تبعیض ملی؛ تبعیض خویشاوندی

—مترجم: محمود مقدس

میهن، خانواده، رفقا
مگر صاحب هیچ یک از اینها نیستی؟
جوزپه وردی، ریگولتو

برایان کاپلان دانشجویان برای آزادی  ۲۳۱ ۳۳۰من مخالف سرسخت ناسیونالیسم هستم، اما در عین حال مرد خانواده هم هستم. آیا این دو در تضادی مستقیم با هم نیستند؟ اگر خودداری کنم از این‌که بین هم‌وطن آمریکایی‌ام و غیرهم‌وطن غیرآمریکایی‌ام تبعیضی قائل شوم، چگونه می‌توانم بدون نقض منطق خود برای کودکانم هدیه‌ی کریسمس بخرم در حالی که برای بچه‌های دیگران نمی‌خرم؟ مثلاً می‌توانید استدلال کنید که چه هم‌وطنان‌تان را ارجح بدارید و چه خویشاوندان را ارجح بدارید، دارید غریبه‌هایی را نادیده می‌گیرید که استحقاق بیشتری به حمایت دارند.

یک تفاوت آشکار میان ناسیونالیسم و خانواده وجود دارد. به لطف میلیون‌ها سال تکامل، حمایت از خانواده بخشی عمیق و زایل‌نشدنی از روان آدمی است. ناسیونالیسم—و به طور کلی‌تر، هویت‌های قبیله‌ای فراگیر—وانمود می‌کنند که اهمیتی بنیادین هم‌تراز با اهمیت خانواده دارند، اما این‌گونه نیست. مردم با کمال میل برای فرزندان خود خوراک و پوشاک رایگان فراهم می‌کنند، اما برای اینکه چیزی بیش از پول بخورونمیر به «هم‌وطنان» خود بدهند، نیاز به زور و اجبار است. اینکه از مردم مطالبه کنیم که بین فرزندان و غیرفرزندان خود تبعیض روا ندارند، امری کاملاً خلاف طبع و فطرت آدمی است، در حالی که مطالبه از مردم به این‌که از تبعیض‌گذاری بین هم‌وطنان و غیرهم‌وطنان خود خودداری کنند، مطالبه‌ای کاملاً قابل انجام است.

با این حال میان ناسیونالیسم و تبعیض میان خویشاوندان و غیرخویشاوندان تفاوتی مهم اما مغفول‌مانده وجود دارد: علی‌رغم مبنای تکاملی قدرتمند عزیزپروری خانوادگی، تقریباً همه‌ی انسان‌ها محدودیت‌های اخلاقی ناظر بر آن را می‌شناسند. تقریباً همه می‌دانند که «فلان کار به پسرم کمک می‌کند» دلیل خوبی برای کشتن دیگری، شکستن دست و پایش یا دزدی از وی نیست. در حقیقت همه واقف‌اند «فلان کار به پسرم کمک می‌کند» حتی برای جرم‌های کوچک نیز دلیلی پذیرفتنی نیست، مثل داوری ناعادلانه در یک مسابقه تکواندو به خاطر حضور پسرتان میانِ شرکت‌کنندگان.

در مقابل، ناسیونالیسم به طور گسترده‌ای به عنوان توجیهی پذیرفتنی برای ارتکاب جنایت‌های مهیب علیه کسانی که در گروه ملی شما نیستند، به کار می‌رود. آیا قصد دارید صدها هزار شهروند خارجی بی‌گناه را بکشید؟ کافی است بگویید «این کار جان آمریکایی‌ها [آلمانی‌ها، ژاپنی‌ها، روس‌ها و …] را نجات خواهد داد» تا سایر اعضای قبیله‌تان سر خود را به نشانه‌ی تأیید تکان دهند. آیا می‌خواهید میلیون‌ها خارجی را از حقوق انسانی اولیه‌ی خود مثل فروش کالاهای خود به خریداران، اجاره‌ی خانه از صاحبخانه‌ها و خرید خواروبار از مغازه‌داران محروم کنید. کافی است با لحن حق‌به‌جانبی بگویید «باید از صنایع داخلی آمریکایی حمایت کرد» تا با تمجید و تحسین هم‌وطنان‌تان روبه‌رو شوید.

درس شگفت‌آور: تبعیض میان خویشاوندان و غیرخویشاوندان نه فقط اجتناب‌ناپذیر که اساساً بی‌خطر است. همه می‌دانند که این احساس بنیادین بشری توجیهی برای نادیده گرفتن و نقض حقوق غریبه‌ها نیست. اما در عوض، ناسیونالیسم هم جعلی و هم خطرناک است. جعلی از این رو که رفتار ناسیونالیست‌ها صحت ادعاهای پرطمطراق وفاداری و تعهد به هموطنان‌شان را به پرسش می‌گیرد، و خطرناک از این جهت که مردم وقتی یاد کشور خود می‌افتند، تکالیف اخلاقی بنیادین خود به غریبه‌ها را فراموش می‌کنند—این‌ تکلیف که کاری به کارشان نداشته باشند و حقوق‌شان را نقض نکنند.