—مترجم: مهدی بنواری
این روزها آدم راحت در جنگل اطلاعات گم میشود. بااینحال، «بزرگدادههای دیجیتال» میتواند یاریگر ما باشد در درک آن صورتبندیهای مفهومی که برای تفسیر اطلاعات استفاده میکنیم. از جملهی این صورتبندهای مفهومی سیاست است. گوگل میلیونها کتاب منتشر شده طی قرنها را پویش [اسکن] کرده است. شاید میلیاردها میلیارد واژه در قالب دیجیتال قادر باشد تا ما را در درک تاریخ و منش خویش یاری کند.
به لطف دیجیتالسازی، امروز میتوانیم دقیقاً بدانیم نخستین بار کی واژهی «لیبرال» معنایی سیاسی به خود گرفت. برای قرنها این واژه حائز معنایی بود که اهلفن آن را معنای پیشاسیاسی میخوانند—معانیای نظیر گشادهدست (generous)، دارای سعهی صدر (tolerant). بعضی وقتها هم آن معنای پیشاسیاسی متضمن اشارهای به یک شأن اجتماعی برتر است، مثلاً «هنرهای لیبرال» [که در فارسی هنرهای ظریفه میخوانیم] یا «تحصیلات لیبرال». اما امروز با استفاده از ابزار Ngram Viewer گوگل میبینیم که واژهی «لیبرال» (به عنوان صفت) به چه معنایی به کار میرفته است. تا سال ۱۷۶۹ میلادی واژهی لیبرال تنها در مفاهیم پیشاسیاسی کاربرد داشته است، اما در حدود سال ۱۷۶۹ عبارتهایی نظیر «خطمشی لیبرال»، «برنامهی لیبرال»، «نظام لیبرال»، «دیدگاههای لیبرال»، «ایدههای لیبرال» و «اصول لیبرال» مثل گل در باغ زبان روییدند.
تحقیقات من و ویل فلمینگ به اینجا رسید که ویلیام رابرتسن، مورخ اسکاتلندی، [تصویر زیر] بیشترین نقش را در این نوآوری معنایی—استفاده از واژهی «لیبرال» در معنای سیاسی—داشته است، بهخصوص در کتابش که در ۱۷۶۹ منتشر نمود. (در سخنرانیام در موسسهی ریشیو، که بر روی وب در دسترس است، با جزییات بیشتری به این مساله پرداختهام. لینک) مثلاً رابرتسن در باب پیمان هنزا [یک همبستگی اقتصادی بین شهرهای بازرگانی و صنفهای تجاری که در سدههای ۱۳ تا ۱۷ میلادی بر بازرگانی شهرهای ساحلی شمال اروپا غالب بود] از «شور و حمیتی» میگوید که «بازرگانان در دفاع از آزادیها و حقوق از خود نشان میدادند.» رابرتسون از این سخن میگوید که چگونه جامعهای از بازرگانان «که تنها متوجه اهداف تجاری بود، نمیتوانست لحظهای از گستراندان اندیشههای تازه و لیبرالتر در باب عدالت و نظم در سرتاسر اروپا بازایستد.»
آدام اسمیت، دوست و همپالکی اسکاتلندی رابرتسن، در کتاب «ثروت ملل» خود که به سال ۱۷۷۶ منتشر شد، از واژهی لیبرال معنایی مشابه ایفاد میکند. اسمیت میگوید اگر تمام ملل [شیوهی] «نظام لیبرال صادرات آزاد و واردات آزاد» را در پیش میگرفتند، همه با هم، چیزی شبیه یک امپراطوری جهانشهری میساختند و قحطی از جهان رخت بر میبست. وی سپس این عبارت را تکرار میکند: «اما کشورهایی معدود این نظام لیبرال را به طور اکمل اختیار کردهاند.»
«نظام لیبرال» (liberal system) اسمیت تنها بر تجارت بینالمللی متمرکز نبود. وی واژهی «لیبرال» را برای تشریح و تفسیر کاربرد همان اصول بر مسائل سیاست داخلی هم به کار میبرد. اسمیت یکی از بزرگترین مخالفان وضع محدودیت در بازار کار و طرفدار آزادی در عقد معاهدات بود و آرزو داشت ببیند که بازار کار «استوار بر چنین اصول و مبانی لیبرالی» باشد.
در جایی دیگر، اسمیت تضاد مهمی را برمیشمرد بین کنترل و تنظیم «صنعت و بازرگانی یک کشور بزرگ… بر اساس همان مدل سازمانها و ادارات دولتی» از یک سو (یعنی هدایت اقتصاد به نحوی که گویی صنعت و بازرگانی یک سازمان است) و در سوی دیگر «آزاد گذاشتن هر کس به دنبال کردن دلبستگیهای خویش به شیوهی مختص خویش، استوار بر برنگارهای لیبرال از برابری، آزادی و عدالت». در چنین مقایسهای اسمیت باز برچسب «لیبرال» را برای شق دوم [یعنی معنای سیاسی] به کار میبرد که مورد التفات خود وی نیز هست.
