تقابل نگرش ها؛ ریشه های ایدئولوژیک کشمکش های سیاسی، فصل اول

— مترجمین:

سعید فروغی، دندانپزشک متخصص و مدرس دانشگاه

و پیام علیپور، اقتصاددان و استاد دانشگاه

 

انسان، همواره و هر کجا که می رود، با هاله ای از باورهای تسلی بخش احاطه شده است که مانند مگسانی در یک روز تابستانی او را دنبال می کنند.  

                                                                                            برتراند راسل

 

 

مقدمه ی چاپ ۲۰۰۶

این کتاب یک نسخه ی تجدید نظر شده از کتاب مورد علاقه ی خود من در میان کتاب هایی است که نوشته ام- بیشتر به این دلیل که به یک سؤال بنیادین می پردازد که به ندرت مورد توجه درخور قرار می گیرد: چه پیش فرض هایی در پس نگرش های ایدئولوژیک کاملاً متفاوت به جهان که در دوران مدرن مورد مناقشه بوده اند، قرار دارند؟ هدف این نوشتار تعیین این که کدام یک از این نگرش ها صحیح تر است، نخواهد بود، بلکه آشکار ساختن منطق درونی هر یک از این مجموعه دیدگاه ها و تبعات منطقی پیش فرض های آن هاست که نه تنها به نتیجه گیری های متفاوت در مورد موضوعات خاص منجر می شود بلکه به تعابیری کاملآ متفاوت از واژگانی کلیدی مانند «عدالت»، «برابری» و «قدرت» می انجامد. این کتاب از یک طرف کتابی درباره ی تاریخ ایده هاست، ولی از طرف دیگر به زمانه ی خود ما نیز بسیار مربوط است، چرا که این تقابل نگرش ها همچنان به همان شدت دو قرن گذشته ادامه دارد.

دو کتاب دیگر من به دنبال بررسی درجه ی صحت نگرش های مختلف هستند— نگرش برگزیدگان و در جستجوی عدالت کیهانی  اما این چیزی نیست که در  تقابل نگرش ها به دنبال آن بوده باشم. این سه کتاب با هم ممکن است یک سه گانه ی غیررسمی تلقی شوند، هرچند که هر کدام به گونه ای نوشته شده اند که مستقل باشند. با این حال، نمی توانم ادعا کنم که من نیز در تهیه ی این نسخه ی اصلاح شده مستقل بوده ام، از آن جایی که دو دستیارم  Na Liu و Elizabeth Costa  سهم عمده ای در خطایابی و اصلاح ناسازگاری ها و در تهیه ی نسخه ی رایانه ای برای انتشارداشته اند.

تامس سوول

مؤسسه ی هوور

دانشگاه استنفورد

 

مقدمه ی چاپ ۱۹۸۷

تقابل نگرش ها با تقابل گروه های رقیب بر سر منافع تفاوت دارد . وقتی منافع در معرض خطر است، جناح هایی که مستقیماً تحت تأثیر قرار می گیرند معمولاً به وضوح می فهمند که مسأله  چیست و هر یک به طور جداگانه قرار است چه چیزی را به دست بیاورند یا ازدست بدهند. عموم مردم ممکن است متوجه این مسأله نباشند – و حتی ممکن است تحت تأثیر تبلیغات جناح های رقیب کاملاَ سردرگم شوند. اما چنین سردرگمی عمومی ای نتیجه ی مستقیم شفافیت موضوع برای خود جناح های منتفع است. اما در تقابل نگرش ها، افرادی که به بیشترین میزان تحت تأثیر تبعات یک نگرش خاص قرار می گیرند، ممکن است کمترین آگاهی را از مفروضات زیربنایی آن داشته باشند – یا کمترین علاقه را به اندیشیدن در مورد این مسائل انتزاعی نشان دهند، به خصوص زمانی که پای مسائل «عملی» و نیازمند پاسخ فوری، جنگ های ایدئولوژیک، یا ارزش هایی که باید به هر قیمتی از آن ها دفاع کرد، در میان باشد.

