تاریخ اقتصاد اُتریشی و تفکّر مارژینالیستی

— مطلبی که میخوانید، فصل اول کتاب اقتصاد اتریشی به زبان ساده، نوشته پیتر بتکی و به ترجمه محمد جوادی است که توسط انتشارات آماره بچاپ رسیده است. از طریق این لینک میتوانید کتاب را بخرید.

 

نیازهای انسان و اقدامات ارادی او برای ارضای آن‌ها، نقطه‌ای است که زندگی اقتصادی انسانی در آن شروع می‌شود و همچنین در آن خاتمه می‌یابد.

کارل منگر

 

انتشار کتاب «اصول علم اقتصاد[۱]» از کارل منگر[۲] در سال ۱۸۷۱ میلادی را می‌توان نقطۀ آغاز اقتصاد اُتریشی دانست[i]. کارل منگر از اتریش، ویلیام استنلی جِوُنز[۳] از بریتانیا و لئون والراس[۴] از سوئیس را به‌طور مشترک به‌عنوان بنیان‌گذاران انقلاب مارژینالیستی[۵] در اقتصاد می‌شناسند. انقلاب مارژینالیستی یک پارادایم جدید بود که نظریۀ ارزش مبتنی بر مطلوبیّت نهایی[۶] را به جای نظریۀ ارزش کار[۷] نشاند. ارزش هر کالا براساس نظریۀ ارزش کار تابعی از مقدار نیروی‌کار مورد نیاز برای تولید آن است. امّا مارژینالیست‌ها معتقد بودند که ارزش هر کالا براساس نیروی‌کار صرف‌شده برای تولید آن تعیین نمی‌شود بلکه به این بستگی دارد که افراد آن کالا را تا چه حد در ارضای اهداف و نیازهای خود سودمند می‌پندارند.

این انقلاب برای اقتصاددانان حاوی دلالت‌های بنیادینی در فهم جهان بود. دلیل قیمت بالای یک کامپیوتر این نیست که تولید آن ساعات زیادی [از فعالیّت نیروی‌کار] طول می‌کشد بلکه مصرف‌کنندگان به دلیل سودمندی کامپیوتر در دسترسی به اهداف‌شان است که این قیمت بالا را برای آن تعیین کرده‌اند. و نیز این ارزش‌گذاری کامپیوتر توسط مصرف‌کنندگان به نوبۀ خود روی ارزش نهاده‌هایی (نظیر نیروی‌کار و مواد خام) که در تولید کامپیوتر مورد استفاده قرار می‌گیرند اثر خواهد گذاشت. بنابراین ارزش‌گذاری مصرف‌کنندگان است که در نهایت قیمت‌ [کالاها] را تعیین می‌کند و نه میزان زحمت و تلاشی که صرف تولید [آن کالاها] شده است؛ امّا چه چیزی ارزش‌گذاری خود مصرف‌کنندگان را تعیین می‌کند؟

این پرسش مدّت زیادی موجب سردرگمی دانشمندان علوم اجتماعی شده بود. پارادوکس الماس و آب[۸] نیز آن را به خوبی بیان کرده است: الماس یک کالای لوکس است اما آب برای حیات ما ضروری است، چرا مصرف‌کنندگان برای الماس در قیاس با آب ارزش بیشتری قائل هستند؟ منگر و سایر اهالی انقلاب مارژینالیستی این پارادوکس را با معرّفی مفهوم «مطلوبیّت نهایی» حل کردند.

در اغلب موارد مردم از تصمیم‌‌گیری به روش «همه یا هیچ»[۹] استفاده نمی‌کنند؛ به این معنا که آن‌ها تصمیم نمی‌گیرند که فقط آب(یا الماس) را انتخاب کنند و هیچ چیز دیگری نداشته باشند بلکه ممکن است ترکیب مقادیر مختلفی از آب و الماس را انتخاب کنند و از روش «تصمیم‌گیری نهایی»[۱۰] بهره ببرند. به این معنا که افراد باید در مورد مصرف یکی از این دو کالا چنین تصمیمی بگیرند: مصرف یک واحدِ دیگر آب یا یک واحدِ دیگر الماس؟

