—مترجم: ایما موسیزاده
— این مطلب بدوا در والاستریتژورنال بچاپ رسیده است.
تلاش کنگره برای کاهش هزینهها، من را به یاد یک بعد از ظهر پاییزی سال گذشته در تئاتر سنت لوئیس انداخت. قبل از بالا رفتن پردهها، مدیر تئاتر روی سن آمد و ما را تشویق کرد که در مورد پیشنهاد کاهش مالیاتهای ایالتی رای منفی بدهیم. او میترسید کاهش مالیات، کمکهای حمایتی از تئاتر را تقلیل دهد.
به طرف خانمی که کنارم نشسته بود برگشتم و پرسیدم آیا از اینکه یارانه بلیط تئاتر او توسط تعدادی کشاورز در بوت هیل میسوری پرداخت شده است، احساس گناه نمیکند؟ جواب او منفی بود با این استدلال که آن کشاورز هم احتمالاً در مقابل، چیزی دریافت کرده است.
از نظر او گویا، اثرات این پرداختها با هم خنثی میشد. به آن خانم جوابی ندادم اما دلم میخواست در پاسخ بگویم که نه، این پرداختها با هم برابر نمیشود. اگرچه استدلال پشت تمام کارهای دولت نیز همین است.
تماشاگر تئاتر که از یارانه استفاده میکند، همانند کشاورز بوت هیل، این تصور را دارد که معاملهی خوبی انجام داده است. اما در واقع اگر این پرداختها برای همه به یکسان «جبران میشد» مساله واقعاً ناامیدکننده بود. نتیجهی همهی این پولهایی که جابجا میشود، با همهی زحمتی که به دوش اینهمه کارمند ادارهی مالیات میاندازد، و با همهی هزینهای که صرف پرداخت حقوقشان میشود، و با همهی بیانگیزگی کاری که نرخهای بالای مالیاتی موجب میشود، دستِ آخر، فقط این باشد که هر کس، همان مقداری را بستاند که داده است؟
اینجا در سنت لوئیس، ما اخیراً سیستم قطار سبک شهری مترولینک را تکمیل کردهایم. ساخت این سیستم ۳۸۰ میلیون دلار هزینه داشت. ما به عنوان ساکنان منطقه برای ساخت این مترو هیچ پولی ندادیم و فقط همان مالیاتهای معمول فدرال را پرداخت کردیم. اما آیا نباید بابت اینکه هزینه سفر ما به زمین بازی هاکی در مرکز شهر را اهالی ایالت کالیفرنیا پرداختهاند، احساس گناه کنیم؟ پاسخ کسانی که در این میان ذینفع هستند، منفی خواهد بود. از همهی اینها گذشته، ما هم هزینه قطار سریعالسیر خلیج سانفرانسیسکو (BART) و قطار شهری سریعالسیر آتلانتا و حومه و تمام دیگر سیستمهای حملونقل عمومی به شدت پرهزینه و کمفایده را پرداخته ایم که سود حاصل از آنها بسیار کمتر از هزینهشان بوده است. عادلانه است که بالاخره اکنون نوبت ما باشد.
این استدلال مخرب، رستوران بسیار عجیبی را به یاد من میآورد. هزینهی صرف غذا در این رستوران معمولاً شش دلار است. در ازای پرداخت این مبلغ یک ساندویچ، سیبزمینی سرخکرده و یک نوشیدنی دریافت میکنید. البته میتوانید دسر و نوشیدنی دیگری هم سفارش دهید اما باید هزینهای اضافی به مبلغ چهار دلار پرداخت کنید. ارزش یک دسر و نوشیدنی کمتر از چهار دلار است و به همین دلیل شما به همان غذای شش دلاری اصلی قناعت میکنید. اما گاهی اوقات با سه دوست خود به این رستوران میروید و هزینه غذا را دُنگی به صورت برابر بین خود تقسیم میکنید. بعد از مدتی متوجه میشوید وقتی همراه دوستانتان هستید خرید دسر و نوشیدنی اضافی، تنها یک دلار برای شما هزینه خواهد داشت؛ به این دلیل که هزینه غذا به طور برابر تقسیم خواهد شد. آیا باید دسر و نوشیدنی اضافی سفارش دهید؟ اگر آدم خوبی باشید، دوستانتان را از پرداخت هزینه اضافه برای سفارش اضافی خود معاف میکنید. البته شاید فکر کنید که بقیه هم احتمالاً سفارشهای اضافی میدهند و هزینه آن از جیب شما پرداخت خواهد شد. اما دوستانتان غریبه نیستند؛ یعنی اینکه هم شما و همدوستانتان آداب دوستی را رعایت میکنید. شما هزینهی اضافهی دسر گرانقیمت را وقتی بقیه دسر سفارش نداده اند، خلاف ادب دوستی به دوستانتان تحمیل نمیکنید، آنها نیز با شما چنان نمیکنند. اگر کسی در میان آن حلقهی دوستی بخواهد خلاف ادب دوستی رفتار کند، چشمغرهی بقیه رفتار خلاف ادب او را مهار میکند [و کسی از جیب بقیه دسر گرانقیمت سفارش نمیدهد.]
