احتمالاً اصطلاح «سازوکار غیرشخصی بازار» را شنیده باشید.
در این نوشته، قصد دارم با عینک حقوق، نه با عینک اقتصاد، به قابلفهمسازی این مفهوم برای خود بکوشم.
الان که پشت این کامپیوتر نشستهام و دارم این کلمات را تایپ میکنم، کامپیوترم متصل به برق است، و چراغ اتاق روشن. بهعلاوه میدانم که برای شام بنا دارم زنگ بزنم از بیرون غذا بیاورند، بنابراین لازم نیست الان در آشپزخانه مشغول آشپزی باشم.
حکماً همین الان یک تکنسین در یک نیروگاه برق مشغول کار است، تا چراغ اتاق من و کامپیوتر من روشن باشد. یک آشپز هم در یک آشپزخانهای مشغول تهیهی غذایی است که من چند ساعت دیگر خواهم خورد.
داستان را میتوانم همینطور شاخوبرگ بدهم، ولی تا همینجا کفایت میکند. نیاز به اطالهی کلام نیست.
همین الان که من تنها در این اتاق دربسته نشستهام، من از یک طرف با آن تکنسین و از طرفی با آن آشپز در حال «تشریک مساعی» هستم.
اگر آن تکنسین نیروگاه برق و همکاراناش همین الان بر سر کارشان نبودند، کامپیوتر من روشن نبود. اگر آن آشپز و همکاراناش بر سر کار نبودند، من الان باید در آشپزخانهی آپارتمان خودم مشغول تهیهی شام میبودم، و نمیتوانستم مشغول این کاری باشم که الان هستم.
من با طرفهای این تشریک مساعیها پیوندهای شخصی ندارم، مگر به تصادف. آنها برای من «غریبه» هستند. اما هر چه که هست، خوشبختانه، غیابِ پیوندهای شخصی کوچکترین مانعی در مقابلِ تحققِ این تشریک مساعیهای سودمند میان ما غریبهها نبوده. این تشریک مساعیها بدونِ «هماهنگی» مستقیم من با طرفهای دیگر ممکن شده.
این تشریک مساعیها یک وجهِ خیلی جالب دیگر هم دارد: من و آن غریبهها داریم بر سر اهدافی «غیرمشترک» تشریک مساعی میکنیم. هدف من همین الان نگارش این مطلب است، در حالی هدف آن آشپز همین الان پختن آن غذا است، و هدف آن تکنسین شاید بازرسی یکی از ماشینآلات نیروگاه.
منظور از «سازوکار غیرشخصی بازار» چیزی نیست، جز همانکه تشریک مساعی میان من و آن تکنسین نیروگاه را ممکن میکند.
من به موجب یک قرارداد این تکلیف را پذیرفتهام، که آخر ماه قبض برق خانهام را پرداخت کنم و از طرف مقابل شرکت توزیع برق نیز تکلیفی را پذیرفته که برق خانهی مرا تأمین کند. شرکت توزیع برق نیز قراردادی مشتمل بر تکالیفی متقابل با نیروگاه برق دارد. آن تکنسین نیز یک قرارداد با کارفرمایش دارد و الان مطابق با تکالیف متقابلاش در آن قرارداد سر کارش ظاهر شده. نیروگاه برق هم متقابلاً تکالیف متقابلی با تأمینکنندگان مواد اولیهی خود دارد. و قس علیهذا.
یک «شبکهای از قراردادها» است که تشریک مساعی غیرشخصی میان من آن تکنسین را اینک ممکن کرده. اگر انحصاری در کار نباشد، همیشه امکان عدم تمدید این قراردادها و تجدیدنظر در شرایط آنها وجود دارد. در این وضعیت، اینکه شرایط هر یک از این قراردادها چه باشد—اینکه مثلاً من آخر ماه بابت هر کیلووات ساعت مصرف برق باید چه رقمی پرداخت کنم—وابسته است به اینکه «همه»ی دیگر قراردادها در جامعه سر چه شرایطی بسته میشوند.
به این ترتیب، «سازوکار غیرشخصی بازار» استعارهای است برای آن شبکهی بههمپیوسته و بههموابستهای از همهی قراردادها در جامعه که همگی در سایهی امکان عدم تمدیدشان و تجدیدنظر در شرایطشان بسته میشوند.
گرچه طرفین همهی این قراردادها اشخاص هستند، اما هر کسی که بخواهد در گوشهای از این شبکه قراردادی با دیگری ببندد، با یک «شبکهای از قراردادها» روبهرو است که صفت «شخصی» ندارد.
و صرف وجود همین «شبکهی قراردادها» است که «تشریک مساعی میان غریبهها بر سر اهداف غیرمشترک» را ممکن میکند، چرا که در غیاب پیوندهای «شخصی» میان غریبهها این «شبکهی قراردادها» است که مساعی غریبهها را «هماهنگ» میکند.
هر چقدر اشخاص قراردادهای بیشتر و قویتری بین خود تشکیل دهند، آن «شبکهی قراردادها» که «هماهنگی» میان مساعی «غریبه»ها را ممکن میکند، قویتر شده، و بهواسطهی آن تشریک مساعیهای «غیرشخصی» نیز همافزاتر میشود.
هر قرارداد متضمن تکالیفی متقابل است که قرار است در آینده به انجام برسند. قوتِ هر قرارداد بسته به این است که طرفین قرارداد چقدر بتوانند حساب کنند به اینکه طرف مقابل تکالیفی را که بر عهده گرفته، به انجام خواهد رساند.
اگر هر یک از طرفین قرارداد بتواند برای واداشتن دیگری به انجام تکالیفاش به یک نهاد داوری مستقل متوسل شود که مجهز به قوهی قهریه باشد و بتواند برای خاطی تعیین جریمه و مجازات کند، بستر لازم برای شکلگیری «شبکهی قراردادها» وجود دارد.
قطعاً علاوه بر ترس از جریمه و مجازات، شکلگیری درجهای از «اعتماد» دوجانبه بین طرفین قراردادها نیز به قوت «شبکهی قراردادها» میافزاید.
***
پ.ن. به گمانم تلاش برای فهم «سازوکار غیرشخصی بازار» با عینک جامعهشناس، مهندس شبکههای کامپیوتر و زیستشناس نیز بصیرتهای باارزشی را بر ما معلوم کند.