— این مطلب بدوا در شماره ۲۲۱ هفتهنامه تجارت فردا به انتشار رسیده است.
همانطور که اچ.آل.منکن، روزنامهنگار تیزهوش (نقل به مضمون) میگوید، دموکراسی این است که عوامالناس میداند چه میخواهد و لیاقت به دست آوردنش را هم دارد، چارچوب اولیه سیاستهای انتخاباتی بر همین مبنا برپا شده که اولاً ما (به عنوان شهروند) چه میخواهیم تا ثانیاً آن را به (عنوان آنچه لیاقتش را داریم به) ما وعده بدهند. و اینجاست که به خصوص در حالوهوای انتخابات، میافتد مشکلها.
اگر باور کنیم که دولت میتواند همه آنچه دلمان میخواهد را دودستی تقدیم ما کند، خیالتان راحت باشد که نامزدهای انتخاباتی کم نخواهند گذاشت و (با بهره بردن از این خیال خام) همه آنچه دلمان میخواهد را وعده میدهند.
اما، با عرض معذرت، حقیقت این است که دولت نمیتواند معجزه کرده و همه آرزوها را برآورده کند. بهعنوان نمونه هیچ سیاستمداری آنقدر قدرت ندارد که اطمینان حاصل کند پسرهای جوان موقع انتخاب همسر آن دختری را انتخاب کنند که مادرشان پسندیده! به عبارت بهتر بعضی آرزوها به این راحتی و صرفاً با رای دادن به این یا آن سیاستمدار برآورده نخواهد شد.
بعضی موارد هم هرچند امکانپذیر (بلکه هم خوشآهنگ) اما به نفعمان نیستند. مثلاً یکی از نامزدها وعده داده است که تولید ملی را در چهار سال آینده ۵ /۲ برابر کند! خیلیها گفتهاند که نمیشود ولی خیالتان راحت باشد که اتفاقاً شدنی است. تازه ایشان فروتنی فرمودهاند و حتی بیشتر از اینها هم ممکن است. کاری را که ایشان میخواهد در چهار سال آینده انجام دهد نیکلاس مادورو، همین پارسال در ونزوئلا، ظرف ششماه انجام داد. اما شاهکار آقای مادورو هم با رکورد جهانی فاصله دارد. آقای رابرت موگابه، در زیمبابوه، یکبار همین حرکت را ظرف فقط چند روز به انجام رساند.
آن دو بزرگوار این موفقیتها را با توسل به ابرتورم به دست آوردهاند. شکی نیست که ما هم میتوانیم با بازگشت به دوران ابرتورم و کاهش ارزش ریال، دستکم روی کاغذ، مقدار زیادی رشد کرده و وقتی اقتصاد را با ریال اندازه میگیریم اقتصادمان دو برابر یا ۲۰ برابر اندازه فعلیاش شده باشد. اما درآمد واقعی، کیفیت واقعی زندگی، و عمومسنجههایی از این قبیل، همزمان با این افزایشهای آماری، کاهش پیدا خواهد کرد. شواهد در این زمینه کم نیست. از اینرو همان بهتر که از این قبیل دستاوردها هرچه کمتر داشته باشیم.
مسوولیت شهروندی رایدهندگان
از یک نویسنده خوشذوق دیگری به نام پی.جِی. اُرورک نقل است که: وعدههای انتخاباتی میتوانند به ورطه یاوهگویی بیفتند. «شما برای آن ۱۶ساعتی که در شبانهروز سرکار نیستید حقوق بیکاری دریافت خواهید کرد، اگر شب برای دستشویی رفتن از خواب بپرید تمام مزایای از کار افتادگی به شما تعلق میگیرد، و چک مستمریتان را نه پس از بازنشستگی در ۶۵سالگی، که باید هر شب پس از فراغت یافتن و به رختخواب رفتن در صندوق پستی دریافت کنید. مالیات؟ خیالتان راحت باشد، دولت را موظف خواهم کرد هفتهای یکبار بخشی از آن را به فیش حقوقیتان برگرداند…» دلم میخواهد فکر کنم دستکم یک ایرانی پس از شنیدن وعده «سه برابر کردن یارانهها» به یاد این مطلب ارورک افتاده است.
هدف سیاستمدار البته که رای آوردن است. اما وقتی که اتومبیلشان از پل گذشت قدرت پیدا میکنند تا به مردم دستور بدهند. یا به افرادی دستمزد بدهند که به مردم دستور بدهند. کسی که قرار است بعداً دستور بدهد، هرچه دلتان بخواهد، هر آنچه فکر کند ایشان را به کرسی خواهد نشاند، به شما قول خواهد داد. اما پس از انتخابات حکایت کی داده کی گرفته خواهد بود.