در مورد این‌که چطور از آب استفاده می‌کنید فکر کنید. طبعاً مقداری آب را که برای حفظ حیات ضروری است برای رفع تشنگی می‌نوشید. اما آب آنقدر فراوان است که ما از آن برای استحمام، آبیاری چمن‌ها و شستن اتومبیل خود نیز استفاده می‌کنیم. فراوانی آب به این معنا است که ارزش مصرف هر واحدِ اضافی از آن (یعنی ارزش نهایی) پایین‌تر است و این در قیمتی که ما حاضریم برای مقادیر نهایی آن بپردازیم منعکس می‌شود. اگر آب ناگهان کمیاب شود (مثلاً به دلیل خشکسالی) آن‌گاه ابتدا مصرف کم‌ارزش‌ترین مقادیر نهایی(مثلاً آبیاری چمن‌ها یا شستن اتومبیل) را کاهش خواهیم داد قبل از آن‌که نوشیدن آب برای رفع تشنگی را کاهش دهیم. این افزایش کمیابی در قیمت‌های بالاتر برای آب منعکس می‌شود و به نوبۀ خود به لغو شدن مصارف کم‌ارزش‌تر آب خواهد انجامید.

حالا الماس را در نظر بگیرید که اغلب کمیاب بوده و کاربردهای آن بیشتر زینتی است و همچنین اغلب مردم حاضرند قیمت بالایی را برای مقادیر نهایی آن بپردازند. تصوّر کنید که چه اتّفاقی می‌افتاد اگر الماس نیز مانند خاک ]ریگ بیابان[ فراوان بود: ارزش مصرفی الماس به اندازۀ قیمت مقادیر نهایی الماس ]که دیگر فراوان یافت میشد[ پایین می‌آمد. مطلوبیّت نهایی، همان‌طور که توان آن را در حل پارادوکس الماس و آب شرح دادیم، به بنیان یک رویکرد جدید به فهم کُنش اجتماعی تبدیل شد.

در هر حال [پرداختن به] نظریۀ ارزش کار تنها هدف منگر از نوشتن کتاب «اصول علم اقتصاد» نبود. او مکتب تاریخی آلمان[۱۱] را نیز مد نظر داشت که در آن زمان مرجع غالب در تفکّرات اقتصادی جهان آلمانی‌زبان بود. اهالی مکتب تاریخی آلمان معتقد بودند که علم اقتصاد قادر نیست تا اصول جهان‌شمولی ارائه کند که در همۀ زمان‌ها و مکان‌های جغرافیایی به کار بیاید. فلذا از آن دیدگاه بهترین کاری که اقتصاددانان می‌توانند بکنند این است که با در نظر گرفتن شرایط خاص و معیّن به مطالعات تاریخی بپردازند به امید این‌که بتوانند الگوی خاص و معیّنی که برای آن شرایط مورد مطالعه مناسب است را شناسایی کنند.

با این وجود منگر در تقابل با دیدگاه فوق، استدلال می‌کرد که قواعد اقتصادی جهان‌شمولی وجود دارند که بر همۀ زمینه‌های مختلف مطالعاتی حاکم هستند؛ و او تحلیل مطلوبیّت نهایی را به‌عنوان بنیان این قواعد جهان شمول به کار گرفت. اهالی مکتب تاریخی آلمان، ادعای منگر و همکارانش) بوم‌باورک[۱۲] و فون وایزر[۱۳]) را مبنی بر امکان‏پذیری نظریه جهان شمول زیر سوال برده  و آن­ها را ]تحت عنوان مجزایی از مکتب تاریخی آلمان و[ بدلیل استقرار در دانشگاه وین، «مکتب اتریشی» نامیدند که به تدریج این نامگذاری فراگیر و مشهور شد.

دستاوردهای نسل­های بعد پژوهشگران مکتب اُتریشی همگی بر اساس نوشته‌های منگر، بوم‌باورک و وایزر بنا شدند. رهبری فکری مکتب اُتریشی بعد از جنگ جهانی اول به فریدریش فون هایک[۱۴] و لودویگ فون میزس[۱۵] نسبت داده می‌شود. میزس(سوسیالیسم: یک تحلیل اقتصادی و اجتماعی[۱۶]، ۱۹۲۲) و هایک(فردگرایی و نظم اقتصادی[۱۷]، ۱۹۴۸) مباحثات مهّمی در مورد بهترین ابزارهای ساماندهی فعالیّت‌های اقتصادی برای تولید ثروت، با متفکّران سوسیالیست داشتند. هایک همچنین در مورد مقولات اقتصاد کلان و چگونگی تداوم نظام سرمایه‌داری بدون مداخلات گستردۀ دولت، با جان مینارد کینز مباحثات علمی داشت.

