—مترجم: حسین کاظمی یزدی
یادداشت سردبیر: وقتی دولت میتواند بهسادگی با عَلَم کردن موانع در مقابل دادوستد آزادانه بین آحاد اتباع خود و بیگانگانِ آن سوی مرز، تولیدکنندگان داخلی را حمایت و تقویت کند، بنیهی تولید ملی را در مقابل رقابت مهاجمان اقتصادی حفاظت کند، و از این رهگذر، مستقیم و غیرمستقیم، به رفاه همهی آحاد جامعه بیفزاید، چرا مدبرانه و غیرتمندانه بدین کار همت نکند؟!! چرا دولت بازار داخلی را برای پنبهکار داخلی، پارچهباف داخلی، مخابرات داخلی، خودروساز داخلی، باغدار داخلی، بیسکوییتساز داخلی، … حفظ نکند، آن هم وقتی که انجام آن در ید قدرتاش است؟! آنچه دولت باید بکند فقط بهسادگی این است که یک سری ممنوعیت وضع کند، و اجرای آن را به اتکای قوای قهری خود ضمانت کند! … آیا منطق این کلام به گوشتان آشنا است؟ اگر آشنا است، دلیلاش این است که هم منطقاش بس قدیم است و هم بس سازگار با غرایزی قدرتمند در آدمیان. اینک بخوانید که درخواست شمعسازان نیکخواه فرانسوی از نمایندگان میهندوست خود چه بوده است.
از سازندگان شمع، فانوس، شمعدان، چراغهای خیابانی، فتیله و وسائل اطفاء حریق؛ و از تولیدکنندگان پیه، روغن، رزین، الکل و بهطور کلی، هر چیزی که با روشنایی در ارتباط است.
به اعضای محترم مجلس نمایندگان.
آقایان!
شما در مسیری شایسته گام بر میدارید. نظریههای پوچ را رد میکنید و کمترین توجهی به فراوانی و قیمتهای پایین ندارید. بیشتر نگرانِ سرنوشت تولیدکنندگاناید. میخواهید تولیدکننده را از رقابت خارجی رها کنید؛ یعنی، بازار داخلی را برای صنعت داخلی حفظ کنید.
ما میخواهیم فرصتی فوقالعاده در به کار بردنِ–چطور بگوییم؟- نظریهی شما؟ نه، هیچچیز فریبندهتر از نظریه نیست، آموزهی شما؟ نظام شما؟ اصل شما؟ در اختیارتان بگذاریم. ولی شما آموزهها را دوست ندارید، از نظام وحشت دارید و از اصول هم، از اساس رد میکنید که در اقتصاد سیاسی اصلی وجود دارد؛ بنابراین باید آن را طرزکار شما بنامیم—طرزکار شما، بدون نظریه و بدون اصل.
ما از رقابت ویرانگر رقیبی خارجی به ستوه آمدهایم، که ظاهراً تحت شرایطی چنان عالیتر از شرایط ما برای تولید روشنایی فعالیت میکند، که با قیمت بسیار پایین بازار داخلی را اشباع کرده است. از وقتی سروکلّهی او پیدا شده، کار و کاسبی ما کساد شده است، همهی مشتریانمان بهسوی او رفتهاند و بخشی از صنعت فرانسه که شاخههای بیشماری داشت در رکود کامل فرو رفته است. این رقیب، که چیزی جز خورشید نیست، چنان بیرحمانه شمشیرش را علیه ما از رو بسته، که ظن ما این است آلبیونِ خائن او را علیه ما تحریک کرده است (که اینروزها دیپلماسیِ معرکهای است!)؛ علیالخصوص از آنجا که احترامی برای آن جزیرهی مغرور قائل است که هیچگاه به ما نشان نداده.
از شما میخواهیم لطفی در حقِّ ما کنید و قانونی تصویب کنید که همهی پنجرهها، نورگیرهای سقفی، پنجرههای داخلی و خارجی، پردهها، روزنهها، نورگیرهای زیرشیروانی، پنجرههایِ لولادار، پنجرههایِ گِرد، کرکرهها و پشت پنجرهایها—خلاصه اینکه همهی سوراخها، روزنهها، درزها و شکافهایی که نور خورشید از آنها به داخل خانه میآید، بسته شود تا زیان صنایع برطرف شود؛ صنایعی که باافتخار میگوییم با آنها به کشور سود رساندهایم؛ کشوری که امروز نمیتواند ما را در این نبرد نامنصفانه تنها بگذارد، مگر اینکه بخواهد با نمکنشناسی به ما خیانت کند.
نمایندگان عزیز! لطف کنید و درخواست ما را جدی بگیرید و دستکم پیش از آنکه دلایل ما را در دفاع از دادخواستمان بشنوید، این درخواست را رد نکنید.
