آدام گوری

غل و زنجیر را از دست و پای عمل‌وَران باز کنید

هواپیماها را مهندسان ساخته‌اند. آن هم تنها به واسطه‌ی دانشی که دستاورد جامعه‌ی علم‌وَران بوده که به مرارت با عرق جبین حاصل کرده اند. جامعه‌ی علم‌وران نظریه‌هایی را طرح کرده و آزموده‌اند که مهندسان بر اساس آن‌ها ما را در ارتفاع ۳۰،۰۰۰ پایی آسمان به پرواز در می‌آورند. درست است؟ خیر! غلط است. علم‌وران نبودند که نظریه‌ای پرداختند تا عمل‌وَران آن را به کار بگیرند. بلکه عمل‌وران چیزی اختراع کردند که بعد نیاز به توضیح‌اش را در علم‌وران برانگیخت. شگفتی‌آور است که وقتی بنا کنیم به گشتن، در می‌یابیم که همین توالی رخدادها در موارد بسیاری صدق می‌کند.

علم یک وقت‌گذرانی بورژوایی است

مک‌کلاسکی استدلال می‌کند که امروز بیش از آنکه علم مسبب رفاه و رونق زندگی مدرن ما باشد، این ارزش‌های انسان مدرن است که تا حد زیادی او را به سمت این باور سوق داده‌ که علم ارزش پشتیبانی دارد. این رفاه تازه‌بنیاد ماست که به علم مجال رشد داده ‌است و نه بالعکس. این ادعا نباید به گوش کسی که تجربه‌ی عشق ورزیدن به اندیشه را داشته‌ غریب بیاید؛ هر آن کسی که تاریخ، فلسفه، یا زیست‌شناسی را به این دلیل خوانده که برایش جالب بوده‌اند و نه به این خاطر که قرار است به چیزی که کاربردی عملی دارد مجهزمان کنند. اما ما اجازه داده‌ایم قانع‌مان سازند که تنها توجیه برای چنین عشقی باید سمت‌وسویی کاربردی داشته باشد که به فایده‌ای عملی بیانجامد.

دولت چیست؟

همان‌طور که به‌کاربردن نام «دولت» برای این شبکه‌ی در هم‌تنیده‌ی از سازمان‌های دولتی اطلاع مفیدی به ما نمی‌دهد، این آش شله‌قلم‌کار را «بازار» خواندن یا «جامعه‌ی مدنی» نامیدن نیز چندان روشن‌گر نیست. این دسته‌بندی‌ها آن‌قدر گل‌وگشاد اند که به‌ندرت می‌توانند، حائزِ معنایی باشند؛ بهتر آن است که قدرت و ضعف نهادهای خاصی را که در ذهن داریم—مورد به مورد— بکاویم.