— مترجم: دانیال ریاضی
سرمقاله شماره ۲۶ ژوئن هفتهنامه اکونومیست به مناسبت یکصدسالگی حزب کمونیست چین
اول ژوئیه، حزب کمونیست چین صدمین سالگرد تولد خود را جشن میگیرد. این حزب همیشه خود را «بزرگ، شکوهمند و درست» خوانده است و با شروع قرن دوم خود، دلیل خوبی برای رجزخوانی دارد. نهتنها بسیار بیشتر از آنچه اکثر منتقدانش پیشبینی کردهاند زنده مانده است. همچنین به نظر میرسد که درحالرشد است. هنگامیکه اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ منحل شد، بسیاری از صاحبنظران فکر میکردند که بعد از آن نوبت به قدرت بزرگ دیگر کمونیست خواهد رسید.
یک حزب بدون کسب اختیار از رأی دهندگان، ۷۲ سال بر چین حکمرانی کرده است. این یک رکورد جهانی نیست. لنین و وراث مأیوسکنندهاش، برای مدتی طولانیتر قدرت را در مسکو در دست داشتند و همچنین حزب کارگران در کره شمالی نیز عمری طولانی تر داشته است. اما هیچ دیکتاتوری دیگری نتوانسته است خود را از یک فاجعه سخت قحطی در زمان مائو تسه تونگ، به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل کند، اقتصادی که تکنولوژی و زیرساختهای پیشرفته آن باعث شرمساری جادهها و راهآهنهای قراضه آمریکا شده است. کمونیستهای چین موفقترین اقتدارگرایان جهان هستند.
حزب کمونیست چین به سه دلیل توانسته قدرت خود را حفظ کند. اول، بیرحم است. بله، قبل از درهم شکستن تظاهرات در میدان تیانآنمن در سال ۱۹۸۹ کمی به خود لرزید. اما سرانجام پاسخ صدای اعتراض را با گلوله داد و آنقدر کشور را تحتفشار قرارداد تا تسلیم شود.
رهبران کنونی چین هیچ نشانهای از تأسف در مورد این کشتار ندارند. برعکس، رئیسجمهور شی جین پینگ ابراز تأسف میکند که اتحاد جماهیر شوروی به این دلیل که رهبرانش «جربزه ایستادگی در لحظات حساس» را نداشتهاند، فروپاشیده است. بهعبارتدیگر: برخلاف ما، آنها جرئت سلاخی معترضان غیرمسلح را با مسلسل نداشتند.
دلیل دوم طول عمر حزب، چابکی ایدئولوژیک آن است. طی دو سال پس از مرگ مائو در سال ۱۹۷۶، یک رهبر جدید، دنگ شیائوپینگ، شروع به حذف «کمونهای مردمی» رئیس فقید خود که ازبینبرنده بهرهوری بودند و تنظیم نیروهای بازار برای کار در حومه شهرکرد. مائوئیستها مخالفت کردند، اما تولید بسیار بالا رفت. به دنبال اعتراضات تیانآنمن و سقوط اتحاد جماهیر شوروی، دنگ با متعصبین مائوئیست مبارزه کرد و با شور و حرارتی بیشتر از نظام سرمایهداری استقبال کرد. این امر باعث تعطیلی بسیاری از بنگاههای دولتی و منجر به خصوصیسازی مسکن شد. میلیونها نفر از کار بیکار شدند، اما چین رونق گرفت.
در زمان آقای شی مجدداً حزب تغییر جهت داد تا بر ایدئولوژی سنتی تمرکز کند. جد اخیر وی کمی مخالفت را مجاز میدانست؛ او اما اصلاً چنین چیزی را پذیرا نیست. تمجید از مائو بازهم زنده شد. کادر حزب «تفکر شی جین پینگ» را حمایت میکنند. بوروکراسی، ارتش و پلیس دستخوش مقامات منحرف و فاسد شده اند. تجارتهای بزرگ نیز در حال آلوده شدن هستند. آقای شی با ایجاد شبکهای از جاسوسان محلهای و تزریق کادرهای دولتی به شرکتهای خصوصی برای مراقبت از آنها، حزب را در سطح مردمی بازسازی کرده است. از زمان مائو تاکنون هیچگاه جامعه به این شدت کنترل نشده بود.
