محمد طبیبیان

آیا اظهارات جناب علوی بروجردی در مورد اقتصاد اسلامی اشتباه است؟

اخیراً یکی از فقهای حوزه علمیه قم مطالبی را مطرح کرده اند پیرامون این که در اسلام علم اقتصاد نداریم همانطور که علم فیزیک نداریم. برخی افراد غیر فقیه هم از مراکز مختلفی به سر و صدا در آمده اند که این صحیح نیست و اقتصاد اسلامی هم داریم. جالب است که چند موردی که من دیده ام اصولاً فقیه هم نیستند. یکی از نوار های صوتی مدافعان را گوش دادم، اگر این سطح دانش مشغول تدریس در دانشگاه است باید برای دانشجویان متاسف بود.
پرسش این است که کدام موضع قابل دفاع تر است؟ صحبت آقای بروجردی از وجه فقهی طبعاً معتبر است که ادیان برای خدا شناسی، عبادت و تکامل اخلاق آمده اند و لزومی ندارد که به اقتصاد و فیزیک و یا سایر علوم پرداخته باشند. از طرفی این که در قرآن و یا کتب ادیان دیگر احکامی هست که ذات اقتصادی دارد مانند حرام بودن مصرف برخی کالا ها و حرمت ربا، به این معنی نیست که در ادیان علم اقتصاد آن دین هم وجود دارد.
به زبان ساده به نظر اینجانب علم اقتصاد اسلامی نمی تواند وجود داشته باشد به دلیلی که مختصر در پایین آمده. در علوم اصل بر شک است. در ادیان اصل بر باور است. اگر در فیزیک یا اقتصاد کسی به یک نتیجه ایمان آورد او عالم نیست، پیوسته باید شک داشت. در علوم شیوه اصلی کار علمی مبتنی بر رد است و ابطال. در علوم از طریق نقد و پژوهش تلاش دائمی برای رد کردن و ابطال کردن در جریان است. بدنه علوم شامل آن گزاره هایی است که سعی در رد و ابطال آنان هنوز موفق نبوده است. در ادیان اصل بر اعتقاد است. به همین دلیل هم هست که علوم دائماً در حال تحول هستند. یعنی شیوه کار و متد این دوحیطه معرفت کاملا ضد یکدیگر است. به همین دلیل هم حیطه علم به عنوان Science از حیطه دین جدا است. اما هر دو جزیی از حیطه معرفت
Knowledge هستند و هر یک در حیات انسان نقش خاص خود را دارند.
به عنوان آزمون، دو پرسش از معتقدین به اقتصاد اسلامی مطرح می کنم. یکم به صورت علمی نشان دهید که ربا چیست و بهره چیست. آن آقایی که می گوید با حذف بهره قیمت ها پایین می آید کاملاً مشخص است که قانونمندی های این کمیت ها را نمی شناسد و بی جهت نام کارشناس اقتصادی و اقتصاد دان یدک می کشد. دوم اگر اعتقاد دارید از اندیشه اقتصادی اسلام سوسیالیسم بیرون نمی آید و مالکیت محترم است چگونه نقض مالکیت های گوناگون از جمله قیمتگذاری دستوری و ضبط موجودی انبار و یا ارز و دارایی های برخی افراد توجیه می شود. چگونه همه نوع موانع بر سر داد و ستد و تجارت و فعالیت اقتصادی آزاد بر افراشته می شود؟ بر اساس اصول رفتاری که باور دارید در قالب اقتصاد اسلامی، رواج این رفتار را در یک سیستم سیاسی اسلامی تشریح کنید.

