—مترجم: محسن محمودی
آیا تا به حال در باب سیاستگذاریهای عمومی با کسانی همبحث شدهاید که دولتشان جایی در عوالم اثیری است؟
مشکل ما این است که باید با اسبهای تکشاخ بجنگیم.
همان طور که میدانیم تکشاخها، موجوداتی افسانهای هستند با شاخی بلند و مارپیچ بر پیشانی. خوراکشان رنگینکمان است، ولی اگر لازم باشد میتوانند سالها بدون غذا هم سر کنند. قادرند بارهایی عظیم را بدون خستگی حمل کنند. باد معدهشان هم رایحهای دلپذیر مانندتوتفرنگی تازه پخش میکند، طوری که به هر کس که سوار ارابهی پشتشان است، احساس خوشایندی میبخشند.
به همهی این دلایل، تکشاخها عملاً حیوانات باری ایدهآلی هستند و در نتیجه در بهبود زندگی اجتماعی انسان و تقسیم رفاه نقشی کلیدی دارند.
حال، شما اعتراض میکنید که در استدلال فوق مشکلی وجود دارد، چراکه اسبهای تکشاخ در عالم واقع اصلاً وجود ندارند. بیشک این اعتراض شما اگر حقیقت داشته باشد میتواند نشانگر ایرادی مهلک در این ادعا باشد که تکشاخها سودمندند. ولی آیا ادعای شما مبنی بر اینکه تکشاخها موجوداتی واقعی نیستند، حقیقت دارد؟
نه. البته که حقیقت ندارد. وجود اسبهای تکشاخ به سادگی قابل اثبات است. چشمانتان را ببندید. حالا یک تکشاخ را در نظرتان مجسم کنید. تکشاخی که من میبینم سفید رنگ است با شاخی نارنجی رنگ. تکشاخ در رنگینکمان احاطه شده. تکشاخ شما ممکن است اندکی متفاوت باشد، ولی بدونشک وقتی میگویم «تکشاخ» تصویری که در ذهن شما نقش میبندد تقریباً منطبق با تصویر ذهن خود من است. از این رو تکشاخها وجود دارند و ما تصور مشترکی از چیستی آنها داریم.
مسأله : «دولت» یک تکشاخ است
هربار با همکارانم در دانشگاه دوک، در مورد دولت بحث میکنیم، خیلی زود متوجه میشوم که از دید آنها، بدون استثناء، دولت یک تکشاخ است. من متعلق به سنت انتخاب عمومی هستم که تاکیدش بیشتر بر استدلالهای پیامدنگر است تا حقوق طبیعی. بنابراین همچون تمایزی برای من اهمیت ویژهای دارد. دوستانم عموماً از سیاستمداران متنفرند، دموکراسی را آشفته و ناخوشایند میدانند و به تندرویهای زورگویانه و بیرحمانهی جنگهای خارجی، مبارزه با مواد مخدر و جاسوسی آژانس امنیت ملی معترضاند.
ولی راهحل پیشنهادی ایشان، بدون استثنا، گسترش «قدرت» دولت است. بدون تعارف، این امر به نظرم دیوانگی میآید. این حرف چیزی نیست جز نتایجی کاذب از مقدماتی هیولاوارکه بهسختی میتوانم آنها جدّی بگیرم.
بعد دریافتم آنها نوعی تکشاخ میخواهند، دولتی که همهی آن استعداد، انگیزش، دانش و توانی را دارد که آنها میتوانند برایش تخیّل کنند. نهایتاً وقتی دریافتم تا به حال هر کس حرف خودش را میزده و به استدلال دیگری گوش نمیداده، احساس حماقت کردم. چرا که اساساً همین ادراک (یعنی دریافتن اینکه افرادِ خواهانِ بسطِ قدرتِ دولت، در واقع دولتی را در خیال میپرورانند اساساً متفاوت از دولتی که در عالم واقع ممکن است) طی ۳۰۰ سال اخیر هستهای اصلی دعوی لیبرالهای کلاسیک بوده است.
برشمردنِ نمونههایی چند، به روشن شدن مسأله کمک خواهد کرد.
ادموند برک بر ظرافت بر مغلطهی تکشاخ انگشت مینهد. مشکل آدمهای بد و یا نظامهای نیازمند اصلاح نیستند. انتخابات بعدی که فرا برسد، مسیح خواهد آمد! اصلاحات بعدی، آرمانشهر را برخواهد ساخت! خیر. نه مسیح خواهد آمد و نه آرمانشهر برساخته خواهد شد.
