— این مطلب بدوا در شماره ۳۲۱ هفتهنامه تجارت فردا بچاپ رسیده است.
تولستوی گفته بود که هر خانوادهای ناخوشی منحصر به خودش را دارد. تنوع گرفتاریها بینهایت است و هرکدام از ما ناخوشی منحصر به خودمان را پیدا میکنیم. خلق ارزش و راه انداختن کسبوکار و شرکت در آزمون بازار هم همینطور است. تعداد مشکلاتی که ممکن است مانع موفقیت بشود بینهایت و پیشبینی همه آنها غیرممکن است. گاو نر میخواهد و مرد کهن. مهارت و تجربه و فراهم بودن بستر و آنچه امروزه فضای کسبوکار خوانده میشود نیز شانس موفقیت را افزایش میدهد اما هیچچیز تضمینی در کار نیست. در فراهمترین فضاهای کسبوکار در دنیا، افراد باتجربه تلاش میکنند تا ارزشی خلق کنند. بسیاری از این تلاشها شکست میخورد؛ راه طولانی و دشوار و ناهموار است و احتمال شکست از موفقیت بیشتر است.
اما مهارت و تجربه و اراده برای خلق ارزش و راه انداختن کسبوکار و تولید محصول جدید کافی نیست. منابعی هم لازم است. فردی باید حاضر شود سرمایه و داراییاش را برای آزمودن ایده شما به مخاطره بیندازد. شما هم باید حاضر باشید عمر و جوانی و سالهایی را که هرگز بازنخواهند گشت پای کار بگذارید.
بسیار خوب، رانتخواری چه ملزوماتی دارد؟ خوشبختانه برای توضیح این یکی لازم نیست وقت زیادی صرف کنیم. تقریباً همه ایرانیها با کیفیت و ملزومات و نتایج آن آشنا هستند.
در گذشته خانوادههای سلطنتی آشکارا فرصتهای بکر تجاری و انحصارات را بین دوستان و نزدیکان توزیع میکردند. از انحصار شمع و صابون بگیرید تا کاغذ و نشاسته. به قول ایمون باتلر، امروزه توزیع رانت با ظرافت بیشتری صورت میگیرد. اما نتیجه همان است و سودهای انحصاری را نصیب گروههای نورچشمی میکند.
اجازه بدهید قبل از جلوتر رفتن لحظهای بازگردیم و رهیافت اقتصاد مدرن راجع به طبیعت آدمی را دوباره مرور کنیم. انسان، پیگیر خوشبختی و بیشینه کردن مطلوبیت است. پس عجیب نیست که میان جاده ناهموار کارآفرینی و خلق ارزش و جاده صاف و طلایی رانتخواری، اکثر افراد دومی را انتخاب کنند. اگر در شرایط کنونی کشور بهرغم فرصتهای رانتی موجود اکثر دستاندرکاران سراغ کارآفرینی و تولید میرفتند، در آن صورت معلوم میشد که رهیافت اقتصاد مدرن اشتباه بوده و به چارچوب نظری دیگری برای تحلیل شرایط جامعه نیاز داریم. اما همانطور که ملاحظه میکنید آدام اسمیت مساله را بهدرستی دریافته بود. وقتی که رانتی توزیع شود، رانتی دریافت خواهد شد. وقتی رانت زیر دندان مزه کرد آنوقت بازگشتن به جاده پرسنگلاخ کارآفرینی سخت و ناممکن میشود. رانتخواران همواره دولتها را تشویق میکنند تا انحصارات ارزشمند و امتیازات قانونی را گسترش داده و بین ایشان توزیع کند.
مطالعات پژوهشگران انتخاب عمومی نشان میدهد که مزایای حاصل از رانتجویی ممکن است تا حد انتقال بخش انبوهی از ثروت عمومی به جیب گروههای صاحب امتیاز افزایش پیدا کند. در نتیجه، مصرفکنندگان و مالیاتدهندگان به لحاظ مالی بازنده خواهند بود اما جدای از ضرر مالی، این اقشار به جهت محدود شدن حق انتخابشان و به این دلیل که ناچارند کیفیت پایینتر کالا و خدمات را تحمل کنند نیز بازنده خواهند بود. ایده رانتجویی در ادبیات انتخاب عمومی برای نخستینبار توسط گوردون تولاک بهطور جدی بررسی شد. هرچند عبارت رانتجویی چند سال بعد توسط آن کروگر، اقتصاددان آمریکایی، ضرب شد.
گوردون تولاک نشان داد که مزایای بالقوه حاصل از رانتجویی موفقیتآمیز به قدری زیاد است که برای گروهها کاملاً منطقی و بهصرفه است که برای کسب آنوقت و تلاش بسیار و پول کلان صرف کنند. به طور مثال، برای خودروسازان داخلی میلیاردها دلار میارزد که به نحوی قانونگذاران را به تحمیل سهمیه و تعرفههای گمرکی بر واردات اتومبیلهای خارجی ترغیب کنند. بنابراین اصلاً نباید جای تعجبی داشته باشد که صاحبان صنایع اتومبیلسازی حاضرند میلیونها دلار خرج رایزنی کنند تا دقیقاً به کسب چنین نتیجهای نائل شوند. تولاک نشان داد که هزینههای رایزنی برای دریافت رانت یکسره نامولد و برای اقتصاد کشور زیانِ محض است. به عبارت بهتر، در کارآفرینی، سرمایهگذار دارایی شخصی را به امید کسب سود به مخاطره میاندازد. مصرفکنندگان، تصمیمگیران آزمون بازار، سیگنالهای باارزشی به سرمایهگذاران میفرستند و شکستهای سرمایهگذاران به بازار و رقبا جهت میدهد. و البته در این مسیر، مهارت و تجربه و شغل ایجاد میشود. اما در فرآیند رانتجویی، هزینههای سربار از محل دارایی عمومی برداشته میشود و خیلی اوقات حتی از سود مستقیم فرد رانتجو بیشتر است.
