مهندسی در علوم طبیعی یکی از مهم ترین عوامل افزایش رفاه انسانها در طول قرنهای متمادی به ویژه در دو سده اخیر پس از انقلاب صنعتی بوده است. این واقعیت انکار ناپذیر طبیعتاً ارج و قرب مهندسی را در افکار عمومی به شدت و به حق بالا برده است اما در عین حال به این اندیشه نادرست یا توهم دامن زده که در هر زمینهای میتوان مشکلات پیش رو را با روشهای مهندسی از میان برداشت. مهندسان بهتر از هر کسی نسبت به محدودیتهای قدرت خود آگاه اند و میدانند که با مهندسی «هر کاری» را نمیتوان انجام داد و اتفاقاً با شناخت دقیق این محدودیتها است که آنها میتوانند در رسیدن به اهداف خود موفق شوند. بنابراین توهمی که به آن اشاره شد ناشی از فکر مهندسان نیست بلکه ریشه در نوعی تفکر مهندسی دارد که بیشتر مورد پسند عوام نا آشنا به مباحث علمی است و البته به دلایلی مورد علاقه شدید سیاستمداران و صاحبان قدرت سیاسی است. این علاقه البته معصومانه و ساده لوحانه نیست بلکه دلایل قوی دارد که ناظر بر حفظ و افزایش قدرت است. اینجا مجال پرداختن به همه جنبه های اجتماعی این مسئله نیست و فقط به آفت های مربوط به تفکر مهندسی در برخی حوزه های اقتصادی اشاره خواهد شد.
مهندسی بنا به ماهیت موضوع اساساً و عمدتاً در حیطه دنیای فیزیکی و علوم طبیعی کاربرد دارد و در زمینه روابط اجتماعی و اقتصادی که ما با کُنش های ارادی افراد و نظم های ناشی آن ها سر و کار داریم به راحتی قابل تعمیم نیست. کُنش انسانها ریشه در عقاید و سلایق متفاوت آنها دارد و درست است که این عقاید و سلایق در معرض تغییرند اما عوامل موثر روی این تغییرات به شیوه علوم طبیعی قابل شناسایی دقیق و مهندسی نیستند. دلیل این امر روشن است اتم ها در علوم اجتماعی افراد انسانی هستند که برخلاف اتم ها و ملکول ها در فیزیک، دارای اراده و آزادی عمل اند و ممکن است در شرایط مشابه رفتارهای متفاوت ازهم انجام دهند. این است که ما در علوم اجتماعی با نظم ها و قاعده مندی های نوعاً متفاوتی روبرو هستیم که مهندسی در آنها را به غایت دشوار و حتی شاید بهتر است بگوییم عملاً ناممکن میسازد. اما همچنانکه پیش از این اشاره شد سیاستمداران و صاحبان قدرت علاقه فراوانی دارند که روابط اجتماعی و اقتصادی را به نحو «مطلوبی» مهندسی کنند و این ممکن است آسیب های فراوانی به همراه بیاورد. سیاستمداران دوست دارند با مهندسی تجارت خارجی و کنترل واردات از تولیدات داخلی حمایت کنند و اشتغال و رشد اقتصادی را در کشور افزایش دهند. آنها مایلند با قیمت گذاری کالاها و خدمات، عدالت اجتماعی را مهندسی کنند. حفظ یا افزایش قدرت پول ملی با تعیین نرخ ارز و مهندسی آن یکی از وسوسه های دائمی سیاستگذاران اقتصادی است. همین طور است مهندسی نرخ بهره و تطبیق دادن آن با نرخ تورم که در این روزها در کشور ما به شدت دنبال میشود. تجربه تاریخی نشان میدهد که همه این گونه «مهندسی ها» نه تنها در کشور ما بلکه در همه جای دنیا شکست خورده اما به دلیل محبوبیت آن میان عامه مردم و علاقه سیاستمدارن به دستاویز کردن آن هیچگاه کنار نهاده نشده است. به سخن دیگر توهم مهندسی اقتصادی همچنان ادامه دارد و متأسفانه برخی اقتصاد دانان نیز در دامن زدن به این توهم، خواسته یا نا خواسته، نقش دارند. این گروه با عمده کردن موضوع شکست بازار و طرح تدابیر مهندسی برای برطرف کردن آن، این شبهه را القا میکنند که گویا موضوع علم اقتصاد نه شناخت قوانین حاکم بر نظام بازار که شناخت مسائل موسوم به شکست بازار و شیوه های مهندسی رفع این شکست است. نتیجه این تفکر در کشور ما تا کنون بسیار اسفناک بوده است. نهاد های سرکوبگر اقتصادی در جامعه ما از سازمان حمایت گرفته تا تعزیرات، شورای رقابت و ستاد مبارزه با قاچاق جملگی محصول این تفکر معیوب اقتصادی اند. ابداع بانکداری بدون بهره ریشه در این تفکر مهندسی داشت که گویا با نادیده گرفتن قوانین اقتصادی میتوان نظام بانکداری مطلوب را طراحی کرد و به اجرا گذاشت. اقدام به انجام کار ناممکن البته امکان پذیر است اما طبیعتاً نتیجه مورد انتظار را به بار نمیآورد و ممکن است بسیار پر هزینه باشد. یک بار برای همیشه باید پذیرفت که سیاست های اقتصادی با در نظر گرفتن قوانین اقتصادی و در چارچوب محدودیت های آنها به نتیجه مطلوب و مورد انتظار میانجامد. ساز و کارهای نظام اقتصادی را نمیتوان به سیاق علوم طبیعی مهندسی کرد.