زبان اجباری در کانادا، جنونِ نو!

ظرف چندسال اخیر، مد شد که عده‌ای خود را نه زن و نه مرد و یا هم زن و هم مرد و یا جایی بین این دو پیدا کنند (که بنظر من اشکالی ندارد. هرکسی هرجایی دلش میخواهد خودش را پیدا کند.)، قدم بعدی این بود که عده‌ای خود را جاهای دیگری پیدا میکردند؛ مثلا برخی ادعا کردند که اِلف (همان موجودات افسانه‌ای که گوش نوک تیز دارند و…) هستند و دیگران خود را «فِری» (همان دختر فسقلی‌های بالدار کارتون‌های دیزنی) یافتند و برخی به این نتیجه رسیدند که گربه هستند بدام افتاده در کالبد انسان و از این قبیل. باز به باور من چرا که نه، اگر کسی میخواهد خود را گربه بداند صاحب اختیار است. منتهی اینکه انتظار داشته باشد من او را گربه بدانم و خلاف باور شخصی وانمود کنم او گربه است، قدری زیاده خواهی است. و این دقیقا آن چیزی است که دست کم بخشی از اندیشه چپ امروزی پیگیر آن است. طرفداران این جریان خود را «جنگجویان عدالت اجتماعی» میخوانند و معمولا با آرایش‌های غلیظ و غریب، رنگ موهای آبی و خاکستری و صورتی، و خالکوبی‌های رنگارنگ و حلقه‌های متنوع در جاهای مختلف‌شان از چهل فرسخی قابل شناسایی‌اند. (پیش از آنکه عده‌ای خرده بگیرند هر گردی گردو نیست.)
در انگلیسی ضمیر سوم‌شخص مذکر He (هی) است و ضمیر سوم‌شخص مونث She (شی)، در حالیکه برای اشیاء و حیوانات It (ایت) استفاده میشود. یکی از چالش‌های این جماعت آن بود که وقتی کسی میخواهد نه مرد و نه زن باشد و از حیوان و شیء بودن هم اکراه دارد تکلیفش چیست؟ یا مثلا جِن‌ها را با چه ضمیری باید خطاب قرار داد!؟
نتیجه این شد که عده‌ای برای خودشان (هرچه که بودند) ضمیری دلبخواهی ساختند. مشکلشان این بود که کسی ایشان را جدی نگرفت. حتی آنهایی که با جن‌ها و فری‌ها و تک‌شاخ‌ها و جنسیت‌جاری‌ها (که یعنی فرد به تشخیص خود جایی مابین مذکر و مونث جاریست.) همدل بودند نمیتوانستند سیل ضمیرهای من‌عندی را بدرستی استفاده کنند. تا اینجای کار بسته به سلیقه خواننده با داستان سرگرم‌کننده، رقت‌انگیز، یا احمقانه‌ای سروکار داریم. اما ماجرا به اینجا ختم نشد.
نکته مهم در مورد اندیشه چپ این است که (بخاطر بسپارید و هرگاه با نمونه‌ای مواجه شدید آن را با این گزاره امتحان کنید: «اندیشه چپ داوطلبانه نیست، اندیشه چپ اجباریست». پس جریان به این سمت پیش رفت که مردم باید مجبور باشند از این ضمیرها استفاده کنند و اگر از این موضوع سرپیچی کردند مجازات شوند .

باورش سخت است اما در کانادا این جریان آنقدر پیش رفت که در مجلس به لطف حمایت دولت چپ و نخست‌وزیرخوشتیپ مطرح و نهایتا به تصویب رسید. بگذارید با مثالی موضوع را روشنتر کنم: امروز در کانادا فردی خود را تک‌شاخ (یونیکورن) یافته و دلش میخواهد بعوض هی یا شی، از ضمیر زی برای خطاب وی استفاده کنید. اگر شما او را (بفرض مذکر بودن) هی خطاب کنید مرتکب جرم شده‌اید و بسته به کیفیت ماجرا از جریمه نقدی تا زندان محکوم خواهید شد.
این شاید یکی از بزرگترین دست‌آوردهای جنگجویان عدالت اجتماعی در دنیا باشد و بخوبی کیفیت و درک ایشان از مقوله عدالت و اجتماع و جنگ را تصویر میکند.
در مجالی به تفصیل به شرح آزادی‌های مثبت (این عبارت آزادی مثبت هم باز مصداق «برعکس نهند نام زنگی کافور است») خواهم پرداخت و اینکه چگونه اجبار میلیون‌ها نفر آدم به استفاده از یک ضمیر بخصوص میتواند مصداق آزادی قلمداد شود را بازتر خواهم کرد.

جردن پترسون

سرشناس‌ترین چهره‌ای که در کانادا مقابل این جریان ایستاد و تمام عواقبش را (از جمله برای مدتی بیکار شدن) بجان خرید دکتر جردن پترسون، روانشناس و استاد دانشگاه، بود. منطق او این بود که بله، آزادی بیان مطلق نیست و اگر کسی (مثال معروفی که یکی قضات سوپریم کورت ایالات متحده هوا کرد) در سالن سینما فریاد بزند آتش‌آتش میتوان با او برخورد کرد. همچنین طرح بعضی موضوعات غیرقانونی هستند (اشاره پترسون به قوانینی که راجع به کتمان جنایات نازی‌ها علیه یهودیان در جنگ جهانی دوم وجود دارد.) اما این نخستین بار است که ما پا به دنیای جورج اورولی ۱۹۸۴ میگذاریم و مردم را مجبور میکنیم به زبان اجباری صحبت کنند. و این نقض مسلم حقوق بشر و کرامت انسان هاست.
جردن پترسون در طول یکسال گذشته مجبور شد مصائب زیادی را تحمل کند اما از مواضعش کوتاه نیامد. محبوبیت او باعث شد دانشگاه نهایتا دوباره به او اجازه تدریس بدهد. در این مدت پترسون با استفاده از رسانه‌های اجتماعی علیه جنون زبان اجباری فعالیت میکرد و هر روز بر شمار مخاطبانش افزوده میشد. تا اینکه اخیرا گوگل و یوتوب، رسانه‌هایی که با مد روز همدل و همراه هستند، اکانت‌های او را بدون ارائه هیچ دلیلی مسدود کردند. البته فشارهای اجتماعی و محبوبیت وی باعث شد نهایتا اکانت‌ها باز شود اما این موضوع بخوبی نشان میدهد که جریان چپ علاقمند به گفتگو نیست بلکه میخواهد اندیشه رقیب در گلو خفه شود، دکانش بسته باشد، علیه‌اش قانون به تصویب رسیده و اقبال به مکتب فکری رقیب جرم‌انگاری شود.