او در نامهای به یکی از نجبا مینویسد:
«بیهوده به من میگویید [حکومت] خوب است و اعتراض من به واقع به سوءاستفاده [از قدرت حکمرانی] است. این چیز! خود این چیز همان سوءاستفاده است! سوءاستفاده، نفسالامر، ذات واقعیت است! سرور من! تقاضا میکنم ببینید آن خطای فاحشی را که همهی قدرتهای قانونگذاری مصنوعاً علمشده بر آن استوار شده. توجه بفرمایید که انسان هیجانات حکومتناپذیری دارند، واین است که محافظت از انسانها را در مقابل خشونتی که افراد میتوانند متوجه یکدیگر سازند، ضروری مینماید. به همین دلیل بوده که ایشان حاکمانی را به حکومت بر خودشان گماشتند. ولی مشکلی بدتر و پیچیدهتر سربرآورد: چگونه میتوان از گزندِ خود حاکمان محفوظ ماند؟»
آدام اسمیت در «ثروت ملل» این مسأله را بدین شیوه مطرح میکند:
«آنچه شایستهی سرزنش و انتقاد است، نظام حکومت و شرایطی است که افراد در آن قرار میگیرند، نه شخصیت افرادی که در چارچوب آن عمل میکنند. افراد همانگونه عمل میکنند که شرایطشان ذاتاً اقتضا میکند. کسانی که فریادشان بر سر آنها از همه بلندتر است هم، در آن شرایط بهتر از ایشان نمیتوانند عمل کنند.»
اسمیت در این فقره پیرامون کارکنان کمپانی هند شرقی صحبت میکرد. ولی بینش جاری در نوشتارِ او اعتباری عام دارد: ناتوانی یک نظام از سازمانیابی، غالباً برخواسته از انگیزشها، منطق کنشها و ناسازگاریهای ذاتی همان نظام است. افرادی که در آن نظام فعالاند، بیشتر به همان شیوهای عمل میکنند که افراد دیگر نیز اگر به جای آنها بودند، همانگونه عمل میکردند. ازاینرو، هرچند میتوان دولتی را تخیّل کرد که به شیوهای متفاوت عمل میکند، ولی هیچ انسانی نیست که بتواند درون نظام آن عمل کند و از کم وکیف آن اطلاعی در اختیار ما بگذارد.
پس از اسمیت، لوودویگ فون میزس و فردریش هایک، مسالهی تکشاخها را به شیوهای زبردستانهتر مورد توجه قرار دادهاند. میزس در «مسایل معرفتشناختی علم اقتصاد» میگوید:
«بهندرت پیش میآید که کسی علاقهمند به مسائل اجتماعی باشد بدون اینکه این علایقش ناشی از میل به اعمال اصلاحاتی در اجتماع باشند. تقریباً در همهی موارد، قبل از اینکه کسی شروع به مطالعهی علم خاصی بکند، تصمیماتش را در مورد اصلاحات مشخصی که خواهان پیادهسازی آنها در علم مذکور است، گرفته است. فقط تعداد معدودی توانایی پذیرش این شناخت را دارند که این اصلاحات غیرعملی هستند و میتوانند نتایج و الزامات این پذیرش را دریابند. اکثر انسانها، قربانی شدن فهم و درکشان را بسیار آسانتر از قربانی شدن رویاها و آرزوهایشان تاب میآورند. ایشان نمیتوانند با این واقعیت روبرو شوند که آرمانشهرشان با الزامات غیرقابل تبدیل هستی انسانی ناهمخوان است. آنچه ایشان تمنا دارند، واقعیت دیگری است متفاوت از واقعیت حاضر در این جهان. آنها میخواهند از چنگ دنیایی که نظمش را نیکو نمیشمارند، بگریزند.»
شاید پرآوازهترین و کوبندهترین شکلِ «به سیخ کشیدن تکشاخ» متعلق به هایک باشد، وقتی که در «خودبزرگبینی مهلک» نوشت: «مهمترین وظیفهی اقتصاددانان این است که به انسانها نشان دهند بهواقع از آن چیزی که “خیال میکنند” میتوانند طراحی کنند، چه دانش اندکی دارند.»