علاوه بر این، اسمیت نحلهای از اقتصاددانان فرانسوی را میستاید که: «آزادی تمامعیار را به عنوان تنها مصلحت واقعی معرفی میکنند» چرا که این مصلحت واقعی است که ثروت ملت را تا جایی که ممکن باشد، افزایش میدهد. در بیان اسمیت «دکترین [این اقتصاددانان فرانسوی]، از هر نظر، همانقدر که مطابق عدالت است، گشادهدست و لیبرال هم هست.» هستهی انگارهی اسمیت از اصول لیبرال اندیشهی آزادی طبیعی (natural liberty) است:
«آنجا که همهی نظامهای برپاشده بر ستون امتیازات ویژه یا ممنوعیتها بهتمامی کنار گذاشته شود، نظام بدیهی و سادهی آزادی طبیعی (the obvious and simple system of natural liberty) خود را به اتکای خود بنا میکند. در این نظام، هر انسانی، تا وقتی قوانین عدالت را زیر پا نگذاشته باشد، از قیدوبند انسانهای دیگر رها است تا در پی دلبستگیهای خود، به شیوهی انتخابی خود راه بجوید، و صناعت و سرمایهی خود را به میدان رقابت با صناعت و سرمایهی دیگری یا دیگران بیاورد.»
در نظر اسمیت آزادی طبیعی یک آکسیوم یا اصل بدیهی نیست. وی خود استثنائات متعددی بر آزادی طبیعی برشمرد و در برقراری آن اسئثنائات به ماهیت کار خود معترف بود. در هر حال، آزادی طبیعی برای اسمیت یک اصل بنیادی است، و مسئولیت ارائهی بینه در اثبات ضرورت عدول از آزادی طبیعی بر عهدهی مدعی است. جرمی بنتام در نامهای سرگشاده به اسمیت در سال ۱۷۸۷ به وی از بابت آموختن «اصل عام آزادی» (the presumption of liberty) به جامعه درود میفرستد. بنتام سپس اسمیت را بر سر یکی از استثنائاتش به مبارزه میطلبد. وی میگوید اسمیت در صحهگذاریاش بر قانون ممنوعیت رباخواری [اخذ بهرهی «گزاف» بر روی وام] از عهدهی ارائهی بینه در توجیه عدول از آزادی طبیعی ناکام مانده است.
مدت کوتاهی پس از انتشار ثروت ملل رابرتسن نامهای به اسمیت نوشت و طی آن کتاب را به عنوان پادزهری بر «ترتیبات نالیبرال» ستود. وی سپس مینویسد: «کتاب شما باید الزاماً دستورالعمل بازرگانی یا سیاسی اروپا شود و هم مردان عمل و هم فرهیختگان باید به کرات به آن رجوع کنند.». پیشبینی رابرتسن که بسیاری دیگر در آن زمان هم در آن شریک بودند دقیق از آب درآمد. نظام [مورد نظر] اسمیت شیوع یافت و به تبع آن واژهای که وی در توصیف آن برگزیده بود. واژهی مزبور، لیبرال، به زبان ادارهجاتیهای بریتانیایی وارد شد و رواج یافت. هر از گاهی در جلسههای پارلمان میشد آن را شنید. واژهی «لیبرال» حتی به سخنرانی جرج سوم در افتتاح پارلمان به سال ۱۷۸۲ هم راه یافت.
این واژه به اروپای قارهای و آمریکا هم صادر شد. برخی پژوهشگران بر این باورند که کاربرد «لیبرال» از قارهی اروپا سرمنشا گرفته و پس از آن در بریتانیا شیوع یافته است. اما با استفاده از پویشهای گوگل از کتب فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی و آلمانی، درمییابیم که کاربرد این واژه در این کشورها به دنبال شیوع آن در بریتانیا رونق گرفته است. من دیگر تا آن حد زیادهروی نمیکنم که آرتور هرمن به سال ۲۰۰۱ در عنوان کتاب سترگاش (چگونه اسکاتلندیها دنیای مدرن را اختراع کردند) پیش رفته است. اما سر جمع، این اسکاتلندیها بودند که استفاده از عبارت «لیبرال» را در معنای سیاسیاش باب کردند.
