تأثیر «دست نامرئی» اسمیت بر وقوع «واقعیت بزرگ» مککلاسکی
غرب در آغاز پیشرفت اقتصادیاش، بهشدت، درگیر تقابل ارزشهای «اقتصادی» با ارزشهای «اخلاقی» بود. نگرشهای اندیشمندان آن زمان را در برابر تقابل میان ارزشها و ضرورتهای اقتصادی و ارزشهای اخلاقی میتوان به سه گروه کلی تقسیم کرد. طُرفه آنکه این سه نگرش، که میتوان آنها را در چهارچوب نظرات مختلف دربارۀ رابطۀ میان سنت و مدرنیزم گنجاند، معادلهای مشابهی در میان اندیشمندان ما دارند.
گروهی ارزشهای اقتصادی را، بهخودیِخود، مباین با ارزشهای اخلاقی میدانستند و در برابر ارزشهای اقتصادی از ارزشهای اخلاقی جانبداری میکردند. این گروه، به همین دلیل، جامعۀ اقتصادی مدرن را نقد و در برابر آن از اقتصاد دوران قرون وسطی حمایت میکردند و خواستار احیای مجدد آن بودند. سنتگرایان و رُمَنتیکهای فرانسوی و آلمانی را میتوان از مهمترین نمایندگان این اندیشه دانست. گروه دیگر، در صِرف مباین بودن ارزشهای اخلاقی با ارزشهای اقتصادی، با گروه نخست همرأی بودند، اما برخلاف ایشان از ارزشهای اقتصادی جانبداری میکردند…