— مترجم: امیرمحمد رادمهر
این نه تنها نادرست است، بلکه به شکل خندهداری غلط است. بعضی اوقات حامیان هزینههای بزرگ دولت مدعی میشوند که دولت کارآمدتر است چراکه نیاز به سوددهی ندارد. گاهی میگویند دولت نیاز به هزینه کردن در تبلیغات دارد. گاهی میگویند میتواند ارزانتر از بخش خصوصی وام بگیرد چراکه مالیاتدهندگان را به عنوان پشوانه در اختیار دارد. واقعیات نشان میدهد که حتی با احتساب سود، تبلیغات و هزینهی بیشتر برای وام، بخش خصوصی به مراتب کارآمدتر است. صنایع ملی بریتانیا غولهایی مریض بودند که اعانههای مالی دولتی را میبلعیدند (البته که همچنان شرکتهایی نظیر راه آهن در انگلستان که به قولی «خصوصی» شدهاند، همچنان تصمیماتشان تحت کنترل بوروکراتهای دولتیست) هنگامی که خصوصی شدند، به شرکتهای سودآوری تبدیل شدند که به جای جمعآوری اعانه و کمکهای دولتی مالیات پرداخت میکردند. سرمایهگذاران خصوصی بیشتر مراقب هستند چراکه پول آنهاست که در خطر و ریسک است. بخش عمومی مربوط به ربع چهارم چهارگانهی میلتون فریدمن است: آنها پول دیگران را برای شخص دیگری خرج میکنند. بخش خصوصی رقابتیست و باید بودجهشان را رقابتی به دست بیاورند. باید برای جلوگیری از سرمایهگذاری غیرمولد تقاضا در آینده را پیشبینی کنند. پروژههای خصوصی به دنبال راههایی برای محدود کردن هزینهها، اشتغال کارآمد افراد و پایبندی هرچه بیشتر به برنامهی زمانی است.
پروژههای دولتی به هزینههای سرسامآور و کارکنان بیش از اندازه نیاز دارند و به سالها عقبماندگی از برنامهی مقرر معروفند. پروژههای خصوصی در پاسخ به سیگنالهایی که از بازار دریافت میکنند عمل میکنند؛ چراکه تحت فشارهای تجاری قرار دارند. هدف تولید کالاهاییست که تقاضا در آینده را تأمین میکند و سودآوری دارد. در مقابل پروژههای دولتی تحت فشارهای سیاسی قرار دارند. آنها اغلب با اهداف انتخاباتی انجام میشوند. وسعت و مکان پروژههای انتخابشده اغلب به گونهای است که امنیت علایق گروهها و محلات مختلف را تأمین کند، به این امید که این کار به حمایتهای انتخاباتی منجر شود. هیچکدام از اینها باعث نمیشود که مخارج دولت بهینه شود.