با این حال نگرش ها صرفاً سائق ها (محرک های غریزی) ی احساسی نیستند. برعکس، آن ها انسجام منطقی قابل توجه دارند، حتی اگر کسانی که خود را وقف این نگرش ها کرده اند به ندرت به آن منطق فکر کرده باشند. همچنین نگرش ها محدود به متعصبین و ایدئولوگ ها نیستند. همه ی ما نگرش های خاص خود را داریم .  نگرش ها شکل دهنده های خاموش اندیشه های ما هستند.

نگرش ها ممکن است اخلاقی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی یا اجتماعی باشند.  چه در این و چه در سایر قلمروها، ما برای نگرش هایمان فداکاری می کنیم و گاهی اوقات، در صورت لزوم، نابودی خودمان را به خیانت به نگرشمان ترجیح می دهیم. زمانی  که نگرش ها ی متقابل تضاد  آشتی ناپذیری دارند، نتیجه ممکن است از هم پاشی جوامع باشد. تضاد منافع در کوتاه مدت غالب است، اما تقابل نگرش ها بر سیر تاریخ غلبه دارد.

ما تقریباً هر کاری برای نگرش های خود انجام می دهیم جز این که به آن ها بیاندیشیم. هدف این کتاب اندیشیدن به آن هاست.

تامس سوول

مؤسسه ی هوور

دانشگاه استنفورد

 

فصل اول

نقش نگرش ها (Visions)  

یکی از نکات جالب توجه در مورد گرایش های سیاسی افراد این است که اغلب، افرادی که درباره ی یک موضوع جهت گیری مشابهی دارند، در مورد موضوعات مختلف دیگر نیز، جبهه گیری های مشابهی انجام می دهند. این در حالی است که این موضوعات ممکن است هیچ ارتباط ذاتی ای با یکدیگر نداشته باشند و طیف گسترده ای از مباحث، از میزان هزینه های نظامی یک کشور گرفته تا قوانین مربوط به مواد مخدر تا سیاست‌های پولی  (monetary policy)یا آموزشی را در بر بگیرند. با این وجود مکرراً دیده می‌شود که همان چهره های آشنا، در دو طرف یک شکاف سیاسی صف‌آرایی کرده و چشم در چشم همدیگر می دوزند. این اتفاق بیش از آن تکرار می‌شود که بتوان آن را تصادفی دانست، و از طرف دیگر، هدایت نشده تر از آن به نظر می رسد که بتوان آن را حاصل برنامه ریزی قبلی پنداشت. نگاهی دقیق تر به استدلال هایی که طرفین ارائه می دهند، اغلب نشان می دهد که آن ها از پیش فرض های اساساً متفاوتی شروع به استدلال می کنند. این پیش فرض های متفاوت واغلب تلویحی، همان عاملی هستند که باعث تقابل مکرر افراد و گروه ها بر سر کثیری از موضوعات (به ظاهر) نامرتبط می شود؛ این افراد (و گروه ها) نگرش  (vision)های متفاوتی به چگونگی کارکرد جهان دارند.

مطلوب بود اگر می توانستیم نگرش ها را کاملاً کنار بگذاریم و فقط با واقعیات عینی سر و کار داشته باشیم، اماخود این آرزو شاید  آرمان گرایانه ترین نگرش ها باشد. واقعیت بسیار پیچیده تر از آن است که توسط ذهن هر فرد خاصی به طور کامل درک شود. نگرش ها مانند نقشه هایی هستند که ما را در عبور از مسیر درهم و برهم پیچیدگی های گیج کننده راهنمایی می کنند. نگرش ها باید مانند نقشه ها، بسیاری از جنبه های عینی واقعیت را کنار بگذارند تا این توانایی را به ما بدهند که بر روی تعداد کمی مسیر کلیدی به سمت اهدافمان، تمرکز کنیم. نگرش ها ضروری هستند، اما دقیقاً به همان میزان که ما آن ها را با خود واقعیت اشتباه بگیریم، خطرناک نیز هستند. جنبه هایی از واقعیت که در نگرش ها عمداً و با هدف ساده سازی مورد چشم پوشی قرار می گیرند، ممکن است، در حقیقت، تبعاتی داشته باشند که قابل چشم پوشی نباشد، و این چیزی است که باید بر مبنای شواهد تجربی مورد سنجش قرار گیرد.