اما همه اینها بر بار مسوولیت شهروندی ما میافزاید. کدام وعدههای جادویی را قرار است باور کنیم و کدامها، حتی برای حال و هوای انتخابات، بیش از حد غیرمنطقی هستند؟ آیا میتوان راهنمای مفید و مختصری، دستکم برای اندازهگیری ادعاهای اقتصادی، ارائه کرد؟
حداکثر سرعت رشد اقتصادی پیوسته حدود سالانه ۱۰ درصد است. در شرایط فعلی ایران چنین رشدی ممکن است، کما اینکه چین و هند در سالهای اخیر و ژاپن و کرهجنوبی پیش از آنها چنین نرخ رشدهایی را تجربه کردهاند. هر وعدهای بیش از این سخن منطقی به نظر نمیرسد. مضافاً به نرخ رشدی در این حدود نمیشود با برنامهریزی اقتصادی و برنامه توسعه نوشتن دست یافت. کار، کارِ عدهای متخصص پشت درهای بسته نیست. برای دست یافتن به چنین رشدی به آگاهی و بصیرت همه مردم نیاز داریم، نه یک برنامه روی کاغذ. تمام کشورهایی که به چنین رشدی دست پیدا کردهاند قوانین و مقررات را راجع به اینکه چه کسی باید چهکار کند یا نکند از دست و پای مردم باز کردهاند. از شل کردن قوانین جنونآمیز مائوئیستها بگیرید تا شل کردن قوانین پس از یک دوره اعتیاد به صدور جواز برای همه کار در هندوستان. بین اینها البته تفاوتهایی وجود داشت اما هردو در یک مورد کاملاً شباهت داشتند؛ محدودیتهای سختی بر سر اینکه چه کسی حق دارد چقدر از چه چیزی تولید کند یا نکند وضع کرده بودند. برداشتن این محدودیتها چندین دهه رشد به همراه آورد.
دولت هیچ پولی ندارد
این را هم در نظر داشته باشیم که دولت در واقع هیچ پولی ندارد. برای اینکه بین عدهای امتیاز و خدمات توزیع کند باید منابع لازم را از گروه دیگری از مردم بستاند. در ایران معاصر، اگرنه تمام دستکم عمده این منابع، از کیسه امثال من و شما، یعنی طبقه متوسط، حاتمبخشی میشود. پس نکته مهم راجع به هر سیاست این نیست که چه کسی چه عایدیای مفت گیرش میآید، موضوع این است که چقدر، بابت عایدی مفتی که وعده حاتمبخشیاش را میدهند، قرار است از درآمد و داراییمان مایه بگذاریم. ممکن است عدهای این تعبیر را نپسندند و پاسخ بدهند که، مثلاً، دستگیری از هموطنان مستمند و نیازمند کمک، یا تامین بودجه در حوزه درمان و آموزش و از این قبیل جزو وظایف دولت و تامین بودجهاش وظیفه شهروندی من و شماست. در این صورت باید تصریح کنم که عمده بذل و بخششهای دولتی نه از ثروتمندان به مستمندان که از طبقه متوسط به ثروتمندترینهاست؛ از تولیدکننده پرتقال گرفته تا صندوق بازنشستگی و بانک و خودروساز و نظایر آن که در مطالب پیشین منتشر شده در تجارتفردا به آن اشاره کردهایم.
باری، قصد من تبلیغ کاندیدای بهخصوصی نیست. اما هنگام انتخاب بدانید که گرایش به «آزادی تجاری بیشتر» و «دخالت کمتر در بازار» دو سیاستی هستند که به بهبود وضعیت اقتصادی ایران سرعت خواهد بخشید. از اینرو اگر ایرانی ثروتمندتر و مرفهتر میخواهید باید در کاندیداها به دنبال این گرایشات بگردید.
گمان میکنم نیازی به توضیح واضحات نیست که همه ما ایرانی ثروتمندتر میخواهیم. امیدوارم از آن دستهای نباشید که ثروت را آفت میدانند. چراکه ثروت به معنی انتخابها و همچنین توانایی انجام کارهای بیشتر است. وقتی مردم ثروتمندتر باشند حل مشکلات جامعه به مراتب دستیافتنیتر و راحتتر است و یک جامعه مرفهتر جامعهای سالمتر خواهد بود.
اما مخلص کلام آن است که ویلیام شکسپیر به زیبایی به آن اشاره کرده، آنجا که کاسیوس خطاب به بروتوس میگوید: عیب از ستارههای ما نیست۱ که از خودمان است. یا به قول خودمان از ماست که بر ماست! بیایید تعریف منکن در ابتدای مطلب را یک بار دیگر مرور کنیم: دموکراسی در واقع این است که ما بنا داریم (با واسطه نمایندههایمان) به آنچه میخواهیم برسیم و سیاستمداران با بهرهبرداری از این موضوع هرچه را که حدس بزنند باور میکنیم به ما قول خواهند داد. پس اگر بعضی کاندیداها وعدههای خیالپردازانه و حتی غیرمنطقی میدهند به این معنی است که فرض گرفتهاند ما آن وعدههای خیالپردازانه و غیرمنطقی را باور خواهیم کرد. اگر سیاستمداری، بهشرط رای آوردن، وعده بهشت برین میدهد، چنانچه این وعدهها را باور کرده و به او رای بدهیم، عیب نه از ستارههای ما که از خودمان است. راهحل آن است که جوگیر نشویم، وعدههای نامزدها را بسنجیم یا به تحلیل آگاهان رجوع کنیم و نهایتاً فردی را انتخاب کنیم که وعدههایش واقعبینانه است.