سوسیالیسم بزرگ ترین تهدید برای محیط زیست

— نویسنده: دنیل لکل

ترجمه: فرشید حسن زاده و مریم عبدالملکی

 

همیشه در پروپاگاندای رسانه های متعلق به جریان چپ و کسانی که دغدغه ی محافظت از محیط زیست را با خود یدک میکشند، متهم اصلی تخریب محیط زیست و مشکلات اقلیمی را «سرمایه داری» معرفی میکنند. آنها در هیاهوهای رسانه ای خود همیشه به دنبال وضع قوانینی محدودکننده به بهانه محافظت از محیط زیست بوده اند. قوانینی که نه تنها سبب بهبود شرایط نمیشود بلکه وضع را بدتر نیز میکند. در مقاله زیر، دنیل لکل استدلال میکند که اگر به دنبال بهبود شرایط زیست محیطی هستیم، راهی جز سرمایه گذاری بیشتر برای دست یابی به تکنولوژی های جدیدتر وجود ندارد.

موری راثبارد، اقتصاددان شهیر مکتب اتریش، معتقد است، در مواجهه با مشکلات سیاسی و اقتصادی در جامعه، دو راه بیشتر وجود ندارد: «راه نخست، گزینش آزادانه و داوطلبانه است که در بطن بازار وجود دارد و دیگری، اجبار و دیکته کردن که روش دولت است.»

برای محافظت از محیط زیست و بهبود شرایط نیز، راهى جز تکیه بر راه حل بازار بنیاد وجود ندارد. زمانی که دولت در مبادلات فعالین بازار مداخله نکند و آنها را آزاد بگذارد، این امر سبب ترجیح زمانی کمتر فعالین و سرمایه گذاری بیشتر آنان در کالاهای مصرفی آینده و منابع میشود. سرمایه گذاری بیشتر سبب افزایش دانش فنی در این زمینه شده و باعث رشد منابع مصرف شدنی و کاهش اتلاف آنان خواهد شد. امری که در اقتصادهای سوسیالیستى(دولتی) هیچگاه رخ نخواهد داد، زیرا دولت و کارمندان آن به دلیل نبود انگیزه و ریسک سرمایه گذاری و تزریق پول دولتی از راه مالیات اجباری، سبب اتلاف منابع خواهند شد و تصمیمات اتخاذ شده فاقد عقلانیت اقتصادی است.

***

اگر خواهان یک جایگزین حقیقی و درست برای سوخت‌های فسیلی هستیم که محیط زیست را بهبود ببخشد، انتشار گازها و… را کاهش دهد و رفاه جهانی را تقویت کند، تنها از راه بازار آزاد می‌توان بدان دست یافت.

شواهد تاریخی و انگیزه های اقتصادی نشان می دهند که مداخله‌گرایی و سوسیالیسم هرگز از محیط زیست محافظت نمی کنند؛ آنها از طبیعت صرفا به عنوان بهانه‌ای برای افزایش کنترل بر اقتصاد استفاده می کنند در حالیکه به بهانه اشتغال و با استفاده از اصطلاح “بخش های استراتژیک” به صنایع آلاینده یارانه داده میشود.

در واقع، مداخله‌گرایی همه موانع را به ابداع تکنولوژیکی و توسعه‌ی مخرب نسبت می دهد.

زیرا، اولا، تکنولوژی و رقابت، قدرت دولت را در هنگام صورتبندی هزینه و طرح‌ریزیِ اقتصادیِ جامعه کاهش می دهند. این امر بدین معناست که دولت، واحدی است که برنده‌ها و بازنده‌ها و همچنین زمان و مکان و چگونگی هزینه کردن را مشخص میکند.

دلیل دوم این است که تکنولوژی بر هم زننده، یعنی تکنولوژی ای که نظم موجود را به نحوی اساسی تغییر می دهد، خصیصه ای پالایش گر دارد و مانع از این می شود که دولت ها، کارخانه ها را با مشاغل سیاسی فربه تر بکنند. کارخانه هایی که توسط قدرت سیاسی به صورت توده هایی ناکارآمد درآمده اند. دلیل اصلی که چرا مداخله‌گرایی هرگز از محیط زیست و نوآوری حمایت نمی‌کند این است که مداخله گرایی از رقابت بیزار است و تکنولوژی و رقابت قدرت‌اش را تضعیف می‌کنند.

