باز چشم بر هم زدیم و سال نو از راه رسید!
در نخستین شماره سال جدید هفته نامه تجارت فردا (۱۷۱) با توجه به فضای پساتحریم و فرصتهای پیش رو، همینطور اهمیت تصمیمها و سیاستهای سال جدید در آینده میان و بلندمدت کشور به سراغ تعدادی از اقتصاددانان برجسته دنیا رفتیم و از آنها خواستیم دریافت، جمعبندی، و توصیههاشان راجع به ایران را در قالب پیام نوروزی برای مردم ایران ارسال کنند. آنچه میخوانید خلاصه ایست از این پرونده. پیشنهاد میکنم برای مطالعه کامل مطالب شماره این هفته تجارت فردا را از دست ندهید.
ابتدا به سراغ تاریخنگار اقتصادی و نویسنده «صدر اسلام و زایش سرمایهداری»، بندیکت کُلر، رفتیم و در سفری به ایران باستان با او همراه شدیم:
راههای مبدعانه پیدا کردن برای ترویجِ تجارت، سنتی است که در ایران دورهی باستان آغاز شد و حالا در زندگی روزمره، در سراسر جهان، جریان دارد: هرکس که هزینهای را با نوشتن چک صاف میکند دارد از جهازِ پرداختی استفاده میکند که ریشه در ایران دارد. که این خود قصهای دارد…
فیلیپ بوث، استاد فاینانس، سیاستگذاری عمومی، و اخلاق دانشگاه سنت ماری در پیام نوروزی اش به سراغ رابطه مذهب و هنجارهای اخلاقی جامعه با نظارت و دخالتهای دولتی رفته:
اغلب گمان میشود که پایبندی به اصول مذهب و آمیختگیش با هنجارهای پررنگِ اخلاقی و اجتماعی در دل یک جامعه، فقط با نظارتها و تنظیمکاریهای فراگیرِ دولتی در حیطههای اقتصاد و حیات اجتماعی همساز است. در حالی که این چنین نیست. به واقع وارونهی این صادق است…
الکس تبرک، اقتصاددان ایرانیالاصل دانشگاه جورج میسون، در پیام نوروزی اش با استفاده از مثالهای ترکیه و امارات به سراغ الگوهای توسعه میرود:
اگر فضای کسب و کار مناسب باشد، میلیاردها دلار سرمایه میتواند به داخل ایران جاری شود، منجمله میلیاردها دلاری که ایرانیانِ موفق در ایالات متحده و دیگر نقاط جهان با خود به بازار ایران خواهند آورد…
بزرگیِ بازار ایران برای سرمایهگذاران خارجی به هدفی جذاب بدلش میکند، سطح بالای فرهنگی مصرفکنندگان ایرانی هم در ایجاد این جذابیت موثر است. ایران در سرمایهگذاری در بخش آموزش سبقهی درخشانی دارد و تحصیلکردهترین جمعیت را در میان کشورهای منطقه داراست. وضعیت ایران برای کسب موفقیت در بخش فنآوری اطلاعات و راهاندازی کسبوکارهای اینترنتی، وضعیتِ مناسبی است، به خصوص اگر ضمانت و حفاظت جریان آزاد اطلاعات را فراهم کند.
موفق شدیم راجع به موفقیت و اصلاحاتی که منجر به شکوفایی اقتصادی چین در چهار دهه اخیر شده پیامی از «نینگ ونگ»، اقتصاددان چینی دریافت کنیم. او به همراه رانلد کوز، برندهی فقید جایزهی نوبل، «نظام چین چگونه سرمایهداری شد» را نوشته است که ترجمه فارسی آن اکنون توسط انتشارات دنیای اقتصاد به چاپ رسیده:
ترقی چین را دولتی همهکاره نبود که مهندسی کرد. هدفِ عمدهی حکومت چین تبدیل کردن چین به یک «کشور سوسیالیستی مدرن و قدرتمند» بود. ترادیسیدنِ بازار چین، نتیجهی ناخواستهی دو رشته اصلاحات بود. یکی را پکن طرحریزی کرده بود و هدفش این بود که سوسیالیسم را احیا کند. اصلاحاتِ دولتی اساسا بر بنگاههای در مالکیتِ دولت، این جواهراتِ سوسیالیسم، متمرکز بودند.