در کشوری که در آن رانت توزیع میشود، وقت و تلاش و پول و مهارت و تکاپوی کارآفرینانه بسیاری از افراد بااستعداد بر سر این فعالیت به هدر میرود. رانتجویی فعالیتی است که هیچچیز باارزشی برای جامعه تولید نمیکند. تنها کاری که رانتجویی انجام میدهد این است که تعیین کند کدامیک از امتیازات انحصاری به کدامیک از گروههای ذینفع اعطا خواهد شد.
ملاحظه گوردون تولاک مبنی بر اینکه گروههای رانتجو، در تلاش برای متمایل کردن فرآیند قانونگذاری به نفع خودشان، منابع عظیمی را صرف میکنند -به عبارت بهتر، این منابع را تلف میکنند- ضربه تکاندهندهای بود به انگارههای «اقتصاد رفاهگرا». رفاهگرایان معتقد بودند که گزینشهای جمعی به اصلاح شکست بازار و گسترش رفاه عمومی خواهد انجامید؛ اما آنها به کارکرد فرآیندهای تصمیمگیری جمعی در دنیای واقعی توجه چندانی نداشتند و فرضشان بر این بود که سیاستگذاری توسط مقامات دولتی روشناندیش به شیوهای عقلایی و در جهت تامین منافع عموم انجام میپذیرد. گوردون تولاک ثابت کرد که فرآیند سیاست عمومی نهفقط به هیچ عنوان بر فرآیند بازار برتری ندارد، بلکه رانتجویی، تصمیمات عمومی را به شدت تحریف میکند و در نتیجه موجب تحریف بازارها میشود و رقابت را به گونهای کاهش میدهد که به نفع برخی گروههای خاص باشد اما به جامعه در کلیتش آسیبهای اساسی وارد سازد.
هزینههای مالی که رانتجویی بر بقیه مردم تحمیل میکند یک تاثیر فرساینده دیگر نیز دارد. اگر مردم دریابند که دسترنجشان، پساندازهایشان، و سرمایهای که با کار و زحمت فراوان کسب کردهاند میتواند توسط رانتجویان از آنان گرفته شود، دیگر انگیزهای برای سختکوشی نخواهند داشت؛ بنابراین در روند ایجاد ثروت کمتر سرمایهگذاری میکنند، بنگاههای اقتصادی از سرمایه مالی تهی میشوند، بازده کاهش مییابد، و عموم مردم باز هم تهیدستتر میشوند.
نتیجه آنکه اولاً طبیعت بشر کم و بیش همهجا یکسان است. اگر رانتی توزیع شود، رانتی دریافت خواهد شد. ارتباط وثیقی برقرار است میان رانت و کارآفرینی. هرچه اولی رواج بیشتری پیدا کند دومی به همان نسبت تضعیف خواهد شد. اگر با راه انداختن یک شرکت صوری بشود میلیاردها تومان ارز مفت دریافت کرد و ظرف مدت کوتاهی ثروتمند شد، تلاش برای کارآفرینی و به جان خریدن مخاطرات سرمایهگذاری و برپا کردن یک واحد تولیدی حقیقتاً مصداق جنون است.
دوم، در غیاب حاکمیت قانون و دولت مدرنی که قادر به ارائه کالاهای عمومی اساسی باشد، سیاستهای رفاهی بیش از آنکه قادر باشد شکست بازار را جبران کرده و نفع عمومی ایجاد کند، شکست دولت را موجب شده و فساد و رانت تولید خواهد کرد. زمانی برای توضیح این پدیده از یافتههای دولتهای آفریقایی استفاده میشد اما امروزه شواهد و مستندات در کشورمان آنقدر بهوفور پیدا میشود که نیازی نیست راه دور برویم. هرچند هنوز بسیاری از نسخهپیچان نیکخواه ما از درک این مهم غافل هستند. و آخر اینکه جهان امروز و تمام موهبتها و دستاوردهایش نتیجه کارآفرینی و نوآوری است. ثروتمند شدن بشر از زمانی آغاز شد که ذهنیت اجتماعی نوآوریهراس که برای هزاران سال زندگی مادی انسانها را یکسان نگاه داشته بود کنار رفت و طبقه تازهمنزلتیافته نوآوران و صنعتگران و کارآفرینان در تجارت و صنعت دگرگونیها و نوآوریهای بیسابقه ایجاد کردند. همراه با آن دگرگونی بزرگ مادی در شیوه تولید که آن را «انقلاب صنعتی» مینامیم، اندیشهها، ارزشها، هنجارها و فضیلتهای اجتماعی نویی فراگیر شد که اینک آنها و حاملان آنها را به صفت بورژوا میشناسیم. رواج رانتخواری، نهادهای بورژوازی را تخریب و تضعیف میکند و این موضوع آینده کشور را با خطرات بزرگی مواجه خواهد کرد. رانتخواری برای جامعه خطرناکتر از آن است که به نظر میرسد.