌گذارد، وجود عینی ندارند و از‌این‌رو بازیگرانِ صحنه‌ی دنیایِ واقعی از آن‌ها آگاه نیستند؛ آن‌ها در عوض باید هر روز این متغیرها را کشف کنند. این فرایند کشف، فقط زمانی می‌تواند اتفاق افتد که کارآفرینان با رقابتی واقعی روبرو هستند، منابعِ خود را به‌کار می‌بندند و بر سر آن‌ها مخاطره می‌کنند. سوسیالیسم، چه در قالب برنامه‌ریزی جامع و چه در معنایِ «سوسیالیسم بازار»، هرچه بکوشد نمی‌تواند با بازار هموندی کند، زیرا فاقدِ قیمت‌هایی است که بر اساسِ ارزش واقعی پول تعیین شده‌اند و چنین فرایند کشفی ندارد.

حریت فقط دارایی نیست… پس چیست؟

…مَت زوولینسکی در وبلاگ قلب خونین آزادی‌خواهی پیشنهاد می‌دهد آزادی‌خواهان «اصل عدم تعرض» را رها کنند، همان اصلی که موری راث‌بارد مرحوم آن را فرموله کرد. از نظر دیوید گوردُن توصیف زوولینسکی از موضع راث‌بارد، شبیه به توصیف یک کاریکاتور است. دیوید می‌گوید: «آزادی‌خواهی راث‌باردی، این دکترین نیست که هر کسی مالکیت مطلق دارایی خودش را دارد. همچنین به این مورد ارتباطی ندارد که شما برای تعدی به حقوق دیگران آزادید، همان‌طور که چنین اتفاقی ممکن است در مورد دارایی شما هم بیافتد.»

با وجود این، بی‌درنگ این مساله مطرح می‌شود که مگر «حقوق انسان‌ها» چیزی جز حقوق دارایی است؟ آزادی‌خواهان طرفدار راث‌بارد دکترین «حق مالکیت خود» را تصدیق کرده، آن را به‌طور لفظ به لفظ معنی می‌کنند: شما کاملاً به همان طریقی که مالک دیگر دارایی‌هایتان هستید، مالک خود نیز هستید، با این استثناء که نمی‌توانید اراده‌ی خود را انتقال دهید…

آیا فقرا فقیرتر شده‌اند؟

یکی از افسانه های اقتصادی معاصر این است که ثروتمندان در حال ثروتمندترشدن هستند و فقرا در حال فقیرتر شدن. اگرچه در اولین نگاه ممکن است اینطور به نظر برسد، اما آیا واقعا اینطور است؟ در این ویدئوی کوتاه، استیون هورویتز پاسخ می‌دهد.

رشد دولت

دولت مدرن موجودی یکه و ساده نیست. دولت مدرن شامل بسیاری نهاد‌ها، سازمان‌ها و فعالیت‌ها است و بازیگران مجزایی بر صحنه‌ش حاضرند: قانون‌گذاران، مدیران اجرایی، قضات و شمار کثیری از کارمندان ساده. این بازیگران تا حدی مستقل از یکدیگر عمل می‌کنند و حتی گاهی پیش می‌آید که اهداف‌شان در تعارض با یکدیگر است. از آن‌جا که دولت موجودی پیچیده است، هیچ سنجه‌ی یگانه‌ای نیست که برای به برآورد «اندازه‌»ی واقعی‌ش کفایت کند. هر کدام از سنجه‌هایی که معمولاً به کار بسته می‌شوند، کمی‌وکاستی‌های جدی خودشان را دارند و گاه گمراه‌کننده‌اند. با همه‌ی این اوصاف این سنجه‌های گوناگون دست‌کم بخشی از حقیقت را در باب اندازه‌ی دولت‌ها آشکار می‌کنند. معمول‌ترین سنجه‌‌ای که اقتصاددانان استفاده می‌کنند مخارج دولت به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی است. گاهی تولید خالص ملی یا درآمد ملی به جای تولید ناخالص داخلی به کار برده می‌شود که برای برآورد نسبت مخارج دولت سنجه‌هایی قابل‌دفاع‌ترند. جدول یک، با به کار گیری این سنجه طرحی اجمالی را از رشد اندازه‌ی دولت در شش کشور در بازه‌ای بلندمدت ارایه می‌دهد.

جهانی‌‌سازی خوب است!

جهانی‌سازی چیست؟ از آن بترسیم یا برایش آغوش باز کنیم؟ جهانی‌سازی از مفاهیم پرجنجال زمانه‌ی ماست. سیاستمداران همه‌ی جناح‌های سیاسی مرتباً آن را به زبان می‌آورند. رسانه‌ها هم یک در میان آن را به بحث می‌گذارند. از همه مهم تر ما دایماً زیر بمباران کتاب و مقاله درباره این موضوع هستیم که هر یک از دیدگاه ایدئولوژی خاصی به آن می‌پردازند. برخی این «دنیای قشنگ نو» را می‌ستایند، اما بیشتر صداها هشدارند. هشدار تهدید ترسناکی که از جانب «اقتصاد جهانی جدید» متوجه جهان است. بقیه نقطه‌نظرها هم نگارش‌های دیگر همین دو رویکرد هستند. برخی دیگر هم می‌گویند جهانی‌سازی را زیاد جدی می‌گیریم یا اصلاً چیز جدیدی نیست.