جفری مایرن، استاد هاروارد و رئیس مطالعات کارشناسی این دانشگاه در پیامی کوتاه به خال میزند:
لغو تحریمهای خارجی به راستی که در ایران دلیل خوبی بوده است برای شادمانی، با اینحال محدودیتهای خودساختهای که بر آزادی افتصادی تحمیل شده، در محدود کردنِ موفقیت اقتصادی ایران نقش مهمتری داشته است…
اقتصاددان محبوب نگارنده، دانلد بودرو، از دانشگاه جورج میسن به پیمان بورژوا و تبعاتش اشاره میکند:
همچنان که تاریخ به ما میآموزد، ثروت و کامیابی برای توده مردم معلول نوآوری در بازارهای باز است، و بازارها باز و آزادند تنها اگر اکثریت مردم معامله بورژوا را بپذیرند، که از این قرار است: نوآوران، کارآفرینان، و تاجران میتوانند هر چقدر دلشان میخواهد ثروتمند شوند، اما تنها اگر همزمان مشتریان و کارگرانشان را هم ثروتمندتر سازند.
سون لیتورین، وزیر کار سوئد از ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ و معمار اصلاحات ساختاری آن کشور، که سال گذشته سفری به ایران داشت پیام نوروزی اش را با «سال نو مبارک» به فارسی آغاز میکند و از تجربه سوئد میگوید:
اکنون که تحریمها برداشته شده، ایران دارد به آرامی اما استوار به عنوان نیرویی اقتصادی به باقی جهان بازمیپیوندد. این برای شهروندان ایران و برای باقی جهان، خبر خوبی است. تجارت نیروی بنیادینِ رشد اقتصادی است، اما همچنین ساختارهای سیاسی داخلیای را که برای رشد و شکوفایی زیانآورند، در ملا عام افشا میکند. برای اینکه رشد و شکوفایی اتفاق بیفتد، این سیاستها باید که تغییر کنند.
سوئد کشوری کوچک است که برای قرنها به مواد اولیه تکیه داشته: سنگ آهن، چوب، پشم، و هرآنچیز دیگر که طبیعت میتوانست برایمان فراهم کند. تا میانهی قرن نوزدهم، سوئد کشوری بود فقیر، سرد و تاریک در شمال اروپا. اما بعد اتفاقی افتاد…
ایوان میکلوس، وزیر خزانهداری سابق اسلواکی، و از مشاوران نخست وزیر و دولتهای بسیاری از کشورهای شرق اروپا پس از فروپاشی شوروی از تجربه پساکمونیستی میگوید و به چرایی ضعف اقتصاد ایران میپردازد:
میدانم که بسیاری از ایرانیان حالا دارند با نگاهی پرامید به آینده نگاه میکنند، به ویژه به این خاطر که تحریمهای غرب هم لغو شده است، و حق هم به جانب این عدهی امیدوار است. از میان برداشته شدن تحریمها فرصتها و امکانهای تازهای به وجود آورده تا از طریقشان ایران بتواند به سوی توسعه و رشد اقتصادی حرکت کند، و کیفیت و استانداردهای زندگیِ میلیونها ایرانی بهبود یابد. اما فکر میکنم خیلی مهم است این نکته را درک کنیم که اصلیترین دلیل پسرفتِ اقتصاد ایران و رقابت پایینی که در صحنهی آن وجود دارد، نه تحریمها، بلکه نظام اقتصادیِ اصلاحنشده، بیشازحد نظارتی، غیرآزاد و بستهی ایران است. همین امر دلیل اصلیِ این است که چرا عملکردِ اقتصادیِ نظام اقتصادی ایران (با سنجهی سرانهی تولید ناخالص داخلی در واحد دلار) از عملکردِ چهل سال پیشش بدتر است، که چرا حتی بعد از برداشتنِ تحریمها چشمانداز رشد اینقدر ضعیف است و بسیاری از ایرانیان نزدیک به خط فقر زندگی میکنند.