اکنون فرض کنید صورتحساب نه فقط بین کسانی که بر سر یک میز نشستهاند، که بین تمام ۱۰۰ نفری که در این رستوران غذا میخورند تقسیم شود. در این حالت، سفارش دسر و نوشیدنی اضافی برای شما تنها چهار سنت هزینه خواهد داشت. در این شرایط، ولخرجی کردن بسیار توچیهپذیرتر است، [و برخلافِ قبل، سازوکار مهارکنندهای وجود ندارد، چون ۱۰۰ نفر با هم غریبه اند]. در واقع احتمالاً شما نه تنها دسر و نوشیدنی اضافی سفارش خواهید داد بلکه سفارش غذای خود را نیز به استیک و یک بطری نوشیدنی گرانقیمت تبدیل میکنید. فرض کنید هر کسی از جمله شما غذایی با ارزش ۴۰ دلار مصرف کند. کل صورتحساب چهار هزار دلار و سهم شما از آن ۴۰ دلار خواهد بود. در این حالت، همانطور که بغلدستی من در تئاتر عقیده داشت، شما سهم منصفانهای از کل هزینه را پرداختهاید. اما این نتیجهگیری فاجعهبار است. وقتی تنها هزینه غذای خود را میپرداختید، یک وعدهی غذایی برای شما شش دلار هزینه داشت. آن ۳۴ دلار اضافهای که بابت استیک و بقیه سفارشها میپردازید، هزینهای مازاد است [که تنها و تنها به واسطهی نحوهی پرداخت و نفسِ دستهجمعی بودناش در غیاب سازوکار مهارکننده به شما تحمیل شده است]. این بار، شما در رقابت با بقیه غذایی را سفارش میدهید که با قیمتی که قصد پرداخت آن را داشتید بسیار فاصله داشته و احتمالاً لذتی که از آن میبرید، بسیار کمتر از هزینهای است که بابت آن میپردازید.
در این وضعیت، خویشتنداری ارزشی ندارد. حتی اگر شما با هدف صرفهجویی در هزینه، به سفارش شش دلاری معمول خود قناعت کنید، باز هم سهمتان از صورتحساب، نزدیک به ۴۰ دلار خواهد بود مگر اینکه تمام ۹۹ نفر دیگری که در حال غذا خوردن در رستوران هستند نیز، هزینه سفارش خود را کاهش دهند، اما در این وضعیت احتمالاً بقیه چنان نمیکنند. در این وضعیت، آن آدم خوبی که میخواهد ولخرجی نکند، آن هم از جیب دیگران، احساس احمق بودن خواهد کرد، چون بالاخره ۴۰ دلار دارد از جیباش میرود.
پیش از این خواندهایم که یک نماینده جدید کنگره که مشتاق به کاهش هزینههای دولت بود در بازگشت به حوزهی انتخابیهاش دچار مشکل شد چون پروژههای منطقهای که او آن را نمایندگی میکرد نیز، به علت کاهش بودجه دچار مشکل شده بود. او به جای افتخار به پیمودن راه درست، مجبور شد برای اجرای این پروژهها مبارزه کند تا اطمینان پیدا کند که حوزه انتخابیهاش نیز «سهم منصفانه» خود را دریافت خواهد کرد.
اوضاع وقتی بدتر میشود که ترکیبی از افراد پرخور و معتاد به نوشیدنی با آدمهای مخالف استفاده از مشروب و اهلِ رژیم غذایی در رستوران در حال غذا خوردن باشند. سهم هر کس از صورتحساب ممکن است هنوز هم ۴۰ دلار باشد اما این بار، بعضیها ۸۰ دلار غذا خوردهاند و بعضی دیگر فقط سالاد و چای سرد به عنوان غذا صرف کرده اند. در این وضعیت، تمام افرادی که اشتهای متوسطی دارند، احتمالا دوست دارند از این قضیه کنار بکشند. اما فرض کنید این تنها رستوران شهر است و شما مجبور اید هر شب در آن غذا بخورید. خشم و عصبانیت در این حالت یک عکسالعمل عادی خواهد بود. و با فرض اینکه اینجا، تنها رستوران شهر است، میتوانید سطح خدمات ارائهشده را هم تصور کنید.
چنین رستورانی تنها در یک حالت میتواند مکان خوشایندی باشد: اگر تماشای غذا خوردن و نوشیدن آدمهای پرخور و معتاد به نوشیدن، برای افرادی که خود رژیم غذایی دارند، خوشایند و لذتبخش باشد.
بسیاری از برنامههای دولت از حمایت عام قاطبهی مردم برخودار اند، اما بسیاری دیگر هم اینگونه نیستند. به غیر از کشاورزها، چه تعداد از شهروندان ایالات متحده از یارانههای بخش کشاورزی سود میبرند؟ جز مسافران قطار، چند آمریکایی از یارانههای شرکت ملی خدمات ریلی استفاده میکند؟ چند نفر آمریکایی غیر از تئاتریها (علاقهمندان به تئاتر)، از یارانههای پرداختی برای این هنر سود میبرند؟
مردمی که به هزینه دیگران غذای بیشتری میخورند، باید از کار خود شرمگین باشند. تنها راه برای جلوگیری از ایجاد سوءهاضمه ملی این است که رستوران دولت [نه خود دولت] را جمع کنیم. رستورانی که در آن تعداد اندکی، به هزینه اکثریت، سود میبرند.