هر دو متفکّر مشارکت‌های قابل توجّه دیگری نیز به جز موارد فوق داشتند. میزس مشارکت‌هایی در مورد نظریۀ پول و نظریۀ ادوار تجاری(نظریۀ پول و اعتبار، ۱۹۱۲[۱۸])، روش‌شناسی اقتصاد(مسائل معرفت‌شناختی در اقتصاد[۱۹]، ۱۹۳۳ ؛ نظریۀ و تاریخ[۲۰]، ۱۹۵۷ ؛ بنیادین‌ترین پایه‌های علم اقتصاد[۲۱]، ۱۹۶۲)، اقتصاد و بروکراسی دولتی(بروکراسی[۲۲]، ۱۹۴۴) و مداخلات دولت(نقدی بر مداخله‌گرایی[۲۳]، ۱۹۲۹ ؛ دولت بلامنازع[۲۴]، ۱۹۴۴) داشت. کُنش انسانی[۲۵] (۱۹۴۹) به‌عنوان اثر سترگ او، تقریباً همۀ این زمینه‌ها را در یک بحث منسجم و جامع برای تحلیل‌های اقتصادی گرد آورده است.

هایک در نظریۀ پولی، نظریۀ سرمایه، و نظریۀ ادوار تجاری(قیمت‌ها و تولید[۲۶]، ۱۹۳۱ ؛ نظریۀ پول و ادوار تجاری[۲۷]، ۱۹۳۳ ؛ نظریۀ محض سرمایه[۲۸]، ۱۹۴۱)، سیاست و نظریۀ سیاسی(راه بردگی[۲۹]، ۱۹۴۴ ؛ اصول اساسی آزادی[۳۰]، ۱۹۶۰)، و نظریۀ حقوق(قانون، قانون‌گذاری و آزادی[۳۱] در سه جلد، ۷۹-۱۹۷۳) مشارکت داشت[ii]. جایزۀ نوبل را در سال ۱۹۷۴ برای مشارکت‌های او در اقتصاد پولی و ادوار تجاری به هایک اهدا کردند.

از دهۀ ۱۹۳۰ میلادی به بعد هیچ اقتصاددانی از هیچ دانشگاه‌ اُتریشی به‌عنوان رهبر مکتب اُتریشی شناخته نشد. بعد از اهدای جایزۀ نوبل به هایک در ۱۹۷۴ میلادی، علاقه‌مندی‌ها به ایده‌های مکتب اُتریشی احیا شدند. کرزنر[۳۲]، روتبارد[۳۳] و لاخمان[۳۴] مهّم‌ترین چهره‌هایی بودند که در سال‌های احیا ظهور کردند. این پژوهشگران، ایده‌هایی که نخستین بار توسط منگر طرح شده بود را گسترش دادند.

کرزنر مشارکت‌های مهّمی در نظریۀ سرمایه(پژوهشی در سرمایه[۳۵]، ۱۹۶۶) و نظریۀ فرایند بازار و اُنتروپرنرشیب (نظریۀ بازار و نظام قیمت[۳۶]، ۱۹۶۳ ؛ رقابت و اُنتروپرنرشیب[۳۷]، ۱۹۷۳ ؛ مطالعاتی پیرامون ادراک، فرصت و سود در نظریۀ اُنتروپرنرشیب[۳۸] ، ۱۹۸۵ ؛ مفهوم فرآیند بازار: پژوهشی در توسعۀ اقتصاد اُتریشی جدید[۳۹]، ۱۹۹۲) داشت.

