— مترجم: امیر محمد رادمهر
مشکل این قضیه این است که هنگام رکود اقتصادی دولت اغلب پول انجام این کار را ندارد. در رکود، دریافت مالیات روند کاهشی پیدا میکند چرا که فعالیت اقتصادی کمتری در جریان است. با کاهش درآمد، مالیات کمتری نیز پرداخت میشود. اگر دولت بخواهد مخارجش را افزایش بدهد نیاز دارد مالیات را افزایش دهد و یا بیشتر قرض کند، که هیچکدام از این دو برای تحریک سیستم به منظور بهبود و رشد خوب نیستند. اگر در زمان رشد اقتصادی، دولت ذخیرهی مازادی ایجاد کند، در اینصورت شاید منابع کافی برای کارهایی نظیر انجام پروژههای زیرساختی را در زمان رکود داشته باشد. متأسفانه دولت بهندرت این کار را انجام میدهد. زمانی که دولت پولی را دریافت میکند، فشاری روی آنهاست که خرجش کنند و اگر در دورههای آفتابی خرجش کنند، در دورهی بارانی چیزی برای خرج کردن وجود نخواهد داشت.
مالیاتی که دریافت و از سوی دولت خرج میشود، پولیست که نمیتواند توسط بخش خصوصی خرج شود. کالاها و خدماتی که ممکن بود مردم خریداری کنند و یا سرمایهگذاریهایی که توسط پساندازهایشان ممکن میشود رخ نمیدهند اگر دولت این پول را گرفته باشد و برای پروژههایش خرج کند.
برخی از مفسرین میگویند در رکود، کسب و کارها و اشخاص حقیقی در واقع سرمایهگذاریای نمیکنند، بنابراین دولت باید در این امر پیشقدم شود و بخشی از کار را خودش انجام دهد. شاید دلایل خوبی باشد برای اینکه مردم در رکود سرمایهگذاری نمیکنند و یا حتی تمایل کمتری برای این کار دارند در حالی که دولت مالیات را افزایش داده باشد یا با قرض کردن پول برای انجام پروژههایش هزینهی وام گرفتن را افزایش دهد.
اقدامات مختلفی وجود دارد که دولت میتواند سرمایهگذاری را گزینهای جذابتر و کسب و کارها را تشویق به شروع کار و یا گسترششان کند. میتواند مالیات شرکتها را کاهش دهد؛ که همین باعث افزایش مالیات عاید شده از سود سرمایه است. میتواند بیمهی اجتماعی را از سر کسب و کارهای کوچک و جدید بردارد (به قولی اجبار بیمه را منحل کند). همهی اینها در قسمت عرضهی کار واقع شده، جایی که باید برای آن تلاش شود، تا آنکه در قسمت تقاضا مشروط به این موارد باشد.