— این مطلب بدوا در شماره ۲۲۲ تجارت فردا منتشر شده است.
حتماً شنیدهاید که آن یکی شیر است اندر بادیه، وان دگر شیر است اندر بادیه، آن یکی شیر است کآدم میخورد، وآن دگر شیر است کآدم میخورد!
به همین قیاس اقتصاد و اقتصاد فقط در نام به یکدیگر شبیهاند: این یکی را یک فیلسوف اخلاق اسکاتلندی به نام آدام اسمیت بنیان گذاشت؛ دگری را هر سیاستمداری برای خودش کشف و شهود کرده و شعار میدهد. معارف این یکی از قرن هجدهم تاکنون پیوسته، دوباره و دوباره، در این و آن گوشه کره ارض به اثبات رسیده؛ بنای آن دگر هر چند سال یک بار، به قیمت زندگی و عمر و جوانی و عرق جبین و کد یمین من و شما چنان سست برپا میشود که بلافاصله فرو میریزد. این یکی اقتصاد را انتخابهای فردی هماهنگشده از طریق بازار میداند؛ آن دگر، سیاست و برنامهریزی مرکزی مدیریت اقتصاد را حق خود میداند. به قول توماس ساول، اقتصاددان شهیر دانشگاه استنفورد: «قانون اول در اقتصاد، اصل محدودیت منابع است، حال آن که قانون اول سیاست آن است که قانون اول اقتصاد را نادیده بگیرد.»
این یکی قابل مشاهده و اثبات است و با جمع و تفریق میشود راستیآزماییاش کرد و سوابق بر صحتاش گواهند؛ آن دگر چیزی نیست جز یک داستان تخیلی که هرگز قرار نیست به حقیقت بپیوندد. آیا سیاستمداری را بهخاطر دارید که وعده اشتغالزایی نداده باشد؟ خب، آیا در خاطرتان هست که هیچ برنامهای نهفقط در ایران که در دنیا توانسته باشد بیکاری را ریشهکن کند؟ همین چندسال پیش سیاستمدار چربزبانی در آمریکا ادعا کرد که برنامههای جدیدی دارد و وعده اشتغالزایی و ریشهکنی بیکاری داد. مردم کماطلاع هم باور کردند. بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار، یعنی بیش از دو برابر تولید ناخالص داخلی کشور ما، از جیب مردم بیچاره آمریکا خرج این موضوع کردند. نتیجه این بود که بیکاری اتفاقاً افزایش یافت.
سیاستمداران اشتباه خود را نمیپذیرند
در حافظه تاریخی مردم هیچ کشوری ثبت نشده که سیاستمداری پس از به گل نشستن کشتی وعدههایش کوتاه آمده و به اشتباهاتش اعتراف کند. کمااینکه در همین کشور خودمان بیکاری افزایش یافت و قیمت اقلام مختلف پرواز کرد و دارو نایاب شد و تورم بیداد کرد و عده زیادی هموطنان شریف و زحمتکش مقابل چشمان خودمان به خاک سیاه نشستند، چنان که به گواه قاطبه سیاستمداران و اقتصاددانان و آگاهان ترمیم آن آسیبها چندین سال زمان خواهد برد، لیکن سیاستمدار مربوطه هنوز به دوربین لبخند زده و ضمن برشمردن موفقیتهای تاریخیاش سودای مدیریت جهان در سر میپروراند. سیاستمدار مورد اشاره آمریکایی هم به همین سیاق کم نیاورده، هرگز به روی مبارکش نیاورد که، به گواه آمار رسمی دولت خودش، برای هر شغلی که در دوران ریاست جمهوری او ایجاد شده، به طور میانگین ۲۷۸ هزار دلار از جیب مردم هزینه شده است. اعداد بزرگ هستند، پیشنهاد میکنم سریع از آنها گذر نکنید. ۲۷۸ هزار دلار که به پول ما میشود بیش از یک میلیارد تومان. به بیان دیگر، آقای رئیسجمهور برای ایجاد هر یک شغل از مردم آمریکا بیش از یک میلیارد تومان پول گرفت تا به وعده انتخاباتیاش عمل کند. آنوقت اگر نامزدی بگوید من از این وعدهها ندادهام و نمیدهم او را مسخره میکنند، از آنسو اما کمتر کسی از آمار و تحلیل کوتاهیها و شکست وعدهها سردرمیآورد یا اصلاً چندسال بعد آنها را به یاد میآورد، صدای وعدهها بلندتر از نتایج است.