در اروپای قارهای، در مقایسه با بریتانیا، «لیبرال» [در معنای سیاسیاش] بیشتر برای اشاره به اصلاحات ناظر بر قوانین اساسی و مشارکت سیاسی بهکار رفته است، و نسبتاً کمتر در معنای «آزادی طبیعی». [یعنی بیشتر فرمال و کمتر ماهوی.] تاریخ منحصر به فرد بریتانیا که در آن دولت همواره پایدار بوده و جزیره بودن آن تمرکز اسمیت بر مفهوم «آزادی طبیعی» را میسر کرد. دنیل هنن، در کتاب اخیر خود «اختراع آزادی: چگونه مردمان انگلیسیزبان دنیای مدرن را ساختند»، از سخنرانی اسمیت در ۱۷۶۳ نقل قول میکند. پس از اتحاد انگلستان و اسکاتلند در ۱۷۰۷ «قلمروِ [بریتانیا] در محاصرهی کامل دریا قرار داشت… از این رو، چندان بیم تجاوز بیگانه نمیرفت… بنابراین ایشان دیگر تحت اضطراری مقتضی در نگه داشتن ارتش دایمی نبودند.» پارلمان، ذیل حکومت قانون شریک قدرت تاج و تخت شد. اسمیت میگوید: «به این ترتیب، پیش از برقرار شدن ارتش دایمی یک نظام آزادی در انگلستان بنا شد؛ که از آنجا که در سایر کشورها چنین شرایطی برقرار نبود، در سایر کشورها هم هیچگاه محقق نشد.».
پس از مرگ اسمیت در ۱۷۹۰، همپالکیها و شاگردانش، مانند دوگالد استیوارت و پس از آنها دستهی دانشجویان بانفوذ استیوارت، از جمله نویسندگان ادینبورگ رویو [سه مجلهی مجزای فرهنگی، هنری که مشهورترین آنها از ۱۸۰۲ تا ۱۹۲۹ منتشر میشد]، گفتمان «لیبرال» را تقویت کرده و استمرار کاربرد و شیوع آن را تضمین کردند. در دههی ۱۸۲۰ پسوند «ایسم» به واژه افزوده شد و کلمهی «لیبرالیسم» ساخته شد و بعدها در همان قرن «حزب لیبرال» پا به عرصهی سیاست در بریتانیا نهاد.
ویلیام گلَدستون، رهبر حزب لیبرال، چهار بار نخستوزیر انگلستان شد. گلدستون و وابستگان حزب لیبرال مانند ریچارد کابدن و جان برایت، معنای «لیبرال» را عمدتاً همان گونه درک میکردند که آدام اسمیت نخستین بار در معنای سیاسیاش به کار برده بود. گلَدستون تجارت آزاد خارجی را توسعه داد، مخارج دولت را کم کرده و مالیاتها را کاهش داد. جوزف شومپتر در این باره میگوید: «بودجه[ی دولتی] گلدستونی، بودجهی نظام «آزادی طبیعی»، لسهفر [مداخلهپرهیزی دولت] و تجارت آزاد بود.». در زمینهی مقرراتزدایی داخلی کارنامهی حزب لیبرال اندکی مغشوش است، اما باید آن را در بستر آن مطالبهی پرقدرتی که به مداخلهگری دولتی وجود داشت، تفسیر کرد. جاناتان پری در کتابش با عنوان «ظهور و سقوط دولت لیبرال در بریتانیای دوران ویکتوریا» مینویسد: «سیاستمداران تحت فشار بودند تا به مطالبات رأیدهندگان در حوزههای انتخابیهی خود پاسخ دهند و از این رو سازش جستند… لیبرالها متعهد بودند تا به شکلی عملگرایانه و سازنده از قدرت دولتهای مرکزی و محلی استفاده کرده تا نظم، اقتصاد، شرایط بازار آزاد و بهبود خودکار را ضمانت کنند.»
بهخصوص، این بعد از ۱۸۸۰ میلادی است که برداشت اسمیتی از مفهوم «لیبرال» اقبال خود را در مقابل برداشتهای دیگر و عمدتاً متضاد از دست داد. اصل عام «لیبرالیسم» امروزی اغلب حفظ وضع موجود است، یا این معنا که دولت باید برای حل مشکلات «کاری بکند».
حاصل تلاش گوگل ما را قادر میکند دریابیم چه کسی نخستین بار واژهی «لیبرال» را در معنای سیاسیاش به کار گرفت، معنی آن چه بود و چگونه بسط و شیوع یافت. با دانستن چگونگی زایش اصول «لیبرال»، درک بهتری از معناشناسی گیجکنندهی در سیاست امروزی پیدا میکنیم. امروزه بسیاری از آنانی که آدام اسمیت را میستایند، خود را «لیبرال کلاسیک» مینامند. شاید روزی بیاید که آنها بتوانند خود را دوباره فقط «لیبرال» معرفی کنند.