واتو لجاوا، پس از انقلاب رُز به دولت گرجستان پیوسته و در کسوتهای مختلفی، از قائممقام وزیر اقتصاد گرفته تا معاونت اصلاحات ساختاری وزارت کشور و ریاست گروه مشاوران اقتصادی نخست وزیر، اصلاحات را در گرجستان سامان داده. او که اکنون رئیس دانشگاه فری تفلیس است به رابطه ایران و گرجستان میپردازد:
من ایمانِ راسخ دارم که ایران، نظر به توان بالقوهی بکرش و استعداد مردمش، فرصت دارد تا مهبانگی ایجاد کند و به یکی از قدرتهای بزرگ اقتصادی و تجاری منطقه بدل شود. این به نوبهی خود میتواند برای کشور من، گرجستان، هم مفید باشد، و در نتیجه این آرزوِ سالِ نویی برای خودم هم هست…
بیجان شاهین، استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه خواجه تپه آنکارا در پیام نوروزی اش به اهمیت تجارت در رشد دموکراتیک میپردازد:
در اینجا میتوان پرسید که تجارت چطور مروج دموکراسی است؟ اول آنکه باید اشاره کنیم دموکراسیها در جوامعی که طبقهی متوسط گستردهتر است، شانس بیشتری برای نهادینه شدن دارند. اعضای طبقهی متوسط که تحصیلکردهترند و از ثباتِ نظام سهمی میبرند، تمایلشان به اعتدال و همراهی با دموکراسی بیشتر است. آنها برای عملی کردنِ نظام سیاسیِ پیچیدهای چون دموکراسی، آمادهترند. اما طبقهی متوسط گسترده در جوامعی سربرمیآورد که رونق و شکوفایی وجود داشته باشد.
هشام الموسوی، استادیار اقتصاد دانشگاه سلطان سلیمان مراکش، با استفاده از تجربه خودش راجع به جهانی شدن ایران و نگرانیهای آن مینویسد:
گفتمان حول جهانیشدن اغلب با طنین ملیگرایی اقتصادی همراه میشود. همین مسئله باعث میشود که منطق «ما علیه آنها» به استدلال هر دو طرف وارد شود و در نتیجه بحث را بیفایده کند. این توضیح میدهد که چرا اکثریت جهانیشدن را یک تهدید میدانند چون یک بازی «مجموع صفر» میشمارندش: بازیای که هر آنچه یک طرف برده را در واقع طرف دیگر از دست داده.
به این معنا کشورهای متعددی از جمه ایران، خودشان را قربانی جهانیشدن میپندارند، جهانیشدنی که محکوم است به غارت منابع ملی، استثمار کارگرانِ محلی، بالا بردن سطح نابرابری و تحمیلِ فقر. اما آیا واقعا اینطور است، ایران؟
…سوالِ وارد این است که چرا ایران از جهانیشدن بهره نمیبرد؟
یوسف مواجی، مدیر موسسه مطالعات اقتصادی اروپا، از تجربههای مشابه در اروپا میگوید و استونی و گرجستان را مثال میزند:
بهترین نمونه، موردِ گرجستان است که از زمانِ «انقلاب گل رز» اصلاحاتِ وسیع اقتصادی پدید آورده و توانسته از کشوری در آستانهی ورشکستگی در سال ۲۰۰۳، به اقتصاد بازاری به نسبت کارآ در سال ۲۰۱۶ بدل شود. در شاخص سهولت کسوکار بانکِ جهانی، گرجستان موفق شده تا با اصلاحات نهادی عمده، از ردهی ۱۱۲ در سال ۲۰۰۵، به ردهی ۲۴م در سال ۲۰۱۶ صعود کند و در میان ۱۸۹ کشور جهان، در ردههای بالا حضور داشته باشد. گرجستان به واسطهی اصلاحاتش موفق شده اعتماد بخش کسوکار را جلب کند و برای سرمایهگذاری، به ویژه در بخش زیرساختهای حملونقل، انگیزههای بالا ایجاد کند. نرخ رشد میانگین تولید ناخالص داخلیش در سال ۲۰۰۷، یک سال قبل بحران جهانی اقتصاد، رشد چشمگیر داشت و اقتصادش توانست انبساطِ قابل توجه ۱۲.۳ درصدی داشته باشد.