دلائل سقوط شاه

روز چهارم آبان امسال صدمین سالروز  تولد آخرین شاه ایران بود. به همین مناسبت نیز مجدداً مطالب متعددی در منابع خبری و فضای مجازی مطرح شده است.  برای این جانب که دو طرف  این روند منقطع تاریخ، یعنی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب را تجربه کرده ام این توجه کمی غیر منتظره است. چه این که اکثر نسل من و نسل های قبلی به جد و جهد در فکر منتفی کردن سلطنت بودند، با این خیال که دورانی از آزادگی، بهرمندی از زندگی و تنعم و رفع فقر و درماندگی، ایجاد یک جامعه اخلاقی و پیشرفت از پی خواهد آمد. سرود ‘دیو چو بیرون رود فرشته در آید’ را بیاد داریم. اما نگاهی که  نسل های جدید به گذشته می افکند و با گذشت زمان کاهش نیافته بلکه مکرر می شود اینجانب را بر آن داشت تا مطلب حاضر پیرامون آنچه سبب سقوط شاه شد، و البته بر داشت اینجانب از آن رخداد تاریخی است، را بنویسم.
قبل از شروع بحث خاطره شخصی که از وقایع آن زمان برای بیش از چهل سال همراه من بوده است را مرور کنم. در سال های آخر دهه ۱۳۴۰ بود و دانشجویان دانشگاه شیراز که من [۱]هم در آن مجموعه بودم در حال اعتصاب بودیم و شب هنگام در دانشگاه به عنوان اعتراض تجمع کرده بودیم، به چه دلیل هنوز هم نمی دانم. در یک شب نیرو های مخصوص حمله کردند و ما فرار کردیم در حال فرار در خیابان جلو دانشگاه یکی از آن ها با باتوم چوبی بزرگی که در دست داشت به پشت من نواخت. ما به محل های زندگی خود رفتیم و چون دانشگاه تعطیل اعلام شد اکثراً روز بعد به شهر های خود رجعت کردیم. من به اصفهان رفتم. فردا دچار کمر درد بودم و به زحمت از رختخواب بیرون آمدم…

ریشه بی‌اثری سیاست‌های اقتصادی کجاست؟

روزی عده‌ای پست مدرن و منتقد مدرنیته هستند بدون اینکه مدرن و مدرنیته در میانه باشد. عده‌ای منتقد سرمایه‌داری هستند بدون اینکه هرگز سرمایه‌داری در کشور ما تجربه شده باشد. همچنین است در مورد لیبرالیسم و دیگر مطالب. شما نام‌های بسیاری را از متفکران غربی در نشریات روشنفکری ایران می‌بینید که اصولاً در جوامع خودشان در این سطح شناخته شده نیستند و دلیل وجودی‌شان در جوامع مربوط وجود یک جریان قوی اندیشه و کرداری است که این‌ها ناقد آن هستند.
بنابراین ریشه اصلی گرفتاری را ضعف بنیادین اندیشه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بین تحصیلکرده‌ها می‌بینم.
…بعد از پیروزی انقلاب دو جریان ظهور کردند که بقیه جریان‌های فکری و سیاسی را کنار زدند. یکی سنت گراها که مشخصاً نظریه و عمل آنان تلاش برای حرکت در جهت عکس تاریخ بود. دیگری چپ گراها که ادبیات و گرایش فکری و گفتمان آنها هر نامی که به خود گذاشتند مارکسیستی بود آن هم در جهت عکس تاریخ بود زیرا در زمانی که مارکسیسم در دنیا و از جمله کشورهای کمونیستی از سکه افتاده بود، این‌ها تلاش در پیاده کردن پایه‌های اقتصادی آن داشتند.
 از این گفته تعجب نکنید هم‌اکنون به برخی بیانیه‌های مثلاً دلسوزانه که مخاطب آن دولت است عنایت کنید ببینید شبیه برنامه پیشنهادی یک پولیت بورو(هیأت مرکزی حزب کمونیست) حزب کمونیست است.
…این حجم نقدینگی برای سال‌ها اسباب زحمت و مشکلات خواهد بود و تنظیم آن نوعی از ذهنیت، مدیریت، سازمان کاری و قانونی را می‌طلبد که در دسترس نیست. این گفته عامیانه که نقدینگی را به سوی تولید هدایت کنیم هم با عرض معذرت جمله بی‌معنی است. نقدینگی به هر طرف برود فقط قیمت‌ها را بالا می‌برد. روند رشد نمایی نقدینگی در ۵۰ سال گذشته را مشاهده کنید اگر می‌توانست به تولید بینجامد اکنون تولید ایران از کره زمین سر ریز شده بود.