با این حال، ما در اعتراضات سراسری رسانه های غربی شاهد نوعی سکوت مرگبار درباره ی مداخله گراترین اقتصادهایی هستیم که تحت کنترل و مالکیت دولت، بدترین آلاینده های جهان هستند. این امر بدین دلیل ناخوشایند است که ما همه باید از محیط زیست محافظت کنیم اما به مانند بسیاری از اهداف دیگر تبدیل به ابزاری برای پروپاگاند و لاپوشانی کردن رقت انگیزترین و مطلق ترین نوع مداخله گرایی شده است.

این امر تنها درباره ی حمایت از محیط زیست نیست، بلکه در حوزه ی حمایت از رانت سیاسی نیز صادق و برای مداخله گرترین سیاست مداران نیز بسیار جذاب است. زیرا در صورت وجود رقابت واقعی، پیشرفت تکنولوژی و شفافیت، قدرتی که در دست دارند بسیار متزلزل است.

واقعیت این است که سیستم های مداخله گر هرگز از بهبود و پیشرفت محیط زیست حمایت نمیکنند، ولی برخلاف اینکه پرچم دار فعالیت های اقلیمی هستند، به دنبال آنند که نزدیک ترین دشمن بیرونی را متهم کنند. سیاسی کردن اقدامات مربوط به فعالیت های اقلیمی سبب حمایت از محیط زیست نمیشود بلکه باعث لاپوشانی مداخله گرایی میشود. از این رو سبب مسکوت ماندن پرونده های زیست محیطی دولت های بسیار مداخله گر مانند چین و ایران میشود.

چین تصویب کرده است که در طول دوازده سال آینده ظرفیت بیشتری را برای تولید زغال سنگ اختصاص دهد. ضمنا، ایران کشوری است که بیشترین یارانه را برای انرژی های فسیلی صرف میکند.

بیشترین یارانه آلودگی در کشورهایی است با آزادی اقتصادی پایین، دولت هایی با بالاترین میزان کنترل اقتصادی و شرکت هایی با مالکیت دولتی. از ۱۴۷ کشوری که آخرین توافقنامه های زیست محیطی را تصویب کرده اند، بیش از نود درصد شرکت ها و بخش های آلاینده، همه آنها متعلق به بخش عمومی-دولتی- است(تولیدکنندگان پتروشیمی، بزرگ ترین کارخانه های ذغال سنگ، فولاد و…).

البته در اقتصادهای آزاد، بسیار آسان است یک فعال محیط زیست باشید. فعالانی که شرکت های بزرگ را آماج حملاتشان قرار میدهند، در حالی که این شرکت ها خود بخشی از راحل هستند نه مشکل. بسیار آسان است که با تخصیص یارانه به آلاینده ترین بخش ها، میزان مالیات بر شهروندان را به بهانه های زیست محیطی افزایش دهیم.

هیچ نکته ی قابل توجهی برای مطالعه در مورد کشورهایی که تعهد زیست محیطی غیرقابل انکاری دارند پیدا نمیکنید، در عین حال آیا پالایشگاه ها و کارخانه های زغال سنگ به عنوان پایه های بزرگ سرمایه گذاری دولتی در ده سال آینده خواهند بود؟ این بدین دلیل نیست که دولت ها به آنها احتیاج دارند – این ها دو بخش هستند که به طور مازاد در سطح جهانی وجود دارد. سرمایه گذاری دولتی به این دلیل انجام میشود که آنچه مداخله گران همیشه با تعریف و هیاهو، تبلیغ میکنند، چیزهای پرهزینه و بی فایده ای هستند. دولت ها به دلیل اینکه صرفا کاری کرده باشند، دست به ساخت و ساز می زنند.

هنگامی که “رقابت” نادیده گرفته شده و یا رد میشود، و منطق اقتصادی در سرمایه گذاری کنار گذاشته میشود، دولت ها هرگز به دنبال تغییر نمیروند، بلکه تنها به دنبال پنهان کردن ناکارآمدی خود با کلمات خوب هستند.