اول اینکه، اگر شما همهی راههای ممکن برای دسترسی به نور طبیعی را مسدود کنید، و نیاز به نور مصنوعی ایجاد کنید، آنگاه آیا صنعتی در فرانسه خواهد بود که از این کار رونق نگیرد؟
اگر فرانسه پیهی بیشتری مصرف کند، باید گاو و گوسفند بیشتری داشته باشد؛ در نتیجه زمینهایِ تحتِ بهرهبرداری و تولیدِ گوشت، پشم، چرم و بهویژه کود حیوانی، که مبنای ثروتِ کشاورزی است، افزایش خواهد یافت.
اگر فرانسه روغن بیشتری مصرف کند، شاهد توسعه در کشت خشخاش، زیتون و تخم شلغم روغنی خواهیم بود. این گیاهانِ پرفایده و در عینِ حال فرسایندهی زمین درست به موقع به فریادمان خواهند رسید تا بتوانیم از افزایشِ حاصلخیزیِ زمینها در اثرِ پرورشِ احشام به سودِ خویش بهره گیریم.
زمینهای بایرمان را درختان صمغی خواهند پوشاند. دستههای بیشمارِ زنبورهای عسل، گنجینههای خوشبویِ کوهستانهایمان را جمع خواهند کرد—رایحهها، و گلهایی، که امروز هدر میروند. بنابراین، حتی یک شاخه از کشاورزی نیست که دستخوش توسعهای شگرف نشود.
چنین چیزی در مورد حملونقلِ دریایی هم صادق است. هزاران کشتی درگیر شکار نهنگها میشوند و در زمانی کوتاه ناوگانی خواهیم داشت، قادر به حفظِ عزت فرانسه و ارضای شوقِ میهنپرستانهی امضاکنندگان این دادخواست، شمعسازان و بقیه.
اما در مورد تخصصِ صنایع پاریس چه بگوییم؟ از این به بعد خواهید دید که در بازارهای بزرگی که بازارهای امروز در مقایسه با آنها حجرهای بیش نیستند، طلا، برنز و کریستال در شمعدانیها، چراغها و چلچراغها میدرخشند.
صمغجمعکنِ تنگدستی بر فرازِ تپههایِ شنی، و معدنکارِ مستمندی در اعماقِ گودالهایِ تاریک نخواهد ماند که دستمزدش بالاتر نرود و از رفاهِ بیشتر بهرهمند نشود.
آقایان! با کمی تأمل میتوان دریافت که حتی یک فرانسوی، از سهامداران ثروتمند شرکت آنزین گرفته تا زبونترین کبریتفروشان، نخواهد بود که حالوروزش بهلطفِ موفقیتِ درخواستِ ما بهبود نیابد.
آقایان! ما اعتراضهای شما را پیشبینی کردهایم؛ ولی همهی این مخالفتها برگرفته از کتابهای قدیمی و پوسیدهای است که از تجارت آزاد دفاع میکنند. دعوتتان میکنیم حرفی علیه ما بزنید که بیدرنگ خودتان و اصولی را که کل سیاستتان از آن پیروی میکند، زیر سؤال نبرد.
آیا میخواهید بگویید که هرچند ما ممکن است از این حمایت سود ببریم، فرانسه را اصلاً سودی از آن نخواهد بود، چون مصرفکننده بار هزینهها را بر دوش خواهد کشید؟
ما پاسخمان را از پیش آماده کردهایم.
شما دیگر حق ندارید که به سود مصرفکننده استناد کنید. زیرا شما که هرگاه سود مصرفکننده را در تضاد با سود تولیدکننده دیدید، مصرفکننده را قربانی کردهاید. و البته این کار را بهمنظورِ تقویت صنعت و اشتغالزایی انجام دادهاید. این بار هم، به همین دلیل باید همین کار را بکنید.
در واقع، شما خودتان این اعتراض را پیشبینی کرده بودید. وقتی گفته شد که آیا مصرفکننده در واردات آزاد آهن، زغالسنگ، کنجد، گندم و پارچه نفعی عایدش میشود یا نه؛ پاسخ دادید: «بله؛ ولی تولیدکننده از انحصار آنها نفع میبرد.» بسیارخب! پس قطعاً اگر مصرفکننده از پذیرش نور طبیعی نفع میبرد، تولیدکننده از فقدان آن منتفع میشود.
هنوز ممکن است بگویید: «اما تولیدکننده و مصرفکننده یک نفر هستند. اگر تولیدکننده از محافظت سود ببرد، باعث بِهروزیِ کشاورز میشود. و برعکس، اگر کشاورزی شکوفا شود، بازارها را به رویِ محصولات کارخانهای خواهد گشود.» بسیارخب! اگر شما در ارائهی روشنایی در طول روز حقِ انحصاری به ما اعطا کنید، ما اول باید مقدار زیادی پیه، زغال چوب، روغن، صمغ، موم، الکل، نقره، آهن، برنز و کریستال بخریم تا نیاز صنعتمان را تأمین کنیم. علاوه بر این، ما و بسیاری از عرضهکنندگانمان که ثروتمند شدهاند، مصرفمان را افزایش خواهیم داد، و رفاه را در کل حوزهی صنعت داخلی منتشر میکنیم.
