سال ششم

در فضیلت عدم محبوبیت

عده زیادی زحمت می‌کشند تا سیاستگذار را به اصلاحات راضی کنند اما پس از یک قدم رو به جلو طوفانی برپا می‌شود که معمولاً سیاستمدار ترسو و علاقه‌مند به رای آوردن دوباره را دو قدم عقب می‌نشاند.
به اثرات بلندمدت این رویه «خستگی از اصلاحات» گفته می‌شود. البته این اصطلاح در دوران معاصر عموماً در مورد اصلاحات پولی (نافرجام) که از طرف صندوق بین‌المللی پول ارائه و آغاز شده بود به‌کار می‌رفت اما می‌توان آن را به همه حوزه‌های اصلاحات تعمیم داد.
تعریف خستگی از اصلاحات این است که اصلاحات معمولاً باعث تنش میان سیاستگذار و رای‌دهنده شده و بر انتخابات آتی تاثیر می‌گذارد. در نتیجه سیاستگذار مجبور می‌شود میان هزینه سیاسی اجرای اصلاحات و اثرات قابل مشاهده اصلاحات برای رای‌دهنده دست به انتخاب بزند. وقتی خروجی اصلاحات منتهی به بهبود وضعیت موجود نباشد سیاستگذار نگران انتخابات بعدی خواهد شد. نظریه خستگی از اصلاحات پیش‌بینی می‌کند که سیاستگذار در ابتدای دوره خدمت برای اصلاحات تلاش خواهد کرد اما هرچه بگذرد ریسک‌پذیری سیاستگذار برای اصلاحات کاهش یافته و خیلی اوقات اصلاحات مورد نظر ناتمام باقی می‌ماند. این موضوع در اصلاحات دهه ۸۰ آمریکای لاتین، دهه ۹۰ در ترکیه و در دهه اول قرن بیست و یکم در لهستان و در چند سال اخیر هم در یونان به روشنی قابل ملاحظه است.

شفافیت در صندوق‌های بازنشستگی

به‌رغم اهمیت موضوع شفافیت به‌خصوص در حوزه‌هایی همچون صندوق‌های بازنشستگی که دارایی‌هایی متعلق به قشر وسیعی از جامعه و نسل‌های آینده هستند، می‌توان رویکردی را که از ابتدای تاسیس این صندوق‌ها در کشورمان تا امروز در پیش گرفته شده در یک جمله خلاصه کرد و آن اینکه عدم افشای هرگونه اطلاعات به عنوان قاعده و افشای آن به صورت استثنا بوده است. شاهد این ادعا را می‌توان در عدم افشای بدیهی‌ترین اطلاعات همچون صورت‌های مالی و گزارش‌های عملکرد سالانه، بازده عملکرد سالانه صندوق و جزئیات درآمدها و هزینه‌ها و محدود ماندن انتشار اطلاعات شرکت‌ها به الزامات بورس دانست. طرفه آنکه در برخی موارد همچون صورت‌های مالی و بازده سالانه، این اطلاعات حتی به صورت داخلی نیز موجود نبوده یا با تاخیر چندساله تولید می‌شود و در مواردی، حتی در اختیار نهاد ناظر یعنی وزارت رفاه نیز قرار نمی‌گیرد. به عبارت ساده‌تر، هیچ‌کس نمی‌داند اگر صندوق‌های بازنشستگی در کشور ما به‌جای ایجاد ساختارهای عریض و طویل شرکت‌داری و هلدینگ‌های متعدد و تودرتو، تنها با تعداد انگشت‌شماری کارمند اداره می‌شدند که تمام دارایی صندوق را در سپرده بانکی و اوراق مشارکت سرمایه‌گذاری کرده بودند (سیاستی که در برخی کشورها مرسوم است)، آیا وضعیت بهتر یا بدتری نسبت به الان داشتیم. تصور انجام اصلاحات بنیادین در صندوق‌های بازنشستگی، بدون انتشار کمترین اطلاعاتی از بازده سرمایه‌گذاری ده‌ها و بلکه صدها هزار میلیارد تومان دارایی این صندوق‌ها بیشتر به آرزو شبیه است. از همین رو، شاید بی‌تناسب نباشد که اطلاعاتی که در نظام‌های بازنشستگی توسعه‌یافته به عنوان یک حق شهروندی در اختیار همگان قرار می‌گیرد برای کشور ما به لیستی از آرزوها یا به اصطلاح wish list شبیه است و شاید بتوان امیدوار بود با افزایش آگاهی و مطالبه عمومی و در ادامه اقدامات اخیر در زمینه انتشار اسامی مدیران و اعضای هیات‌مدیره شرکت‌ها، این لیست آرزوها هم روزی تحقق یابد.

پا روی دُمم نگذار

…گوش پادشاه انگلستان به این حرف‌ها بدهکار نبود. مگر یک مشت رعیت مسلح می‌تواند مقابل ارتش منظم و آبدیده بایستد؟ غلط کرده‌اند! پس فشارها بر زندگی مردمان مستعمرات امریکا افزایش یافت. هرچه سمبه پر زورتر شد مردم مصمم‌تر شده و عده بیشتری مقابل ظلم ایستادند. مردم اندک زندگی باقیمانده را وقف آزادی و خود را برای مرگِ ایستاده آماده کردند.

در ۱۷۷۵ فرانکلین در نشریه پنسیلوانیا گزت «مار زنگی» را سمبل روحیه استقلال‌طلبی و آزادگی امریکایی‌ها خواند:

«ببینید این جانور پلک ندارد و چشمانش همیشه باز است، که نشان‌دهنده هوشیاری اوست. هرگز حمله‌ای را آغاز نمی‌کند، و وقتی خشمگین اش کردی هیچوقت تسلیم نخواهد شد که این هم نشان‌دهنده جلال و شهامت اوست. سلاحش که خداوند بر او ارزانی داشته در دهانش مخفیست، و لذا از چشم دشمنانش غایب است. جانوریست که در نگاه اول ترسو و بیدفاع می نماید، اما با همین سلاح کوچک حریف را از پای در می‌آورد. با اینحال، مار بر این امر واقف بوده، و قبل از حمله خود، حتی به دشمنانش، با دُم اش هشدار می‌دهد. با هشدارش، دشمن را از پای گذاردن بر او و لگدمال کردن او بر حذر می‌دارد. آیا من در اشتباهم که چنین تصویری را در روحیه و خصلت آمریکایی‌ها می‌بینم؟»

ژنرال گدزدِن در همان سال پرچمی طراحی کرد که بلافاصله به نمادی علیه استعمار انگلیس و مقاومت ایالاتِ متحد تبدیل شد. بر این پرچم زرد رنگ یک مار زنگی نقش بسته و عبارت «پا روی دمم نگذار» نوشته شده است. این پرچم آخرین هشدار انقلابیون، که عده زیادی از آنها شهروندان عادی و کشاورز و بقال و چقال بودند به بزرگترین امپراطوری تاریخ بود.

…و امروز همه می‌دانیم که پا روی دم مردمان عادی گذاشتن چه عاقبتی داشت.