هربرت اسپنسر، اعجوبه ای ناشناخته
انسانی بسیار جدی و بیزار از رفتارهای رمانتیک و بیگانه با شعر و احساس که نوشته ها و دیدگاههایش بخش مهمی از عصر ویکتوریا در انگلستان را تحت تاثیر قرار داده بود. او پا به پای داروین و متاثر از افرادی چون لامارک در تدوین و تشریح نظریه تکامل کوشید. چهره هربرت اسپنسر به عنوان مبدع این نظریه بعدها در سایه شهرت داروین تا حدودی در سایه قرار گرفت و کم رنگ شد و این در حالی است که به اعتراف خودِ داروین، این نظریه مختصِ اسپنسر است و داروین در واقع نظریه انتخاب طبیعی را در ارتباط با تداوم و بقای گونه های زیستی مطرح کرده است و خود نیز نظریه اسپنسر را برتر و بهتر از آن می دانست. اما شکی نیست که این دو اندیشمند و دانشمند بزرگ تاثیرات متقابلی بر مطالعات و نگرشهای یکدیگر داشته اند و به عنوان مثال مطالعه و پژوهش اسپنسر در تحول و فرگشت نهادهای اجتماعی، پس از انتشار کتاب تکامل انواع داروین، شتاب بیشتری گرفته و وی با انگیزه بالاتری بر این موضوع متمرکز شده است. همین نظریه بقای اصلح در نگاه او به موضوعات اجتماعی و سیاسی تاثیر شگرفی داشت و با استناد به آن به تلاش دولت و قانونگذاران برای تصویب طرحهای مرتبط با حمایت از فقرا و نیازمندان حمله می کرد.