نگرش به عنوان «یک کنش شناختی پیشا تحلیلی» توصیف شده است. ۱  نگرش آن چیزی است که ما، پیش از بنا کردن هرگونه ساختار فکری منسجمی که بتوان نام ”نظریه“ (theory) را بر آن نهاد، و به طریق اولی، پیش از آن که دلالت های ویژه ی چنان ساختاری را با هدف ارزیابی آن ها در برابر شواهد استنتاج کرده باشیم، احساس می کنیم. یک نگرش، حسی است که ما نسبت به چگونگی کارکرد جهان داریم. به عنوان مثال، ممکن است حس انسان های بدوی در مورد دلیل حرکت برگ ها این بوده باشد که ارواحی آن ها را حرکت می دهند، و احتمالاً در مورد جزر و مد یا فوران آتشفشان ها نیز حس مشابهی داشته اند. نیوتن، بر عکس، نگرش بسیار متفاوتی به نحوه ی کارکرد جهان داشت، و انیشتین نیز نگرش متمایز خود را داشت. نگرش روسو به روابط علی در پدیده های انسانی و اجتماعی بسیار متفاوت از نگرش ادموند بورک بود.

نگرش ها بنیان هایی هستند که نظریه ها بر رویشان ساخته می شوند. ساختار نهایی یک نظریه نه تنها به بنیه، بلکه به میزان دقت و هماهنگی به کار رفته در چارچوب نظریه، و این که چه قدر بنای آن نظریه با استفاده از شواهد مستدل تقویت شده باشد نیز، بستگی دارد. نگرش ها پدیده هایی بسیار ذهنی هستند، اما نظریه های خوب ساخته شده دلالت های روشنی دارند، و واقعیت ها می توانند اعتبار (validity) عینی آن ها را ارزیابی کرده و اندازه بگیرند. جهان در هیروشیما یاد گرفت که نگرش انیشتین در مورد فیزیک، صرفاً نگرش انیشتین نبود.

منطق یک عنصر اساسی در فرآیند تبدیل یک نگرش به یک نظریه است، درست همان گونه که بعد از آن، شواهد تجربی برای سنجش اعتبار آن نظریه ضروری هستند. با این حال، داشتن یک نگرش اولیه برای رسیدن به یک بصیرت اجمالی در مورد نحوه ی کارکرد جهان حیاتی است. به قول ویلفردو پارتو [اقتصاددان ایتالیایی؛ ۱۹۲۳ –۱۸۴۸] :

منطق برای اثبات مفید است اما تقریباً هرگز به کار مکاشفه نمی آید. فرد تأثرات خاصی را از محیط خود دریافت و در نتیجه ی آن گزاره ای را بیان می کند – بدون این که بتواند چگونگی یا چرایی این فرآیند را توصیف نماید، و اگر تلاش کند که چنین کاری را انجام دهد، خود را فریب داده است – گزاره ای که حال می توان آن را به صورت تجربی به بوته ی آزمایش گذاشت…. ۲

همه ی نگرش ها تا اندازه ای ساده انگارانه هستند – گرچه این واژه ای است که ما معمولاً برای توصیف نگرش های دیگران استفاده می کنیم، نه نگرش های خودمان. اگر توانایی ذهن انسان در در ایجاد ساختارهای انتزاعی )از راه دستچین کردن اجزائی از واقعیت و سپس اندیشیدن به آن ها به عنوان یک کل (نبود، کالیدوسکوپ (لوله ی شکل نما – زیبابین) پیچیده و پیوسته در حال دگرگونی واقعیت خام، ذهن ما را مغلوب می کرد. این امر برای نگرش ها و نظریه های اجتماعی، که به تعاملات پیچیده و غالباً ناخودآگاه میلیون ها انسان می پردازند، بیشترین اهمیت را دارد.

