پنجشنبه هفته پیش، ابسیدیون، یک شرکت سازنده بازیهای کامپیوتری اعلام کرد که در صورت همراهی طرفداران، قسمت دوم بازی مستقل اش «پیلارز آو ایترنیتی» را خواهد ساخت که قرار است در سال ۲۰۱۸ به بازار بیاید. لازم به ذکر است که چهار سال پیش، قسمت اول این بازی هم با جمع آوری پول از بین طرفداران ساخته شده بود.
در کمتر از ۲۴ ساعت، بیش از یک میلیون دلار پول برای ساخت این بازی به صورت داوطلبانه جمع آوری شد. هزاران نفر داوطلبی که به این پروژه کمک کرده بودند به پاس همراهی، ضمن دریافت نسخه ای از بازی، هدایای کوچکی (عموما بصورت مجازی و در داخل بازی)، از شرکت سازنده دریافت خواهند کرد. علاوه بر این شرکت متعهد است که روند کار تولید را به حمایت کنندگان گزارش کند و آن ها را در جریان چالش ها و تصمیمات تیم قرار بدهد. طبیعتا در این قبیل پروژه ها واکنش و خواست های طرفداران مستقیما در طراحی و پیش رفت پروژه تاثیر می گذارد.
جالب آنکه با تامین بودجه مورد نیاز کار هنوز تمام نشده است. طرفداران بیشتری که دیرتر از قضیه خبردار شده اند به اهدای پول برای پروژه ادامه می دهند و شرکت سازنده در عوض قول داده که امکانات و کاراکترهای بیشتری به بازی اضافه کند؛ اینک در کمتر از پنج روز قریب به یک میلیون و هفتصدهزار دلار جمع آوری شده و با توجه به زمان باقیمانده تا پایان کمپین (که قرار است یک ماه ادامه داشته باشد) مبلغ خیلی بیشتری به آن افزوده خواهد شد. (آپدیت: تا کنون چهار و نیم میلیون دلار کمکهای مردمی فقط برای این یک بازی جمعآوری شده است و کمکها همچنان ادامه دارد.)
این مثال و نظایر آن—که خوشبختانه تعدادشان این روزها رو به فزونی است—به زیبایی کارکرد بازار آزاد و مشارکت داوطلبانه را نشان می دهد. کمیته و سازمان دولتی و دیوان سالاری در کار نیست؛ عده ای به کار مورد علاقه شان مشغولند و برای تامین سرمایه مورد نیازِ تولید کالایی که در آن مزیت نسبی دارند از جامعه کمک می خواهند. افراد در جامعه هیچ اجباری برای کمک کردن ندارند، اما می بینیم که بی تفاوت ننشسته و هربار موجی داوطلبانه به راه میفتد. تولید کننده که می داند بقایش در گرو اقبال و خیر رساندن به جامعه است تمام تلاشش را بکار می بندد تا بزرگترین سرمایه اش، خوشنامی، را حفظ کرده و محصولی درخور عرضه کند. چرا که اگر قسمت اول این بازی چنگی به دل نمیزد کسی حاضر نبود به تامین بودجه برای قسمت دوم کمک کند. این مکانیسم در بلندمدت شیادان را از میدان به در می کند، چون مردم ترجیح می دهند به افراد خوشنام کمک کنند و اگر ریگی به کفش کسی باشد حداکثر یک بار، آنهم با کلی تلاش برای قانع کردن حامیان، می تواند مبلغ نه چندان زیادی به جیب بزند و بعد باید در انتظار شکایات و پیگردهای قانونی کاسه و کوزه اش را جمع کند. این مشارکت داوطلبانه منافع جانبی متعددی دارد. شغل ایجاد می شود، چرخ صنعت مربوطه به گردش در میآید، بخشی مستقل در میان شرکت های عظیم مجال فعالیت پیدا می کند که هم بالقوه برای آن ها رقیب است و هم می تواند ساز متفاوتی بزند و از بروز انحصار طبیعی جلوگیری کند، و…
حال تصور کنید اگر دولت می خواست تصدی این قبیل امور را در دست بگیرد چه اتفاقی میفتاد؟ نه، لازم نیست تصور کنید، می توانید نتیجه را ببینید چرا که در کشور ما اتفاقا تصدی این قبیل امور در دست دولت است. خبر خوب این است که بودجه نهاد مسئول در دولت فعلی قدری کاهش پیدا کرده و امیدواریم که دولتهای بعدی هم همین مسیر را ادامه دهند. اما بهرحال این بودجه به زور (یعنی انتخابی در پرداخت یا محل مصرفش وجود ندارد و نپرداختنش قانونا جرم است) از من و شمایی، که نمی خواهیم دولت در این شرایط اقتصادی با پولمان بازی بسازد، ستانده شده. نه فقط از من و شما که از ضعیف ترین اقشار جامعه که بام تا شام شرافتمندانه زحمت می کشند و آخر هر ماه باید مبلغی از درآمدشان را بعنوان مالیات به دولت بپردازند. و ای کاش فقط مبلغی از درآمدشان؛ دولت از تولیدکنندگان و واردکنندگان محصولات و واسطه ها و… هم مالیات گرفته و تعرفه می بندد و در نتیجه بر قیمت مصرف کننده همه کالاها می افزاید. ضعیف ترین اقشار جامعه با خرید هر جنسی در واقع دارند قدری از مالیات تولید کننده یا واردکننده آن جنس را می پردازند. حال اگر این مالیات ها صرف امور اساسی می شد و مثلا تور ایمنی برای روز مبادا می گسترد یا صرف خدمات عمومی می شد حرفی نبود. اما صرف سالانه دو سه میلیون دلار برای ساخت بازی و پرداخت حقوق عده ای مدیر و دیوان سالار در این حوزه با پول زحمت کشی که هشت اش گرو نه اش است و ممکن است به واسطه جیب خالی مقابل خانواده اش شرمنده شود، شرم آور است.
در مدل بازار آزاد این من و شما هستیم که درباره اولویت هایمان تصمیم می گیرم؛ اولویت من ممکن است موضوع مهمتری مثل رخت و لباس فرزندم باشد، نه ساخت یک بازی. و ممکن است شما دلتان بخواهد در ساخت یک بازی مشارکت کنید. اما در مدل دولتی انتخاب داوطلبانه ای در کار نیست؛ اولویت شما هرچه باشد دیوان سالاران کار خودشان را می کنند و اولویت های خودشان را دارند. در این مدل معمولا عده ای مامور توزیع پولی قلمبه می شوند؛ پدیده ای که به ذات، و هرچقدر این مدیران صالح و سالم باشند، فسادآور است. در اینجا اقناع جامعه و رساندن خیر عمومی و ساخت محصولی که جامعه می طلبد ضرورتی ندارد، چرا که مدیر مربوطه به جامعه جواب پس نمی دهد و ارتباطی با کسانی که قرار است مشتری محصولات باشند هم ندارد. پول از بالا توزیع می شود و برای دریافت بودجه بیشتر باید گزارش های مفصل تری برای مدیران بالادستی نوشته شود و تا ثریا می رود این دیوار کج.
باری، آن نسخه بازار آزادی و این نمونه دولتی، آن نسخه داوطلبانه و این اجباری، قضاوت با شما.