آیا خواهید گفت که نور خورشید موهبتِ رایگان طبیعت است و رد کردن چنین موهبتی، رد کردنِ خودِ ثروت است به بهانهی تشویقِ تولید ابزارهای رسیدن به آن؟
ولی اگر چنین موضعی اتخاذ کنید، ضربه مهلکی به سیاست خودتان زدهاید؛ به یاد بیاورید که تا امروز همیشه جلوی ورود محصولات خارجی را میگرفتید به دلیل و به تناسبِ اینکه کموبیش موهباتِ رایگانی بودهاند. شما اگر نیمی از لطفی که به دیگر انحصارگرایان برای موافقت با خواستههایشان داشتید به ما بکنید، دادخواست ما را میپذیرید؛ دادخواستی که با سیاست شما همخوانیِ کامل دارد؛ و رد کردن خواستههای ما به این دلیل که از هر خواستهی دیگری اساسِ بهتری دارند، با پذیرش این معادله همطراز است که: +×=+–. به دیگر سخن، به معنایِ حرفِ پوچ از پِی حرفِ پوچ است.
نیروی کار و طبیعت به نسبتهایِ مختلف و بسته به کشور و آبوهوا، در تولید کالا همکاری میکنند. سهمی که طبیعت در تولید دارد، همیشه رایگان است؛ تنها بخشی که کار انسانی انجام میدهد است که ارزش دارد و برایش پولی پرداخت میشود.
اگر پرتقالی از لیسبون به نصف قیمت پرتقالی از پاریس فروخته میشود، به این دلیل است که گرمای طبیعی خورشید که البته رایگان هم هست، خدمتی برای اولی انجام میدهد که دومّی از گرمایشِ مصنوعی میگیرد، که لزوماً باید در بازار برایش بهایی پرداخت.
بنابراین، وقتی پرتقالی از کشور پرتغال به دست ما میرسد، میتوانیم بگوییم که این میوه نیمی به رایگان به دست ما رسیده است؛ و یا به دیگر سخن، در مقایسه با پرتقالِ پاریسی نصف قیمت.
حالا دقیقاً بر اساس نیمهرایگان (عذر مرا بابتِ این واژه بپذیرید) بودن آن کالا است که مدعی هستید باید ورودش ممنوع شود. میپرسید: «چطور کارگری فرانسوی میتواند در رقابت با کارگری خارجی مقاومت کند، در حالی که اولی باید همهی کار را انجام دهد ولی دومی نیمی از کار را، زیرا که خورشید باقیِ کار را انجام خواهد داد؟» اما اگر این حقیقت که محصولی نصفش رایگان تمام شده شما را به خارج کردن آن از چرخهی رقابت وا میدارد، چطور کاملاً رایگان تمام شدنِ باعث میشود آن را در چرخهی رقابت نگه دارید؟ یا بپذیرید که ثابتقدم نیستید، یا این که وقتی یک محصول نیمهرایگان را برای صنعت داخلی خطرناک میدانید و به این بهانه از بازار خارجاش میکنید، آنچیزی را هم که کاملاً رایگان است، بنا به همین دلیل و با دوچندان وطنپرستی، ممنوع کنید.
مثال دیگری میزنیم: وقتی محصولی—زغالسنگ، آهن، گندم یا پارچه—از خارج مرز وارد میشود، و وقتی میتوانیم آن را با کاری نصف کار خودمان بهدست بیاوریم، این تفاوت موهبتِ رایگانی است که به ما اعطا میشود. بزرگیِ این موهبت با میزانِ این تفاوت متناسب است. اگر تاجر خارجی یکچهارم، نصف یا سهچهارم قیمت را از ما طلب کند، یکچهارم، نصف یا سه چهارم از آن موهبت خواهد بود. و موهبت زمانی کامل میشود که بخشنده، همچون خورشید که به ما نور میدهد، چیزی از ما طلب نکند. سؤالی که رسماً ازتان میپرسیم این است که آرزویِ شما برای فرانسه یا سود مصرفِ رایگان است یا مزایای تولیدِ گران. تصمیم خود را بگیرید، ولی منطقی فکر کنید؛ زیرا تا زمانی که ورود زغالسنگ، آهن، گندم و پارچه را به نسبتی که قیمتش به صفر نزدیک میشود، ممنوع کنید، کما اینکه میکنید، مجاز دانستن نور خورشید، که قیمتش در طول روز کاملاً رایگان است، با این سیاستتان جور در نمیآید.