اکنون بهتر از هر زمان دیگری در تمام طول تاریخ میدانیم که هر یک از این دو دیدگاه، در عمل چگونه کار میکند. ولی ما از نظر اقتصادی ملت بیسوادی هستیم۱. به همین خاطر به راحتی، فریفته سیاستمدارانی میشویم که برایمان از نیات خیر و از شوقشان برای حل مشکلاتمان قصه سر میدهند. از میلتون فریدمن، یکی از برجستهترین اقتصاددانان قرن بیستم و برنده جایزه نوبل اقتصاد نقل است که «هیچ چیز به قدر نیت خیر، ضرر نمیرساند». این طور میخواست تاکید کند که هر سیاستی را باید بر اساس میزان تاثیرش سنجید، نه بر اساس نیات مجریانش.
بزرگترین کار دولت خودداری است
بزرگترین کاری که دولت در حوزه اقتصاد میتواند انجام دهد این است که از انجام خیلی کارها خودداری کند. مثلاً از دخالتها در بازار بکاهد و همانطور که مقابل تحریمهای خارجی ایستاد از تحریمهای داخلی نیز حمایت نکند. بگذارید مثال دیگری بزنم: دولت فعلی میتوانست منابع لازم برای اتمام واحدهای نیمهتمام مسکن مهر یا کسری حساب یارانهها را از بانک مرکزی تامین مالی کند، طوری که دود نتیجهاش به چشم همه ما برود اما این کار را نکرد و از طرف برخی که بر اقتصاد محیط نبودند سرزنش شد. در چند مطلب پیشین با تفصیل بیشتر به این موضوع پرداختهایم. نکته آن است که چنین سیاستهای سرنوشتسازی میتواند در بهبود زندگی تکتک ایرانیها نقش بازی کند و انجامش حتی بودجهای نمیخواهد. اما مشکل آن است که چنین سیاستهایی در نظر یک جامعه از نظر اقتصادی کمسواد کماهمیت است در حالی که وعده پول یا مفت دادن به چشم همگان میآید. تقصیر از ماست. جیمز گارتنی، اقتصاددان میگوید: «کسانی که از سواد اقتصادی کافی برای درک ریشههای رونق اقتصادی برخوردار نیستند، در مقابل وعدههای عوامفریبانه آسیبپذیرند؛ برنامههایی که نهتنها شکوفایی اقتصادی کشورشان را تهدید میکند بلکه آتیه و رشد اقتصادی خودشان را نیز به خطر خواهد انداخت. بعید است که ملتی مبتلا به ناآگاهی اقتصادی بتواند رونقاش را برای مدت طولانی حفظ کند.»
او این جمله را در کتاب عقل معاش رو به مردم آمریکا میگوید. گویا حرفش را نشنیده میگیرند و وعدههای عوامفریب چشمشان را میگیرد، در نتیجه، فقط در یکی از هزاران نمونه موجود، برای ایجاد هر یک شغل یک میلیارد تومان از جیبشان میرود.
ما امروز در خیلی حوزهها باسوادیم. بهعنوان نمونه، نقل به مضمون از بزرگواری، اگر به پزشک ولو متخصص مراجعه کنیم و به ما وعده درمان یک هفتهای سرطان بدهد خوشحال نخواهیم شد. بلکه بهدرستی او را جدی نمیگیریم و به متخصص بهتری مراجعه خواهیم کرد، چرا که با تقریب خوبی از حدود پیشرفتهای پزشکی اطلاع داریم. اما استاندارد مشابهی در حوزه اقتصاد نداریم و اگر رندی در حوزه اقتصاد از به توان چند رسیدن نرخ رشد کشور سخن براند ممکن است باور کنیم.
دو مطالبه دستیافتنی
غرض اینکه باید خودمان را به سواد اقتصادی مسلح کنیم تا تشخیص بدهیم کدام برنامههای اقتصادی ره به ترکستان و کدامیک ره به مقصود خواهد برد، تا بدانیم چرا بعضی ملتها اقتصادشان شکوفا میشود در حالی که دیگران راه رکود و انحطاط را میپیمایند. نتیجهاش این خواهد شد که به عنوان یک شهروند بتوانیم تصمیمهای عاقلانهتری اتخاذ کنیم. اگر به دانش اقتصادی مسلح شویم، آن موقع نهفقط سیاستهای درست از دولت و نمایندگان مطالبه خواهیم کرد که از ایشان حساب خواهیم کشید.
در انتها پیشنهاد میکنم که نخستین قدمها را با طرح دومطالبه دستیافتنی برداریم. نخست اینکه از نامزد منتخب خود قول بگیریم که متعهد شود سنجههای اقتصادی را بهروز و بهنگام منتشر کند. دوم اینکه شرایط شکست هر سیاستی را از پیش اعلام کند، یعنی همانجا که ادعایی مطرح میکند این را هم ذکر کند که ظرف چه مدتی، اگر شرط فلان و بهمان محقق نشد، آن وقت خواهد پذیرفت که سیاست مربوطه شکست خورده است. اطمینان داشته باشید که در صورت تحقق همین پیششرطهای ساده کیفیت ادعاهای مطرحشده به مراتب واقعیتر خواهد شد.
پینوشت: ۱- عقل معاش، جیمز گارتنی