دوستی مطلبی فرستاده از یک گروه کمونیستی ایرانی در رسانههای اجتماعی مبنی بر اینکه: «بررسیهای مرکز مطالعه افکار عمومی روسیه نشان میدهد که ۶۳ درصد مردم این کشور از پایان حکومت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ابراز تاسف میکنند.»
درباره این قبیل ادعاها گفتنی زیاد است. بگذریم که این گزارش توسط رایزنی فرهنگی ایران در مسکو ترجمه و منتشر شده است. یعنی یک ایرانی به خرج بیتالمال در مسکو نشسته و در این اوضاع کشور حقوق ارزی دریافت میکند و کارش این است که نوستالژی کمونیسم و شوروی را برای ایرانیان زنده کند. دست مریزاد. لازم است یادآوری کنیم که وقتی مالیات مالیات میکنیم و آن را وظیفه شهروندی و فریضه دینی تلقی میکنیم، در کنار سایر بریز و بپاشها و برگزاری کنفرانس و کنگره داریم راجع به این قبیل مصارف حرف میزنیم.
باری، خبر دوستان کمونیست بلافاصله پس از «ابراز تاسف» تمام میشود و حتی آمار را نیز بطور کامل اعلام نمیکند، چه رسد به باقی ماجرا؛ اصل خبر این است که هرچه از فروریختن شوروی دورتر شدهایم جزییات بیشتری از آن روزها به فراموشی سپرده شده؛ در آمار سال ۲۰۰۶ حدود ۶۷ درصد مردم جزییات آن روزها را بخاطر داشتهاند اما در سال ۲۰۱۶ این عدد به ۵۶ درصد کاهش یافته است.
تا اینجا خبر اطلاعات جدیدی بدست نمیدهد. طبیعی است که هرچه از اتفاقی دورتر شویم، شاهدان عینی از دنیا خواهند رفت یا پا به سن خواهند گذاشت و نسل جدید هم کمتر نسبت به هیجانات روزگار گذشته حساسیت دارد. بویژه اینکه نرخ افزایش جمعیت در روسیه پس از فروپاشی شوروی در مقایسه با دوره کمونیسم بمراتب بالاتر بوده است.
نکته مهمتر آن است که حتی اگر به ۳۰ سال پیش هم باز گردیم، ممکن است خیلی از مردم روسیه همین حرفها را بزنند. هرچند در آن زمان ناآرامیها در روسیه (بزرگترین جمهوری عضو اتحاد جماهیر شوروی) هم شدت پیدا کرده بود اما در حقیقت فروپاشی از جمهوریهای دور افتاده و کوچک حاشیهای مثل استونی آغاز شد.
در کشور خودمان، که هنوز با مدل برنامهریزی متمرکز شوروی اداره میشود، همه فرصتها در تهران توزیع میشود و پول در تهران است. مهاجرت گسترده به تهران نیز یکی از عوارض جانبی همین مدل حکمرانی است. اتفاقا در برنامه ششم توسعه توزیع نابرابر منابع در تهران، نسبت به سایر استانها، بویژه استانهای حاشیهای بعنوان یکی از چالشهای جدی کشور مطرح شده است. در شوروی هم همینطور بود. پروژه فروپاشی شوروی، همانطور که اشاره شد، از جمهوریهای کوچک کلید خورد و حداکثر دستاورد یلتسین این بود که از قافله عقب نماند و با حضور در بعضی از این جمهوریها و گرفتن عکس یادگاری و برگزاری کنفرانس خبری با دستاوردهای ایشان برای خود از این نمد کلاهی دست و پا کند. در روسیه برای جلوگیری از فروپاشی کودتا کردند و در دیگر جمهوریها هم جنایاتی مرتکب شدند تا جلوی فروپاشی را بگیرند، اما نشد. عجیب نیست اگر امروز هم بعضی از اعضای حزب کمونیست که در آن زمان نان و نوایی داشتند و امروز آه در بساط ندارند، از خاطرات آن روزگار به به نیکی یاد کنند.
آمار مورد اشاره دوستان کمونیست از «روسیه» جمعآوری شده و رای و نظر چهارده جمهوری دیگر را نادیده گرفته است. نگارنده بخاطر دارد که پس از فروپاشی شوروی سیل عظیم مسافران از جمهوریهای استقلال یافته به ایران و سایر کشورهای همسایه شوروی جاری شده بود. این مسافران با دارایی اندکی که داشتند، کالاهای لوکسی نظیر لگن و چهارپایه و دمپایی پلاستیکی و شامپو و خمیردندان داروگر و لباسهای ارزانقیمت خریده و به کشورشان باز میگشتند. لذا کمونیستهای وطنی که از بیکاری با پوتینهای مارکدار در دانشگاههای دولتی فعالیت سیاسی میکنند بیشتر از همتایان روسشان به درد فراموشی تاریخی دچار هستند.
اصل موضوع، یعنی تکیه بر آمار برای استخراج نتیجه دلخواه اشکالاتی اساسی دارد. یکی اینکه بسته به طراحی میشود به شرکت کنندگان در نظرسنجی سمت و سو داد. مثلا اگر بپرسیم: آیا ترجیح میدهید تحت نظام کمونیستی زندگی کنید یا در نظام اقتصاد بازار، نتیجه یک چیز خواهد بود و اگر بپرسیم: بین روسیه امروز و شوروی دیروز ترجیح میدهید در کدام زندگی کنید، جواب ممکن است چیز دیگری باشد. بعبارتی در بهترین حالت با این آمار شکست روسیه پوتین، که اتفاقا هموطنان کمونیست ارادت ویژهای به او و سیاستهایش دارند، را بحساب پیروزی کمونیسم و شکست آزادی میگذارند.
نکته مهمتر این است که اصلا فرض کنیم ۶۰ یا ۷۰ یا ۸۰ درصد مردم روسیه خواستار بازگشت به روزگار کمونیسم بودند. تکلیف چیست؟ این روزها که تب دموکراسی در کشور داغ است لابد بسیارانی خواهند گفت خواست اکثریت مردم قانون است. در حالیکه اینطور نیست. اولین قربانی کمونیسم حق انسانها برای مالکیت جسم و جان و دسترنج خویش است. برپایی کمونیسم یعنی زیرپا گذاشتن حقوق اولیه و اساسی انسانها و هرچقدر این انسانها در اقلیت باشند و هرچه اکثریت بزرگتری خواهانِ پایمال کردن حقوق اقلیت باشد این ناحق، تبدیل به حق نخواهد شد.