آزمون مانگر
من دریافتهام در مباحثات، بهتر است این مسأله را در مقام «مسألهی تکشاخ» توصیف کنیم، دقیقاً از این رو که نقاط ضعف مهلک استدلالهای طرفداران بسط ید دولت را فاش میسازد. اگر میخواهید مدافع استفاده از تکشاخها بهعنوان وسایل حملونقل عمومی باشید، مهم است که تکشاخها، نه در تخیل شما، بلکه در عالم واقع، وجود داشته باشند. مردم بلافاصله در مییابند چرا تکیه بر موجودات خیالی در مسألهی واقعی حملونقل عمومی، خود معضل است.
ولی شاید به همان صرافت درنیابند که چرا «دولتی» که میتوانند تخیل کنند، تکشاخ است. ازاینرو برای کمک به ایشان، آن چیزی را که (جسورانه) «آزمون مانگر»مینامم، پیشنهاد میدهم.
۱. بفرمایید، در دفاع از کارهایی که میخواهید دولت انجام دهد و اموری که بر عهده دولت باشد، سخن بگویید.
۲. حالا، برگردید و به حرفهای خودتان بنگرید. هر کجا که گفتهاید «دولت»، این عبارت را حذف کنید و با این جمله جایگزین سازید: «سیاستمدارانی واقعاًموجودی که من سراغ دارم؛ یعنی آنهایی که در نظام انتخاباتی الکترال، با رأی رأیدهندگان و اعمال نفوذ فراگیر گروههای دارای منافع خاص واقعاً موجودش، پیروز شدهاند.»
۳. اگر هنوز به حرفهایتان باور دارید، پس ما حرفی برای گفتن با یکدیگر داریم.
باور کنید وقتی کسی میگوید «دولت باید عهدهدار صدها هزار نظامی و تجهیزات نظامی سنگین با اقتدار استفاده از این قدرت قهرآمیز باشد»، بیشتر برایم یک شوخی است. از این افراد بخواهید که عبارت تکشاخ (یعنی«دولت») را بردارند و به جای آن بگذارند: «جورج دبلیو بوش». چطور است، هنوز خوشایندتان خواهد بود؟
اگر کسی بگوید «دولت باید برای تغییر الگوی مصرف مردم، قادر به انتخاب بین یارانه و مالیات باشد.» از او بخواهید «دولت» را بردارد و به جای آن بگذارد «سناتورهای ایالتی که منبع درآمدشان، زغالسنگ، نفت و یا اتانول ذرت است.» حال، آیا هنوز این ایده ایدهی خوبی است؟
و همچنین است این ادعا: «دولت باید مقرراتی تصویب کند برای سروسامان دادن به فروش خودروهای بهینهی برقی.» و اما ترجمهی «دولت» در این ادعا به زبان واقعیت: «نمایندگان میشیگان و دیگر ایالتهایی که سوخت موتور تولید میکنند، باید مسؤول ساماندهی به شرکت تسلا موتورز[۱] باشند.» خدایا! بلا به دور!
بنابر تجربهام، زمان بسیار زیادی را صرف ستیزه با مخالفانمان بر سر تکشاخشان کردهایم. حرف ما این بوده که تکشاخ/دولت، نفساش شیطانی است و به هیچ طریقی نمیتواند رام شود و با آزادی سر سازگاری یابد. خودِ موجودیتِ ذهنیِ تکشاخ هدف حملات ما بوده است.
صد البته تکشاخی که «آنها» تخیل میکنند، خردمند و خیرخواه و قادر مطلق است. این که بگوییمشان «تخیلات»شان خطا است، سودی ندارد. تا زمانی که ما اصرار میورزیم مخالفانمان در مورد ظرفیت و تواناییهای «دولت» اشتباه میکنند—دولتی که اصلاً وجودِ خارجی ندارد، حداقل نه به آن صورتی که طرفداران بسط ید دولت تخیل میکنند—از توجه و التفاط خیل مردمان همدل با نتایج این تخیلات، محروم میمانیم.
همانطور که هایک گفت، مهمترین وظیفهی جنبش آزادی متقاعد کردن شهروندان به این است که مخالفان ما، افرادی خیالپرداز هستند، چرا که به اسبهای تکشاخ اعتقاد دارند. آنها از طرح دولتی که تصور میکنند میتوانند دراندازند، فهم بسیار اندکی دارند.
[۱].Tesla motors – تسلا موتورز، شرکت خودروسازی آمریکایی و تولیدکنندهی خودروهای برقی و قطعات موردنیاز ترنهای برقی است. (م)