آن دسته از فعالان -نه همه- کسانی که راه حل را در حمله به شرکت های پیشرو و اقتصادهای آزاد میدانند، این کار را به دلیل کمبود اطلاعات یا جهل انجام نمیدهند. آنها این کار را انجام میدهند زیرا هدف متفاوتی دارند. برخی از فعالین تغییرات اقلیمی از پیوستن به دولت های توتالیتر، حکومت های مذهبی و حکومت های مطلقه خوشحال هستند(چه اینکه آلاینده ای وجود داشته باشد و یا نه)، تا آنچه را که حتی به طور اندک از بازار آزاد در دنیای غرب باقی مانده است، دقیقا از طریق “مداخله گرایی” از بین ببرند.

به نظر می رسد برخی از فعالان تغییرات اقلیمی، در حمله به شرکت هایی متمرکزند که اتفاقا در پیشبرد تکنولوژی، پایداری و بهبود محیط زیست موفق بوده اند، زیرا هدف ایشان این نیست که قهرمانانی کارآمد داشته باشند که قادرند با ایجاد اشتغال، تقویت و تثبیت جایگاه خود، و رشد و توسعه در جهان، پیشگام نیل به اهداف زیست محیطی باشند. هدف ایشان سلب مالکیت از این شرکت ها و در نهایت سپردن جایگاه پیشروی ایشان به مقامات و ساختارهای سیاسی است، در حالی که همین ساختارهای سیاسی شرکت های نفتی جهان را وادار به نابودی ارزش و کارآمدی خود و تداوم بخشیدن به برداشت اضافی از منابع طبیعی نموده اند.

این طور نیست که مداخله گرایان در قبال سکوت خود درباره ی ونزوئلا، چین و یا ایران و همچنین حمله شان به شرکت های آمریکایی که به دنبال بهبود محیط زیست به وسیله رشد و نوآوری هستند، نادان و بی هماهنگ باشند. هدف این است که رقابت و نوآوری خصوصی، دو عاملی که سبب پیشرفت جهان، کاهش فقر، و ایجاد ثروت خواهند شد، ناپدید میشوند.

این نکته غم انگیزی در مورد سیاست مداران است که خود را ترقی خواه می نامند اما در حقیقت سبب پسرفت میشوند. آنچه آنها میخواهند وجود مجتمع های صنعتی یا تجاری دولتی است که سبب از بین رفتن رقابت میشود و توزیع موقعیت ها به وسیله پست های سیاسی است. این فرمول بی نظیری است برای از بین بردن نوآوری و تغییر.

تنها دو راه برای حل چالش های زیست محیطی وجود دارد. رقابت و فناوری. دولتی که به وسیله قدرت و کنترل قیمت به دنبال آزار رساندن است از این گزینه ها دفاع نخواهد کرد و آنها را از بین خواهد برد. و در حال حاضر این اتفاق در کشورهای نزدیک به شما در حال وقوع است.

دولت های مداخله گر به دنبال کنترل اقتصادی و تورم هستند. فناوری و رقابت هر دو عامل را از بین خواهد برد.

تکنولوژی و رقابت تنها میتواند در سیستم سرمایه داری محقق شود، جایی که در آن انگیزه نوآوری با نابودی خلاقانه بخش های منسوخ و رشد بخش های تولیدی و مبتکرانه موجب رفاه بیشتر و بهتر برای همه میشود. این تنها در سرمایه داری قابل تحقق است. آزادی اقتصادی تنها ضمانت حمایت از محیط زیست است.

کربن زدایی امری غیرقابل توقف است، اما اگر این پیچیدگی ها و دشواری ها توسط افرادی که خود را ناجی زمین می نامیدند نبود، این پروسه حتی میتوانست سریع تر هم انجام شود. در حالی که در واقعیت آنها به شهروندان برای ادامه آلودگی باج میدهند تا تبدیل به “قهرمانان استراتژیک ملی” شوند.

فناوری و رقابت میتواند سریع تر و مؤثر تر سبب کربن زدایی شود. همچنین سبب کاهش قیمت ها و مهار کنترل دولت میشود، دو امری که دولت ها از آن متنفرند. فقط در بازارهای آزاد است که راه حلی برای تغییرات اقلیمی بدست می آید.

 

پینوشت: شاید برای disruptive technology معنای دقیقی در زبان فارسی در دسترس نباشد، اما مقصود اصلی از آن تکنولوژی و فناوری هایی است که با پا بر عرصه گذاشتن آنان، فناوری های پیشین دیگر جایی در جوامع انسانی ندارند و مجبور به ترک کردن عرصه میشوند.(مترجم)