اصلاح ساختاری دولت رفاه؛ تو مخالف نیستی!

— پست وبلاگی

خواننده‌ای در واکنش به مطلب «یونان؛ تراژدی دولت رفاه» خرده گرفته بود که: «شما که فعلا شمشیرتان را بر ضد دولت رفاه از رو بسته اید و به غلط آن را صغیرپرور معنی می‌کنید، ممکن است که توضیح دهید چرا عصر طلائی سرمایه‌داری (بعد از پایان جنگ جهانی دوم تا نیمه‌های دهه هفتاد) منطبق بود با اوج دولت رفاه؟» ذیلاً پاسخی را که به کامنت ایشان در فیسبوک داده شد، به اصلاحات مختصری باز نشر می‌کنیم.

***

به عنوان مثال، نمونه‌ی ایالات متحده امریکا را در نظر بگیرید که شاید ناقد محترم هم نظر به آن داشته‌اند، و از وجوهِ متعدد دولت رفاه، عجالتاً  نقش‌آفرینی‌اش را در تأمین بازنشستگی در نظر بگیرید.

وقتی همزمان با پایان جنگ دوم در امریکا مالیات بازنشستگی موسوم به Social Security بر حقوق ماهانه همه‌ی مزدبگیران تحمیل، و همزمان مستمری فدرال برای بازنشستگان برقرار شد، هرم جمعیتی چنان بود که شمار نیروی کار چندین برابر بازنشستگان بود؛ یعنی پولی که بابت مالیات بازنشستگی وارد خزانه دولت می‌شد، چندین برابر پولی بود که دولت به مستمری‌بگیران پرداخت می کرد. جهش زاد و ولد در امریکای بعد از جنگ این امکان را فراهم کرد که این معامله دولت با جامعه همچنان برای چند دهه برقرار بماند. اما حالا به موازات رسیدن آن نسل «جهش زاد و ولد بعد از جنگ» به سن پیری و بازنشستگی، تاریخ سررسید تعهدات دولت در حال انقضا است؛ به این ترتیب هرساله بخشی از بدهی پنهان در حال آشکار شدن. موضوع این‌جاست که در تمام آن سال‌هایی که دخل برنامه بازنشستگی بیش از خرجش بوده، حتی یک سنت هم پس‌انداز نشده و مبلغ مازاد در بودجه عمومی دولت به مصرف رسیده. تنها زحمتی که دولت امریکا کشیده این بوده که هنگام برداشت و هزینه این مبالغ، در جایی ثبت کرده که من فلان رقم را به صندوق بدهکار ام.

پانزیبنابراین در نقد دولت رفاه نظر به چنین سازوکارهایی است؛ دولت، هر ماه برای درصدی از حقوق شما را به عنوان مالیات بازنشستگی می‌گیرد (بخشی را از خود شما و بخشی را به نیابت از شما و از جیب شما از کارفرمای شما)، از آن به بعد اختیار آن پول با دولت است. بخشی از آن پول البته صرف پرداخت مزایا به بازنشستگان امروز می‌شود، و باقی در بودجه عمومی هزینه می‌شود. آن رقم هر ماه شما در جایی محفوظ نیست، سپرده یا سرمایه‌گذاری نمی‌شود، از مالکیت شما خارج شده. معامله از این قرار است: از شاغلان امروز می‌گیریم و حقوق بازنشستگان امروز را پرداخت می‌کنیم، ان‌شاءلله‌تعالی از شاغلان فردا خواهیم گرفت و حقوق بازنشستگان فردا را پرداخت خواهیم کرد. این معامله شباهت زیادی به کلاهبرداری معروف پانزی (طرح هرمی) دارد. و فقط تا زمانی دوام خواهد آورد که جمعیت شاغلان مالیات‌دهنده با سرعتی مساوی یا بیشتر از جمعیت بازنشستگان رشد کند. به مجردی که تغییرات جمعیتی این شرط را نقض کند، دیگر امکان برقرار ماندن و معتبر بودن آن معامله میان دولت و جامعه از بین خواهد رفت، و شرایط معامله به ناگزیر باید عوض شود. حساب دودوتاچهارتا است.

وضعیت یونان هم از این قرار است. کافی است greece population pyramid (هرم جمعیتی یونان) را گوگل کنید. ملاحظه خواهید کرد که هرم جمعیتی یونان امروز شبیه یک گلابی است. مضاف بر این‌که از زمان آغاز بحران در همین چند سال اخیر حدود دویست هزار نفر از جوانان یونانی، این کشور یازده میلیون نفره را ترک کرده‌اند؛ یعنی گلابی، گلابی‌تر هم شده؛ به این معنا که شکاف بین دخل و خرج سیستم pay as you go که شرح‌اش رفت بیشتر شده. مشکل البته لاعلاج نیست. علاج نهایی ملغا کردن سیستم pay as you go و جانشین کردن آن با نظامی است که در آن آحاد مردم بر مالیات‌های رفاهی‌ای که می‌پردازند، اختیار داشته باشند. اگر همه آحاد شهروندان اختیار داشته باشند که هر ماه معادل همان مالیات بازنشستگی را، به عوض پرداخت به دولت، در یک حساب پس‌انداز سپرده‌گذاری کنند—حسابی که نسبت به آن حق مالکیت داشته باشند—آن وقت دولت رفاه در بخش بازنشستگی ملغا شده. مشابه همین نظام می‌تواند در بخش درمان با استقرار حق پس‌انداز در حساب «پس انداز سلامت» ایجاد شود. این کاری است که کشورهای اسکاندیناوی—که دوستان معمولا سنگ‌شان را به سینه می‌زنند—در آن پیشگام بوده‌اند. بنابراین مقصود از «اصلاحات ساختاری» در بخش رفاه آن چیزی است که pay as you go  را ملغا کند، از قدرت دولت در بخش رفاه تمرکززدایی کند، آن را میان آحاد شهروندان توزیع کند، و «امتیاز»های رفاهی را به معنای واقعی کلمه تبدیل به «حقوق» کند، دولت را زورچپان نکند، و به آحاد مردم آزادی کنار کشیدن از معامله‌ی pay as you go را بدهد.

حالا سوال اینجاست که آیا خوانندگان آن مطلب، بخصوص آن‌ها که طرفدار دولت رفاه هستند، استقرار نظام بی‌ثبات pay as you go را که به شدت در مقابل تغییرات جمعیتی آسیب‌پذیر است، جزء لاینفک «عدالت اجتماعی» می‌دانند؟ آیا مخالف اند که آحاد مردم آزادی کنار کشیدن از معامله pay as you go را داشته باشند؟ آیا مخالف اند که «امتیاز»های رفاهی به معنای واقعی کلمه تبدیل به «حقوق» بشود؟ آیا مخالف آن اصلاحاتی هستند که سوئد در دولت رفاه خود انجام داده؟

ظن قوی من این است که در معنا دغدغه‌ها به یکدیگر نزدیک است و پاسخ ایشان به این پرسش‌ها همانی باشد که عموماً منظور ناقدان دولت رفاه است.

موضوع بدهی پنهان دولت رفاه را به تفصیل بیشتر در «کشتی تایتانیک دولت رفاه» شرح داده ام.