دست روی هر حوزهای بگذارید، به هر تجربهای استناد کنید، هر مثالی که بیاورید، عدهای بحرالعلوم مخالفخوان راهتان را خواهند بست که: ایران تافتهی جدابافته است و هیچ پیچی به مهره ما نمیخورد!
البته، هر زمان و مکان مختصاتی دارد و متغیرها کم نیستند، از آن طرف اما شباهتها و شرایط قابل انطباق هم زیادند که باعث میشود تجربیات گذشته خیلی اوقات بیفایده نباشد. برای نمونه در حوزه اقتصاد پدیده «کنترل قیمتها» هرکجا به اجرا درآمده آسیب و اثرات مشابهی گذاشته و درمانش هم به تجربه معلوم است؛ تفاوتهای آب و هوایی و از این قبیل هم دخلی به این موضوع ندارد. کنترل قیمتها در قطب و در استوا یکجور درمان میشود!
این «زیرساخت سیاسی سالم» هم از همان بهانههاست. حکومت نظامی در آلمان بعد از جنگ جهانی اتفاقا حکومت سالمی نبوده و هرجور ناسالمی که به ذهن من و شما برسد در آن جریان داشته. پدیدههایی نظیر کنترل قیمتها علت بوجود آمدن رانت است. اگر رانت نمیخواهیم باید «دست به دست نکنیم، بلند شویم و یک قیمتی را آزاد کنیم!» (و آزادکردن قیمتها شامل مداخلات غیرقیمتی هم هست.)
نکتهی دیگر از این و آن سوی بام افتادن رفقاست. همانقدر که عدهای کورکورانه طبل نژادپرستانهی عظمت آریایی میکوبند، عدهای هم اصرار دارند که مردم ایران بیعرضهاند و در وصفاش حکمها صادر و قصیدهها سرودهاند. نخیر، هرکه سر سوزنی در بازار این مملکت قدمی برداشته از باطل بودن این قبیل احکام باخبر است. موضوع که اتفاقا در مقالهی مربوطه منعکس شده «انگیزه» است. وقتی بیشتر و کمتر دویدن تفاوتی در زندگی کارمندی—که آخر قرار است هشتاش گرو نهاش باشد—ندارد، کمتر دویدن حکم عقل است نه بیعرضگی ذاتی! آنجا که فرصتی برای پیشرفت فراهم باشد اتفاقا خیلی هم شناگران خوبی هستیم.
مطالعه مطلب داستان معجزهی اقتصادی آلمان