هیچ نگرشی توضیح دهنده ی همه ی مسائل نیست. نگرش های اجتماعی، به خصوص، باید بسیاری از پدیده های مهم را بدون توضیح رها کنند، یا آن ها را فقط برحسب نیاز توضیح دهند و یا برای توضیح آن ها، از پیش فرض های ناسازگاری که از چند نگرش متفاوت ریشه گرفته اند، استفاده کنند. خالص ترین نگرش ها لزوماً مبنای جذاب ترین نظریه ها نیستند، و حتی شاید در معتبرترین نظریه ها، از آن ها بسیار کمتر هم استفاده شده باشد. با این حال، نگرش های خالص تر، معمولاً بیشتر از نظریه های پیچیده پیش فرض های ناگفته ی خود را آشکار می سازند. برای درک نقش نگرش ها، اثر ویلیام گادوین با عنوان جستاری درباب عدالت سیاسی )۱۷۹۳( شاید  آموزنده تر از سرمایه ی مارکس باشد. در واقع، چه بسا مشاهده ی چگونگی استفاده از پیش فرض های مشابه در مدل ساده تر ویلیام گادوین، درک عمیق تری از  سرمایه ی مارکس را برای ما ممکن سازد. به همین ترتیب، نحوه ی نگرش به علیت اجتماعی در نظریه های فیزیوکرات ها، در ملزومات اساسی اش، بسیار شبیه به نگرشی است که  بعد ها در نظریه های پیچیده تر آدام اسمیت و (به درجه ای حتی بیشتر) در نظریه های میلتون فریدمن بسط داده شد.

یک نگرش، در معنای استفاده شده در متن حاضر، یک رویا، یک امید، یک پیشگویی یا یک الزام اخلاقی نیست، گرچه هر یک از این موارد ممکن است خود در نهایت از یک نگرش خاص نشأت گرفته باشد. در این جا نگرش نوعی حس شهودی درباره ی علیت است. چنین شهودی بیشتر مانند یک گمان یا احساس درونی است تا تمرینی در منطق یا ارزیابی بر اساس واقعیات. این موارد بعداً از راه می رسند و از مواد اولیه ی فراهم شده توسط نگرش، تغذیه می کنند. اگر زنجیره ی علیت همان گونه ای پیش رود که ما بر مبنای نگرشمان انتظار داشتیم، پیامدهای خاص دیگری از آن ناشی می شود  که یک نظریه ثمره ی نهایی آن پیامدهاست. شواهد، واقعیت هایی هستند که امکان تمییز بین یک نظریه و دیگری را فراهم می کنند. واقعیت ها «به خودی خود سخن نمی گویند.» آن ها له یا علیه نظریه های رقیب سخن می گویند. واقعیت های جدا افتاده از بستر نظریه ها یا نگرش ها، صرفاً به کار ارضای کنجکاوی های نامرتبط با یکدیگر می آیند .

در نهایت به تعداد انسان ها، اگر نه بیشتر، نگرش وجود دارد، و بیش از یک نگرش ممکن است با یک واقعیت مشخص سازگاری داشته باشد. نظریه ها ممکن است توسط واقعیت ها ابطال شوند، اما صحت آن ها را هرگز نمی توان با استفاده از واقعیت ها اثبات کرد [خواننده ی علاقه مند به آثار کارل پوپر درباره ی ابطال پذیری ارجاع داده می شود.  -مترجم]. واقعیت ها ما را مجبور می کنند که برخی نظریه ها را کنار بگذاریم – یا این که ذهنمان را با تلاش برای سازگاری با ناسازگاری ها شکنجه کنیم- اما هرگز نمی توانند حکم کنند که نظریه ی مشخصی حقیقت نهایی است. چیزی که راستی آزمایی  تجربی می تواند انجام دهد این است که نشان دهد کدام یک از نظریه های رقیب که در حال حاضر مورد بررسی هستند، سازگاری بیشتری با واقعیت های شناخته شده دارد. ممکن است فردا نظریه ی دیگری ارائه شود  که با واقعیت ها سازگارتر باشد، یا برای توضیح آن ها به مفروضاتیمتوسل  شود که تعدادشان کمتر است، واضح ترند، و یا کار با آن ها راحت تر است – یا شاید نظریه ی جدید، هم این واقعیت ها را توضیح دهد و هم پدیده های تجربی دیگری را که پیش از این توسط نظریه ای جداگانه توضیح داده می شدند.