روتبارد مشارکت‌هایی در مورد نظریۀ ساختار بازار، نظریۀ کالاهای عمومی، نظریۀ پول، اقتصادِ رفاه و پویایی‌های مداخلات دولت در بازار(انسان، اقتصاد و دولت[۴۰]، ۱۹۶۲ ؛ قدرت و بازار: دولت و اقتصاد[۴۱]، ۱۹۷۰ ؛ منطق کَنش[۴۲]، ۱۹۹۷) داشت. او همچنین مشغول یک بورس تحصیلی در مورد کاربرد نظریۀ ادوار تجاری اُتریشی(بحران ۱۸۱۹: واکنش‌ها و سیاست‌ها[۴۳]، ۱۹۶۲ ؛ رکود بزرگ آمریکا[۴۴]، ۱۹۷۳) بود[iii].

لاخمان نظریۀ سرمایۀ اُتریشی را با لحاظ کردن انتظارات ذهنی و در نظر گرفتن ماهیّت غیرهمگن سرمایه(سرمایه و ساختار آن[۴۵]، ۱۹۵۶ ؛ سرمایه، انتظارات و فرآیند بازار[۴۶]، ۱۹۷۷) گسترش داد. او همچنین نقش نهادها در ایجاد هماهنگی در زندگی اقتصادی و اجتماعی(میراث ماکس وبر[۴۷]، ۱۹۷۱) و اهمیّت بنیان‌های خرد برای تحلیل‌های اقتصاد کلان(تفکّر اقتصاد کلان و اقتصاد بازار[۴۸]، ۱۹۷۳) را مورد بررسی قرار داد[iv].

نسل‌های بعدی پژوهشگران مکتب اُتریشی نیز دیدگاه‌های این متفکّران را گسترش داده­اند. هدف این کتاب ارائۀ مروری اجمالی از اصول اصلی اقتصاد اُتریشی است. به این منظور، ما گزیده‌هایی از دیدگاه‌ها و بینش‌های متفکّران یاد شده را در قالب هشت موضوع که عناصر اصلی اقتصاد اُتریشی را به دست می‌دهند، تلفیق کرده­ایم.

 

[۱] Principles of Economics

[۲] Carl Menger

[۳] William Stanley Jevons

[۴] Léon Walras

[۵] Marginal revolution

[۶] Marginal utility theory of value

[۷] Labour theory of value

[۸] Water-diamond paradox

[۹] Either-or decisions

[۱۰] Marginal decision

[۱۱] German Historical School

[۱۲] Eugen Böhm-Bawerk

[۱۳] Friedrich von Wieser

[۱۴] Friedrich von Hayek

[۱۵] Ludwig von Mises

[۱۶] Socialism: An Economic and Sociological Analysis

[۱۷] Individualism and Economic Order

[۱۸] The Theory of Money and Credit

[۱۹] Epistemological Problems of Economics

[۲۰] Theory and History

[۲۱] The Ultimate Foundations of Economic Science

[۲۲] Bureaucracy

[۲۳] A Critique of Interventionism

[۲۴] Omnipotent Government

[۲۵] Human Action

[۲۶] Prices and Production

[۲۷] Monetary Theory and the Trade Cycle

[۲۸] The Pure Theory of Capital

[۲۹] The Road to Serfdom

[۳۰] The Constitution of Liberty

[۳۱] Law, Legislation and Liberty

[۳۲] Israel Kirzner

[۳۳] Murray Rothbard

[۳۴] Ludwig Lachmann

[۳۵] An Essay on Capital

[۳۶] Market Theory and the Price System

[۳۷] Competition and Entrepreneurship

[۳۸] Perception, Opportunity and Profit Studies in the Theory of Entrepreneurship

[۳۹] The Meaning of Market Process: Essays in the Development of Modern Austrian Economics

[۴۰] Man, Economy, and State

[۴۱] Power and Market: Government and the Economy

[۴۲] The Logic of Action

[۴۳] The Panic of 1819: Reactions and Policies

[۴۴] America’s Great Depression

[۴۵] Capital and Its Structure

[۴۶] Capital, Expectations and the Market Process

[۴۷] The Legacy of Max Weber

[۴۸] Macro-economic Thinking and the Market Economy

[i] کتاب «اصول علم اقتصاد» به زبان فارسی منتشر شده است.

[ii] کتاب «قانون، قانون‌گذاری و آزادی» به زبان فارسی منتشر شده است.

[iii] کتاب «قدرت و بازار» به زبان فارسی منتشر شده است.

[iv] کتاب «سرمایه و ساختار آن» به زبان فارسی منتشر شده است.