در سال ۲۰۱۶، رئیس جمهور شی گفت: «گزارشهای تبلیغاتی باید حوزهی نفوذشان را گسترش دهند» و به خوانندگان و بینندگان همه جا برسند. حزب کمونیست چین سابقهای طولانی در بازنویسی تاریخ خودش دارد اما با کارزار پروپاگاندای اخیرش، این بار دارد زمان حال را بازنویسی میکند. تفاوت دیگر کارزار اخیر دولت چین این است که تا پیش از این، جنگ اطلاعاتی چین مصرف داخلی داشت اما این بار، مخاطبش جامعهی بینالمللی است و در این جنگ تازه، میدان نبرد، ابزارهای جوامع آزاد یعنی خبرنگاری و شبکههای اجتماعی است. زرادخانهی پکن شامل سخنگوهای مستقل و بعضی از باتجربهترین خبرنگاران آمریکایی است. و همهی اینها در حالی است که بر اساس گزارش اخیر گزارشگران بدون مرز دربارهی آزادی مطبوعات، چین رتبهی ۱۷۶ از میان ۱۸۰ کشور را دارد.
آنچه امروز به عنوان فعالیتهای رسانهای چین شاهدش هستیم در واقع حاصل تلاشهای این کشور است که در سال ۲۰۰۹ آغاز شدند. از آن زمان، پکن با گسترش رسانههای حکومتی خارجیاش، برگزاری تورهای – غالباً رایگان– چین برای خبرنگاران غیرچینی و توافقهای اشتراک محتوا با خبرگزاریهای خارجی، زمین بازی را آماده کرده بود. رهبران تجاری چین هم خبرگزاریهای به ظاهر مستقلی تأسیس کردهاند که در واقع ابزارهای دست دستگاه پروپاگاندای پکن هستند تا صدایش را بلندتر کنند.
بر اساس گزارش اخیر گزارشگران بدون مرز، چین در تلاش است با تاثیرگذاری بر رسانههای جهانی مانع انتقاد از این کشور شود. بر اساس این گزارش راهکارهای چین برای برنده شدن در این نبرد روایتها عبارتند از ساخت برنامههای بینالمللی، به راه انداختن کارزارهای تبلیغاتی گسترده و نفوذ به رسانههای خارجی. دبیر شرق آسیای گزارشگران بدون مرز به تایم گفته است مسأله فقط تلاش مسئولان چینی برای انتشار پروپاگاندای خودشان نیست، آنچه در خطر است، کل مفهوم ژورنالیسم است. در حالی که دیوید شامبا، استاد دانشگاه جورج واشنگتن، تخمین میزند که چین سالانه ۱۰ میلیارد دلار را صرف افزایش قدرت نرم خود میکند، در این گزارش آمده است که دولت چین سالانه ۳/۱ میلیارد دلار را صرف تقویت رسانههای چینی میکند. حالا تلویزیون حکومتی چین در ۱۴۰ کشور و رادیوی آن به ۶۵ زبان پخش میشود. دولت همچنین مبالغ هنگفتی میپردازد تا دیدگاههایش را در قالب سرمقالههای تبلیغاتی اما به اسم مستقل در مطبوعات خارجی منتشر کند. چین برای انتشار تبلیغات در رسانههای معتبر تا ۲۵۰ هزار دلار پرداخت کرده است. راهکار دیگر چین، خرید سهام مطبوعات خارجی است که به خودسانسوری آن مطبوعات منجر میشود و در مواردی خبرنگاران برای انتقاد از این کشور اخراج شدهاند.
شاید همین مسأله که دو نفر از اعضای گروه ویژهی ۹ نفرهی مبارزه با کرونای چین عضو دایرهی پروپاگاندا هستند مسائل بسیاری را روشن کند. پس از اینکه مشخص شد دست روی دست گذاشتن دولت چین در روزهای آغاز شیوع کرونا باعث این فاجعهی بزرگ شده است، در اواخر ژانویه، پیغامی در اپلیکیشن ویچت دست به دست شد که شاید منشأ این ویروس چین نباشد. در اواخر فوریه، یکی از اپیدمیشناسان برجستهی چینی هم به این فرضیه اعتبار بخشید و در ماه مارس سخنگوی وزارت امور خارجه این نظریهی توطئه را مطرح کرد که شاید نیروهای نظامی آمریکا ویروس را به چین آورده باشند. پس از آن هم کاربران توییتر، که در چین فیلتر است، آن را ترویج کردند. پس از اینکه یکی از میکروبشناسان برجستهی هنگکنگ که پیشتر و هنگام اپیدمی سارس شهرت یافت، با انتشار مقالهای این ادعاها را بیمورد خواند و از عادات غذایی بد چینیها انتقاد کرد، به سرعت مجبور شد مطلبش را حذف و یادداشتی منتشر کند که بیشتر شبیه یکی از متون خودانتقادی رایج در چین است و در آن متن تاکید کرد که «شاید هیچکس به اندازهی من عاشق کشورش نباشد.» انتشار چنین یادداشتی در هنگکنگ بیسابقه است.
پس از این کارها، نوبت دیپلماسی ماسک رسید. در حالی که کشورهای اتحادیهی اروپا به ایتالیا ماسک صادر نمیکردند، چین محمولهای از ماسک و کیت آزمایش به این کشور فرستاد، البته نه مجانی اما همین هم پیروزی بزرگی برای چین بود. سپس محمولههای دیگری را راهی دیگر کشورها کرد، در این میان، غولهای اقتصادی چین هم باید سهمشان را میپرداختند و جک ما از شرکت علی بابا، یک میلیون ماسک و نیم میلیون کیت آزمایش را به ایالات متحده فرستاد و هوواوی هم محمولههایی به اتیوپی فرستاده است.
یکی از نمونههای تلاش پکن برای تغییر فضا، روایت ساخت بیمارستان دو هزار تختخوابهای در ووهان طی فقط ۱۰ روز بود. سرعت ساخت و مقیاس آن باعث شد کسی به این مسأله دقت نکند که این بیمارستان صرفاً شامل بخشهای قرنطینه بود و تجهیزات کاملی نداشت. البته بخشی از این ماجرا هم میتواند ناشی از توافق اشتراک محتوای رسانهی حکومتی چین با صدها خبرگزاری باشد که گاهی اوقات به آنان محتوای رایگان هم میدهد، از رسانههای اندونزیایی و مصری گرفته تا رسانههای ایتالیایی.