جورج آییتِی، اقتصاددان غنایی، از تجربه تلخ افریقا میگوید و آن را نتیجه پشت کردن رهبران افریقا به نهادهای بومی میداند:
پنجاه سال بعد از استقلال، باید به خودتان فشار بیاورید تا بتوانید فقط ۱۰ کشور از میان ۵۵ کشور آفریقا را نام ببرید، که نمونههای موفق اقتصادی باشند. هر سال بانک جهانی مدام کشورهایی مثل بوتسوانا، رواندا، اوگاندا و چندی دیگر را پیش میکشد و به عنوان نمونههای موفق اقتصادی مطرحشان میکند. اما اینها «کشورهای کوچک»ییند، عاری از توان پیشبرندهای که بتواند باقی آفریقا را به دنبال خود از نکبتِ اقتصادیای که در آن اسیر است بیرون ببرد. سوال اساسی که باقی میماند این است که چرا آفریقا، با وجود همهی منابع طبیعی عظیمش، نتوانست بعد از استقلال از حکامِ استعماری، توسعه بیابد.
جیمز تولی، استاد سیاستهای آموزشی دانشگاه نیوکسل، در پیام نوروزی اش به حوزه تخصص اش یعنی آموزش میپردازد:
عرف پذیرفتهشده در مورد آموزش خصوصی این است که «فقط» به کار ثروتمندان و نخبگان میآید. اگرچه شکی نیست که آموزش خصوصی به این گروهها خدمترسانی میکند اما در جهان درحالتوسعه و در اقتصادیهای تازهپا، انقلابی خارقالعاده در این زمینه به حال وقوع است. این انقلابی است که نیروهایش آن بخش آموزش خصوصی است که به فقرا و خانوادههای کمدرآمد خدمت میرساند. برای مثال در میان کشورهای آفریقای سیاه و جنوب آسیا، اکثریت چشمگیری از بیبضاعتان شهرها (بیش از ۷۰ درصد آنها) به مدارس خصوصیِ کمهزینه میروند. این مدارس در موضوعات درسی کلیدی، بسیار بهتر از مدارس دولتی کار میکنند و تنها یکسوم (یا کمتر) هزینهی واحد را دریافت میکنند. و برای اولیا هم پرداختن این هزینه ممکن است. تحقیقات اخیری که در زاغههای مونروویای لیبی -احتمالا یکی از فقیرترین زاغهها در جهان- صورت گرفته نشان میدهد که اگر هزینههای افزودهی مدرسه -هزینههایی چون لباس فرم، کفش، کتاب و حمل و نقل- را به حساب بیاوریم، فرستادن فرزند به مدرسهی دولتی هزینههایی به اولیا تحمیل میکند معادل ۷۵ درصد هزینههای فرستادن فرزندشان به مدرسهی خصوصی…
ایمون باتلر، اقتصاددانان بریتانیایی و مدیر موسسه ادام اسمیث، در پیام نوروزی اش دورنمای ایران را وسیع و روشن میبیند و بر اهمیت تجارت تاکید میکند:
دورنمایی که میگویم نه تنها برای داد و ستد میان ایران (با خدمات و کالاهای ممتاز و بسیارش) و کشورهای متعددی که پیشتر کشورهای متخاصم محسوب میشدند وجود دارد، بلکه حالا چشمانداز برای مبادلهی اندیشهها و انگارهها بار دیگر روشن شده است چه مردم میتوانند آزادانهتر از ایران به دیگر کشورها و از دیگر کشورها به ایران سفر کنند و روابط شخصی و اندیشهای برقرار کنند که برای همهی افراد سودمند باشد.
