—مترجم: محسن محمودی
خودتان را در موقعیتی ناراحت کننده تصور کنید. مثلاً شغلتان را از دست دادهاید یا درگیر مشکلات یک بیماری طولانیمدت هستید. هیچ روزنهی امید عاجلی برایتان متصور نیست. شما نیازمند کمک هستید.
در این بین تنها نیستید. بسیاری از مردم با شرایط مشابه مواجهاند. اکثر آنها دوست دارند بتوانند که دستتنها مشکلاتشان را حل کنند. خودکفا باشند. خودشان را بدون کمک دیگران به جایی برسانند. اما گاهی چنین چیزی ممکن نیست. گاهی واقعاً به کمک نیاز داریم، و از میان ما، آنهایی که در جایگاه فراهم ساختن کمک هستند، نباید از فرصت یاری رساندن روی بگردانند.
اما چطور این کار را انجام دهیم؟ لیبرتارینها میگویند که بهترین راه برای تقلیل رنجهایی از این دست از طریقِ آزادیِ بیشتر است. ما به فقرا اهمیت میدهیم و بخش بزرگی از اینکه چرا مدافع سرسختِ آزادی و بازارها هستیم به خاطر اهمیتی است که به مسألهی فقر میدهیم. بگذراید بازار کارش را بکند. غلوزنجیر را از دستوپای کسبوکارهای خصوصی باز کنید، تا نوآوری کنند. بگذارید مردم به یکدیگر کمک کنند و چنین خواهند کرد. و این نیروها—این نظمهای هر روز نوشده—نه تنها به آنانی که امروز آسیب دیدهاند، کمک خواهند کرد بلکه احتمال رنج کشیدن در آینده را هم تقلیل میدهند.
حال این را مقایسه کنید با بینشی که دولت را در مقامِ قیم و سرپرستِ کل میگذارد. خود را در جای آن شخصی قرار دهید که دچار مشکل و دلواپسِ آیندهاش است. دو نفر جلو میآیند، هر یک از آنان برای یکی از این بینشهای رقیب خواهان حمایت شما میشود. یکی میگوید، «به من رأی بده و این قانون را تصویب میکنم که تو را سر کار برگرداند.» یا «مقررات را برای تضمینِ خدمات درمانیتان تغییر میدهم.» دیگری میگوید، «به من رأی بده و بازارها را آزاد میکنم تا بتوانند همهمان را توانگر سازند و از طریقِ رقابت بر سرِ سود راهکارهایی را برای معضلاتمان فراهم کنند.»
اگر با خودمان صادق باشیم، آیا واقعاً درک این که چرا آزادی مکرراً شکست میخورد، تا این اندازه دشوار است؟
در این مورد، راهکارهای سیاسی تقریباً شبیهِ رژیمهای لاغریِ سریع هستند. اگر میخواهید در بلندمدت وزن کم کنید، از هر نظر که بگویی، بهترین راه تغذیهی بهتر و ورزش بیشتر است. اما این کار دشوار است و نتایج آنی و چشمگیری به همراه ندارد. رژیمهای لاغریِ سریع اغلب کارگر نیستند و زمانی هم که کارگر میافتند، نتایجشان شاید چشمگیر اما زودگذر است.
زمانی که با مشکلی مانند بیکاری سروکار دارید، رژیم لاغریِ سریع چارهی آنیِ سیاسی است. به من رأی دهید و قانونی را تصویب میکنم که بیدرنگ شما را به سر کار برگرداند. به صنایع خصوصی پول میدهم تا شمارِ کارکنانشان را افزایش دهند. رقابت خارجی را برمیچینم تا به بنگاههای اقتصادی داخلی کمک کنم که سود بیشتری درآورند تا بخشی از آن را به کارگرانشان بدهند. استخدام دولتی را بیشتر کرده یا خواستار مزایای بالاتر برای آنانی میشوم که همچنان نمیتوانند کار پیدا کنند.
البته، اکثر این «راهکارها» بههیچوجه راهکار نیست. و حتی اگر امروز هم به افرادی کمک کنند، فردای افراد بیشتری را بدتر میکنند. توان رقابت صنایع را کمتر کرده و به شکستشان در آینده کمک میکنند. هزینههای خدماتِ یارانهای را افزایش داده و به تدریج هزینههای خدمات یارانهای را چنان میافزایند تا در نهایت از دسترس فقرا خارج شوند. آن نوآوریای را خفه میکنند که در درازمدت زندگیمان را از بیخ و بن بهبود خواهد بخشید.
بازارهای آزاد جواب میدهند، اما نمیتوانیم پیشبینی کنیم که منافعاش چه زمانی حاصل میشود یا دقیقاً چگونه به مردم کمک خواهند کرد. پس آیا جای تعجب دارد که اگر رأیدهندهای بیکار باشید و در این فکر باشید که چگونه مخارجِ خانوادهتان را تامین خواهید کرد، و بعد وعدهی آن هوادارِ رژیم لاغریِ سریع برایتان جذابتر جلوه کند تا آن که میگوید لازم است درست غذا بخوریم و ورزش کنیم؟
و درست به سانِ رژیمهای لاغری سریع، حتی با وجود این که شواهد مسلماند که راهکارهای دولتی به خوبیِ آزادی جواب نمیدهد، مردم دوباره سراغِ سیاستهای ناکام گذشته رفتهاند. ما حامیانِ بازارها، اگر بنا داریم که پیشرفتهای بیشتری به دست آوریم، باید دریابیم که پیاممان برای مردمِ گرفتار در مخمصههای شدید چه جلوهای دارد. باید درک کنیم که چرا پیام سیاسی بهتر جلوه میکند و بفهمیم که گزینش سیاستهای دولتی به جای آزادی توسط مردم نتیجهی حماقت یا انگیزههای ناپاک نیست. در عوض، اغلب نتیجهی امید است. بله، امید نابجا اما با این حال امید است. همه میخواهند که رژیم غذاییِ سریع جواب بدهد.
حامیان بازارها باید با این امر همدردی کنند تا بتوانند پیام آزادی را مطابق با آن صورتبندی کنند. این فریاد ما را به جایی نمیرساند که، «آنچه عیان است چه حاجت به بیان است! چرا مرتب در دامِ وعدههای پوچ سیاستمداران میافتید!»
با این وجود، این مشکلی دشوار و فاقد چارهای عاجل است. مسلماً تنها راه برای پرداختن به آن اقامهی دفاعیهای واضح برای بازارها است و اغلب تجربهی طبیعی رأیدهندهها به جواب نگرفتن از وعدههای سیاستمداران به ما کمک میکند. ما میتوانیم این مهم را از طریق آموزش و بیان حکایتهای موفقیت بازارها، به خصوص حکایتهایی دربارهی چگونگی کمک آنان به فقرا به انجام رسانیم.
راهکارهای دولتی که به رژیم غذاییِ سریع میمانند، احتمالاً هیچگاه از میان نخواهند رفت، اما ما با گردن نهادن به جذابیت آنها میتوانیم این احتمال را افزایش دهیم که دگرگونی میدان سیاست به شکلی ثمربخش مانع از زورآور شدن آنها بر آزادی شود.