از زمان انتشار کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم توماس پیکتی (و ترجمه برقآسا و مغشوش آن به زبان فارسی)، ادعای ایشان نقل محافل روشنفکری (اعم از اقتصادی و غیر اقتصادی) بوده و همچنان هم هست. پرس و جوی نگارنده از مدعیان حاکی از آن است که حتی در محافل اقتصادی کمتر کسی واقعا کتاب را خوانده و ارقام را سنجیده و ادعا را فهمیده و عموما از وزن سنگین کتاب قطور بعنوان آجر برای توسری زدن و خاموش کردن مخاطب استفاده میشود.
باری، اخیرا یکی از اقتصاددانهای صندوق بینالمللی پول (IMF) نشسته و آمار و ارقام آقای پیکتی را بررسی کرده؛ در گزارش صندوق میخوانیم که ادعای کتاب پیکتی—مبنی بر اینکه نرخ بازگشت سرمایه در کشورهای توسعه یافته بیش از نرخ رشد اقتصادی است و نتیجه این داینامیک افزایش نابرابری خواهد بود—با اطلاعات تاریخی موجود ثابت نمیشود. در ادامه جایی آمده: گرچه از نظر آمار و ارقام غنی، اما کتاب هیچ آزمون امپیریکال رسمیای برای نظریه زنجیره علت و معلولی مورد ادعایش ارائه نکرده.
از آن مهمتر، دکتر گوئِز آمار پیکتی را با سه دهه اطلاعات از نوزده اقتصاد توسعه یافته دنیا مقابله کرده و نتیجه میگیرد: من هیچ مدرکی دال بر اینکه داینامیکها در جهتی که پیکتی ادعا کرده حرکت میکنند، نمیبینم. در حقیقت در سهچهارم کشورهایی که مورد مطالعه وی قرار گرفته، وقتی بازگشت سرمایه شتاب یافته، نابرابری کاهش پیدا کرده است. همچنین گوئِز به گواه آمار خود پیکتی نشان میدهد که پیشفرض او مبنی بر ثابت ماندن نرخ پسانداز ایراد دارد.
نکته آنکه گزارش صندوق بینالمللی پول نخستین ردیه بر ادعای پیکتی نیست. پیشتر چهرههای صاحبنامی از جمله دارن عجماغلو، فیل مگنِس، رابرت مورفی، استیون هورویتز، و دیردره مککلاسکی هم ردیههایی بر کتاب پیکتی ارائه کرده بودند.
شاید بپرسید حالا همه اینها چه اهمیتی دارد؟ بطور خلاصه موضوع اینجاست که اگر ادعای پیکتی مبنای سیاستگذاری قرار بگیرد، راهحلها میتواند خنثی، پرهزینه، بیفایده یا از آن بدتر مضر و خطرناک از آب درآید.
به روز رسانی: گویا آقای پیکتی گزارش را خوانده و پاسخ داده که در نگارش بعدی ادعایش را با شواهد محکمتری ارائه خواهد کرد. قابل توجه رفقای بحرالعلوم کاسه داغتر از آش؛ خود نویسنده کتاب سرمایه… پاسخ آمادهای علیه گزارش در آستین ندارد.
لینک به منبع مطلب در والاستریتژورنال
لینک به گزارش صندوق بینالمللی پول