دنیل کلاین، دیگر استاد دانشگاه جورج میسن و سردبیر ژورنال ایکان واچ، به مغالطههای جاری علیه لیبرالیسم اشاره میکند:
لیبرالهایی مثل آدام اسمیت، فردریک هایک و میلتون فریدمن منتقدان زیادی دارند. منتقدان لیبرالیسم معمولا لیبرالیسم را بد تصویر میکنند. یک عروسک پوشالی میسازند و بعد عروسک پوشالی را زمین میزنند و وانمود میکنند که لیبرالیسم را زمین زدهاند…
اگر خواننده فوربز، وال استریت ژورنال، تایم، نیویورک تایمز، یا گاردین هستید حتما با تیم ورستال، اقتصاددان بریتانیایی و نوشتههای او آشنایید. وی در پیام نوروزی اش ایران را با انگلستان، سوئد، و چین مقایسه میکند و به سودای الگوی اسکاندیناوی و سوسیال دموکراسی میپردازد:
امروزه ایران در همان سطح از ثروت اقتصادی قرار دارد، که انگلستان در سال ۱۸۸۰، سوئد در سال ۱۹۲۵ و چین در سال ۲۰۰۰ در آن قرار داشتند. این کشورها همگی از آن تاریخ تا به امروز به شکل چشمگیری ثروتمندتر شدهاند، چین خود به تنهایی در طول ۱۶ سال، ثروتش را دو برابر کرده است. چرا یکی از قدیمیترین تمدنهای جهان، به یکی از ثروتمندترینها بدل نشود؟ همهی آنچه لازم است این است که ایران سیاستها اقتصادیِ درستی را دنبال کند که اجازه میدهند رشد اتفاق بیفتد…
پیر لومیو، استاد اقتصاد دانشگاه کبک کانادا، از فرصتهای پیش روی ایران میگوید:
به نظر میآید که برای اقتصاد ایران فرصتهای زیادی وجود دارد. مقصودم تنها فرصتهای صادرات نفت نیست (و در نتیجه فرصتِ واردات بیشتر از دنیا)، که شکی نیست اهمیت بالایی دارد. مقصودم فرصتِ رونق عمومی است، که در صورت آزادی اقتصادی و مهار برداشتن از کارآفرینی میتواند به دست بیاید.
به مورد چین توجه کنید. همین چهل سال پیش هیچ کس فکرش را هم نمیکرد این کشور به دومین اقتصاد بزرگ جهان بدل شود…
جیمز گارتنی، استاد اقتصاد و سیاستگذاری دانشگاه فلوریدا، که کتاب پرفروش «عقل معاش» اش با ترجمه فارسی صاحب این قلم در دست چاپ است، مردم ایران را به استفاده از تفکر جدی در باب درسهای گذشته دعوت میکند و اقتصادهای موفق را به گواه میگیرد:
در طول دو دههی گذشته، کشورهای چهارکِ بالای جدول آزادی اقتصادی سطح درآمد سرانهای داشتهاند که به صورت تقریبی هفت برابر سطح درآمد چهارک پایینی این جدول، یعنی کشورهایی با کمترین آزادی اقتصادی، بوده است. علاوه بر این تاثیرات مثبت آزادی اقتصادی را در جهان میشود به عینه دید. در آسیا هنگکنگ و سنگاپور است که بیشترین میزان آزادی اقتصادی را دارند، و بالاترین سطح استانداردهای زندگی در آسیا هم متعلق به همین کشورهاست. در اروپا سوییس آزادترین اقتصاد را دارد و بیشتر کامیابی اقتصادی هم متعلق به همین کشور است. در آمریکای جنوبی شیلی آزادترین اقتصاد را دارد و به همین ترتیب بالاترین سطح درآمد سرانه در این منطقه متعلق به این کشور است. در آمریکای شمالی هم ایالات متحده و هم کانادا در سطوح بالای آزادی اقتصادیند و به همین دلیل است که رونق در این کشورها بالا است. در طول دو یا سه دههی گذشته، هم چین و هم هند به شکل چشمگیری به سوی آزادی اقتصادی قدم برداشتهاند و هر دو رشد سریع اقتصادی و کاهش شدید فقر را تجربه کردهاند.