سومین دلیل موفقیت حزب این است که چین به یک سلطان سالاری سرراست تبدیل نشد که در آن ثروت به طور انحصاری توسط افراد متصل به دولت مکیده شود. فساد بیداد میکند و قدرتمندترین خانوادهها واقعاً بسیار ثروتمند هستند. اما بسیاری از مردم احساس میکردند که زندگی آنها نیز رو به بهبود است و حزب بهاندازه کافی ذکاوت داشت که به خواستههای آنها توجه کند. حزب مالیاتهای روستایی را لغو کرد و سیستمی رفاهی ایجاد کرد که حقوق بازنشستگی و خدمات بهداشتی درمانی یارانهای را برای همه فراهم میکند. این مزایا سخاوتمندانه نبود، اما از آنها قدردانی شد.
بسیاری از چینیها استفاده دولت از زور را نیز تحسین میکنند. آنها میگویند، ببینید چقدر سریع چین کرونا را ساقط کرد و اقتصاد خود را احیا کرد، درحالیکه کشورهای غربی در حال تلوتلوخوردن بودند. آنها از افتخار و وزن بازیابی شده چین در جهان لذت میبرند. این به نفع ملیگراییای است که حزب ایجاد کرده است. رسانههای دولتی حزب را با ملت و فرهنگ آن گره میزنند، درحالیکه آمریکا را بهعنوان سرزمین شورشهای نژادی و قتلعام با اسلحه توصیف میکنند. به مردم میگویند که جایگزین حاکمیت یک حزب، هرجومرج است.
هنگامیکه مخالفت پدیدار میشود، آقای شی قبل از رشد اعتراضات از فناوری برای مقابله با آن استفاده میکند. خیابانهای چین مملو از دوربینهایی مجهز به نرمافزار تشخیص چهره هستند. شبکههای اجتماعی تحت پیگیری و سانسور قرار میگیرند. مسئولان میتوانند مشکلات را زودهنگام حل کنند و یا شهروندانی را که این مشکلات را مطرح میکنند تحت پیگیری قانونی قرار دهند. افراد دیگری که همین تفکرات اشتباه را دارند میتوانند شغل و آزادی خود را از دست بدهند. هزینه موفقیت حزب، در سرکوب وحشیانه، بسیار بالا بوده است.
هیچ حزبی برای همیشه دوام ندارد
خطرناکترین تهدید برای آقای شی از طرف توده مردم نیست، بلکه از درون خود حزب است. علیرغم همه تلاشهای او، حزب، از جناحبندی، خیانت و سستی ایدئولوژیک رنج میبرد. رقبایی که به توطئه برای به دست گرفتن قدرت متهم شدهاند به زندان افتادهاند. سیاست چین مبهمتر از دهههای گذشته است، اما تصفیهحسابهای بیپایان آقای شی نشان میدهد که او دشمنان پنهانی بیشتری نیز دارد.
احتمالاً بزرگترین لحظه بیثباتی زمان جانشینی است. هیچکس نمیداند چه کسی بعد از آقای شی خواهد آمد، یا حتی چه قوانینی بر این انتقال حاکم است. وقتی او محدودیتهای دوره ریاستجمهوری را در سال ۲۰۱۸ لغو کرد، نشان داد که میخواهد به طور نامحدود در قدرت بماند. اما امر ممکن است انتقال نهایی را فقط ناپایدارتر کند. اگرچه خطری که حزب را تهدید میکند لزوماً به دولتی روشنگر که آزادیخواهان آرزو میکنند منجر نخواهد شد، اما بااینحال بالاخره روزی حتی این سلسله چینی نیز پایان مییابد.