در گفته های شما درباره نقش دولت در یک جامعه آزاد، به برخی از شکست های بازار اشاره شد، و من فکر می کنم شما درمورد مشکل “فقر” که در درجه اول اهمیت است بی توجه هستید.من می خواهم به حرفهای پرزیدنت کندی اشاره کنم که گفته بود: اگر یک جامعه آزاد نتواند به انبوه افراد فقیر کمک کند، شما نمی توانید از اقلیت ثروتمند محافظت کنید. پس اگر بخش بزرگی از مردم را قشر آسیب پذیر جامعه تشکیل میدهند، شاید این مسئولیت یک دولت مردمی باشد که به آنها کمک کند.
حال سوالم این است:آزادی فقرا، آزادی بیکاران، و آزادی زیان دیدگان چگونه محقق می شود؟ نقش دولت در این امر چیست؟
قبل از هر چیز… من خوشحالم که می بینم شخصی برای فقرا رای میدهد. قبل از هرچیز، باید بدانیم که دولت هیچ مسئولیتی ندارد. مردم مسئولیت دارند. این ساختمان مسئولیتی ندارد. من و شما مسئولیت داریم. مردم مسئولند. ثانیا، سوال این است: ما مردم، چگونه می توانیم به موثرترین شکلی مسئولیتمان را در قبال دیگران به جا بیاوریم؟ مسئله این است! و تا آنجا که به فقر مربوط است، در تاریخ بشری برای زدودن فقر هیچ ساز وکاری موثرتر از نظام تجارت آزاد، و بازار آزاد عمل نکرده.
قرن نوزده و اوایل قرن بیست دوره ای است که بیشترین بهبود را در معیشت آدمهای معمولی شاهد بودیم. حاضرین این جلسه میراث دار آن هستند. ما از روشی که پدرها و پدربزرگهای ما برای رسیدن به وضعیت کنونی استفاده کردند سود بردیم. و آزادی ای که در اختیار آنها بود باعث شد بتوانند زندگی بهتری برای خودشان و ما بسازند.
از این گذشته، اگر شما به مسئله واقعی فقر و فقدان آزادی مردم این کشور بنگرید، متوجه می شوید که تک تک این مشکلات نتیجه عملکرد دولت هستند. و از بین بردن این مشکلات تنها با از بین بردن نارسایی های دولت بد ممکن میشود. اجازه بدهید درباره یک موضوع خاص حرف بزنیم: چرا نرخ بیکاری ما در بین جوانان سیاهپوست تا این اندازه بالاست؟ این آمار مایه بی آبرویی ست. چرا نرخ بیکاری اینقدر بالاست؟ اولا به این دلیل که ما خدمات آموزشی بی ارزشی را از طریق مدارس دولتی به سیاهپوستان ارائه میکنیم که در نهایت باعث میشود آنها شایسته مشاغل مناسب نباشند.
و ثانیا ما کارفرماها را مجبور میکنیم نسبت به آنها تبعیض قائل شوند. زیرا کارفرما تنها وقتی آنها را استخدام میکند که توانایی هایشان متناسب با حداقل حقوقی باشد که دولت تعیین کرده. “قانون حداقل حقوق” تبعیض آمیزترین قانونی ست که علیه سیاهان تصویب شده. و این قانونی علیه سیاهپوستان است به این دلیل که ما ابتدا سیاه پوستان را از تحصیلات مناسب که کارآمدی آنها را در بازار کار افزایش می دهد محروم میکنیم، و سپس مانع ورود آنها به کارآموزی از طریق استخدام میشویم زیرا شما تنها زمانی می توانید کارفرمایان را به این کار ترغیب کنید که آنها اجازه داشته باشند در ازای پرداخت حقوق نسبتا کم، به این جوانان مهارتهای شغلی را آموزش بدهند و توانایی های آنها را برای دریافت حقوق بیشتر ارتقا دهند.
و سپس، ما برنامه حمایت اقتصادی از فقرا را به شکلی طراحی کرده ایم که در واقع ماشین تولید فقر است. ما مردم را ترغیب می کنیم که زیر چتر حمایت مالی دولت بروند، ما… البته سوتفاهم نشود، من مردم را سرزنش نمی کنم، این اشتباه ماست که چنین هیولای فاسد و بیماری از برنامه های حمایتی ساخته ایم. ما مردم و خانواده ها را تشویق به فروپاشی می کنیم. ما مردم را تشویق می کنیم که از یک نقطه کشور به نقطه ای دیگر بروند که در عمل موجب فقیر شدن بسیاری از مردم می شود. {….}
من هرگز چی بودم؟
شما خودتان هرگز فقیر بودید؟
البته که بودم! البته که بودم! من بیشتر از اکثر آدمهای حاضر در این جلسه فقیر بوده ام! چند نفر از شما روزی دوازده ساعت بابت دریافت ۷۸ سنت کار کرده؟ ولی اجازه بدید برگردم به…
اما میدونید؟! این حرف شما به بحث ما ربطی نداره. کدام یک از شما میگه “من به پزشک برای درمان سرطانم نیازی ندارم، مگر اینکه خود آن پزشک قبلا سرطان گرفته باشه؟!”