نگرش های اجتماعی از جهات مختلفی مهم هستند. واضح ترینشان این است که سیاست های مبتنی بر یک نگرش خاص، تبعاتی دارند که به تمام بخش های یک جامعه گسترش می یابند و پژواک آن ها در طول سالیان و حتی نسل ها یا قرن ها طنین انداز می شود. نگرش ها مانند یک دستور کار هم در عرصه ی اندیشه و هم در عرصه ی عمل هستند. نگرش ها خلأهای بزرگ موجود در دانش فردی را پر می کنند. برای مثال، یک فرد ممکن است در زمینه ای که دانش بالایی در آن دارد به شیوه ی  خاصی عمل کند، اما در زمینه ای دیگر، به نگرشی اعتماد کند که هرگز از نظر تجربی شخصاً آن را نیازموده است و به روشی کاملاً برعکس روش قبلی عمل نماید. یک پزشک ممکن است در مورد مسائل پزشکی محافظه کار ولی در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی لیبرال [به مفهوم رایج در ادبیات سیاسی امروز کشورهای آنگلوساکسون که تقریبا معادل ”چپ گرا“ است و با لیبرالیسم کلاسیک در مفهوم رایج در اروپای قاره ای و ایران )که از قضا اشتراکاتی با ”محافظه کاری“ در معنای آنگلوساکسون دارد) متفاوت است. – مترجم] باشد، یا بالعکس.

کشمکش های سیاسی روز مره برآیندی از رانت جویی توسط  گروه های خاص، احساسات جمعی، تقابل شخصیت ها، فساد و عوامل متعدد دیگر هستند. با این حال، در طول تاریخ روندهای پایداری در این کشمکش ها به چشم می خورد که انعکاس دهنده ی نگرش های خاصی هستند. غالباً گروه های مختلف تا جایی می توانند منافع خاص خود را پیش ببرند که بتوانند حمایت عموم مردم را از نگرش هایی که له یا علیه یک سیاست خاص مورد استناد قرار می گیرند، جلب کنند. از نقطه نظر انگیزه ی شخصی، ایده ها ممکن است صرفاً مهره هایی باشند که گروه های دارای منافع خاص، عوام فریبان و انواع فرصت طلبان، در بازی سیاست به کار می گیرند. اما از منظر گسترده تر تاریخ، می توان این افراد و سازمان ها را صرفاً به عنوان حاملان ایده ها دید، درست همان گونه که زنبورهای عسل حاملان ناخواسته ی گرده ی گل ها هستند– و در حالی که هدف فردی بسیار محدود تری را دنبال می کنند، جایگاهی حیاتی در نقشه ی بزرگتر طبیعت دارند.

تأثیر ایده هایی که به زبان منطق بیان می شوند بر یک انتخابات خاص، یک رأی گیری معین در مجلس قانونگذاری، یا هر کدام از اقدامات یک رئیس دولت، شاید بسیار محدود باشد. با این حال، فضایی که چنین تصمیماتی در آن گرفته می شود ممکن است کاملاً تحت تأثیر یک نگرش خاص یا یک تقابل خاص بین نگرش ها باشد. نقش غالب روشنفکران در طول تاریخ، زمزمه ی نصایح در گوش فرمانروایان سیاسی نبوده است، بلکه مشارکت درشکل دادن به  جریان های عظیم و نیرومند فهم و کژفهمی بوده است که به کنش های انسانیجهت می دهند . تأثیرات یک نگرش به بیان شدن علنی آن، یا حتی به آگاهی تصمیم گیرندگان از آن بستگی ندارد. تصمیم گیرندگان ”عمل گرا“ معمولاً ارزش زیادی برای نظریه ها و نگرش ها قائل نیستند، زیرا سرشان شلوغ تر از آن است که به ریشه های نظری زیر بنایی اقداماتشان بیاندیشند. با این حال، هدف این کتاب بررسی نگرش های اجتماعی زیر بنایی ای خواهد بود که تقابل آن ها تاریخ ما را شکل داده است و البته می تواند آینده ی ما را نیز شکل دهد.

 

 

منابع:

 

۱  Joseph A. Schumpeter, History of Economic Analysis (New York: Oxford University Press, 1954), p. 41.

۲  Vilfred Pareto, Manual of Political Economy (New York: Augustus M. Kelley, 1971), p. 22.