—یادداشت
از آن جنجالی که بر سر سخنان دکتر یوسف اباذری در آن جلسه مربوط به جامعهشناسی مرگ مرتضی پاشایی خواننده در گرفت، اینک مدتی است که میگذرد، و آبها از آسیا افتاده. به لطف دکتر اباذری جامعهی مجازی از وجود فیلم مستند «ماهیها در سکوت میمیرند» مطلع شد، و عدهای وقت گذاشتند و این مستند را بر روی وب تماشا کردند. در مطلبی که ذیلاً تقدیم میکنم
فرصت کردم و آن را تماشا کردم. توصیه میکنم شما هم برای تماشاش وقت بگذارید. در هر صورت، ذیلاً آموختههای خود را از این مستند با شما سهیم میشوم.
مستند مربوط هست به وضعیت اقتصادی و اجتماعی در بخش سیستان از استان سیستان و بلوچستان به مرکزیت زابل که ساکناناش عموماً شیعهمذهب و فارسیزبان هستند. مستند حاصل مصاحبه هست با دو ائمه جمعه در محل، یک فعال محیط زیست، یک فعال فرهنگی و بیش از همه صحبت با مردم کوچهوبازار. فقر بسیار شدیدی در این مستند تصویر شده.
۱- رودخانه هیرمند عمدتاً به واسطهی سدسازی دولت افغانستان در بالادست رودخانه خشک شده، و به خشکی یک دریاچه بزرگ هم انجامیده. این استفادهی نامتمرکز زارعان خصوصی افغان از آب رودخانه در بالادست نبوده که به خشک شدن دریاچه در سیستان ایران انجامیده. استفاده از تکنولوژی سدسازی نتیجهی برنامهریزی مرکزی یک دولت بوده. سدسازی کار دولتها است. به واسطهی این کمبودِ آبْ اقتصاد بخشهای کشاورزی و دامداری و صیادی در سیستان بهشدت دچار رکود شده، و این به بیکاری بخش بزرگی از نیروی کار هم انجامیده.
۲- بسیاری برای کار یدی بهخصوص برای کار در باغهای پسته به استان سمنان مهاجرت کردهاند. این تمرکز مهاجرت به سمنان نکتهی جالبی است. چرا مثلا به مشهد یا اصفهان نرفتهاند؟ در این انتخاب احتمالاً وجود سرمایهی اجتماعی از پیش موجود در سمنان در قالب ارتباطات با خویشان و آشنایانی که پیشتر به آنجا نقل مکان کرده بودند، اهمیت داشته.
۳- بستر خشکشدهی دریاچه تبدیل به چراگاه شترهایی شده که در مالکیت مالکان خصوصی هستند. در نتیجهی اینکه بستر دریاچه محل رفتوآمد شترها شده، گرد و غبار ریزی با باد از آنجا بلند میشود، که تبدیل به بخشی از زندگی هرروزهی مردم شده. این نظر کارشناس مستند بود و حرف مردم کوچهوبازار نیز تأیید همین نظر بود. به ظن قوی، بعد از احتساب هزینهی اجتماعی که مردم منطقه در قالب رفاه تنزلیافتهی ناشی از گرد و غبار هوا که ابتلا به بیماریهای ریوی تالی آن است میپردازند، سود واقعی کسبوکار شترها یک رقم بزرگ منفی باشد. اینجا با یک مثال کلاسیک تراژدی مشاعات روبهرو هستیم، هم مضاف بر آن با اثر جانبی منفی مواجه ایم. وقتی در چنین موقعیتی سازوکار بازار از ارائهی یک راهحل بهینهی اجتماعی ناکام میماند، و به اصطلاح، «شکست بازار» رخ میدهد، مسأله بهناگزیر پاسخ سیاسی میطلبد. باید از کانال سیاسی قواعدی وضع شود بر نحوهی استفاده از بستر خشک دریاچه توسط کاربران خصوصی، و منبعی عمومی تأمین شود برای فراهم کردن کالای عمومی هوای عاری از گرد و غبار. پاسخ سیاسی را از دو کانال میتوان ارائه کرد: یکی از کانال دولت و دیگری از کانال سازمانهای مردمنهاد حکمرانی محلی، از آن جنس که الینور استروم مطالعهشان کرده. آشکارا سازوکار سیاسی نیز از حل مسأله گرد و غبار ناکام مانده.
۴- ائمهی جمعه از حجم مقررات دولت و کثرت نهادهای مختلف دولتی شکایت داشتند، بنابراین کمبودی از مداخلهی دولت در کار نیست. در مستند اشارهای به نقشآفرینی مؤثر دولت محلی؛ یعنی شهرداری و شورای شهر، برای یافتن راهحل سیاسی نشد. استانداری، فرمانداری، سازمان حفاظت از محیط زیست، ستاد مبارزه با کالا و ارز، و به عنوان نقشآفرینان دولتی مورد اشاره قرار گرفتند.
۵- مرز با افغانستان چند سالی است که مسدود شده، در قسمتهایی به طور فیزیکی با دیوار سیمانی. دلایل برای این کار مقابله با تهدیدهای امنیتی بوده، مبارزه با واردات قاچاق مواد مخدر، و صادرات قاچاق سوخت، و تأکید مشخصاً بر این عامل آخر بود. اثر مسدود کردن مرز از دست رفتن بخشی از رفاه مردم منطقه است که در غیاب انسداد مرزی میتوانست از محل تجارت آزاد با افغانستان به دست بیاید. مصاحبهشوندگان در مستند همه خواهان رفع انسداد مرزی بودند.
۶- مبارزهای که با قاچاق سوخت به واسطهی انسداد مرز شده،
خانهدکمیتهدامداد رها شده
دیوار کشیده شده و مرز بسته شده از تجارت آزاد باذافغانستان
وامهای ارزان نرخ بهرهی مصنوعا گلخانخها
کودکانی که شناسنامه نداشتند
دریلچه خشک شده و چرای شترها در بستتر دریاچه
تجارت بنزین ارزان چار
تریاک شیشه و کریستال
دیوانسالاری دولت
جمعیت زیاد شده