آنتونی دیویس، استاد اقتصاد دانشگاه پیتسبورگ و جیمز هاریگن مدیر برنامههای اکادمیک استراتا در دانشگاه یوتا، در پیام نوروزی ای که مشترکا نوشته اند با اشاره به گزارش آزادی اقتصادی فریزر به ریشه مشکلات اقتصادی ایران پرداخته اند:
تحریمهای اقتصادی علیه ایران که اخیرا به پایان رسیدند، سرچشمهی اصلی مشکلات اقتصادی ایران نیستند. دلیل اصلی مشلات اقتصادی ایران، نبودِ آزادی اقتصادی درون مرزهایش است. جوامع هم مثل افراد، در دل شرایط متفاوتی زاده شدهاند. برخی بیشتر از دیگران از موهبت منابع طبیعی برخوردارند. برخی خوش اقبالترند. برخی مدام با همسایههاشان اصطکاک دارند، حال آنکه باقی در آرامش نسبی زندگی میکنند. اما گذشته از تفاوتهایی که در برخورداری از منابع و در تاریخ و محیطزیست وجود دارد، آزادی اقتصادی به شکلی تقریبا عالمگیر در میان همهی جوامع موفق وجود داشته است، و جوامع کمتر موفق، از آن بیبهره بودهاند. آنهایی که دغدغهی سعادت ایران را دارند، باید در زمانِ طرحریختن برای مسیرِ آیندهی این کشور، از این واقعیت باخبر باشند.
راسل رابرتز، اقتصاددان انستیتو هوور دانشگاه استنفورد و مجری یکی از پرطرفدار پادکستهای اقتصادی دنیا «ایکان تاک» ابراز امیدواری کرده تا به عوض آنچه ما را از هم جدا میکند بتوانیم روی آنچه بین همه ما مشترک است تمرکز کنیم:
آدام اسمیت چه خوب این نکته را میدانست و چه خوب توضیحش داده بود که تجارت، از هر نوعش، چه به ورای مرزها و چه درونمرزی، ما را تهییج خواهد کرد تا فکر کنیم برای دیگران چه میتوانیم بکنیم. در معضلات و چالشهایی که دیگران با آنها مواجهند ما را به همدلی ترغیب میکند و باعث میشود که به از سرگذراندن این معضلات و چالشها، یاری برسانیم. اگر نهادهای درست موجود باشند، میلِ من برای بهتر کردنِ زندگی خودم ترغیبم میکند برای بهتر کردنِ زندگی دیگران هم راههایی پیدا کنم، راههایی که مرزهای امورات مالی را در مینوردند.
و نهایتا استیون هورویتز، اقتصاددان برجسته مکتب اتریش و استاد اقتصاد دانشگاه سنت لارنس در یادداشتش با عنوان «سه ستون موفقیت اقتصادی» راجع به چالشهای سر راه ایران از جمله خصوصیسازی، بازار رقابتی، تعرفهها مینویسد:
برای مثال، اگرچه «خصوصیسازی» شرکتهایی که سابقا دولتی شده بودند، گامی است در مسیر درست، اما فقط سپردن این داراییها به دیگر سازمانهایی که هنوز به طور غیرمستقیم توسط حکومت مدیریت میشوند، راه درستِ انجام کار نیست. به عوض فکر کردن در راستای «خصوصیسازی»، حکومت باید «انحصار زدایی» را ترغیب کند و راههایی بیابد که بتوان از طریقشان سطح رقابت را در اقتصاد ایران بالا برد. تبدیل کردن انحصارهای دولتی، به انحصارهای خصوصی، نتیجهش همین میشود که امروز هست.