— مترجم: بابک واحدی
توضیح: افزودههای بورژوا به متن مقاله شامل بهروزرسانی برخی ارقام همه داخل کروشه انجام گرفته است.
در شش اوت ۲۰۱۳، قاضی اِیموس مازانت از دادگاه منطقهای شرق تگزاس نخستین مقام شناختهشدهی دولتی ایالات متحد لقب گرفت که اعلام کرد بیتکوین –این پولِ غیردولتی و غیربانکی، شبکهی پرداخت، و پدیدهی آنارشیکِ دیجیتال– حقیقتاً پول است، و اینطور شد که بیتکوین بر صفحههای نخست رسانهها جای گرفت. در آن پرونده اتهام فعالیت هرمی یک شرکت بود. قاضی مازانت نهایتاً متهم را در حکماش مجرم شناخت. دفاعیهی متهم استوار بر این بود که فعالیت آن شرکت هرمی نیست، زیرا که سهام آن به بیتکوین فروخته میشود، و نه به پول «واقعی». مازانت در حکماش اعلام کرد: «بیتکوین پول یا شکلی از پول است، و سرمایهگذارانی که میخواستند (در این طرح) سرمایهگذاری کنند سرمایهگذاریای پولی انجام دادهاند.»
هفتهی بعد از آن، وزیر دارایی آلمان هم رسماً بیتکوین را بهعنوان پولی خصوصی به رسمیت شناخت. آلمانها حالا میتوانند از بیتکوین در خرید سوسیس، فروش تنبان، یا سرمایهگذاری در فولکسواگن استفاده کنند. دولت دارد قوانین و قواعدی وضع میکند تا مطمئن شود که مالیات معاملات بیتکوین اخذ میشود، درست مثل معاملاتی که با یورو انجام میشوند.
بدین ترتیب دولتها آرام آرام قضیهای بدیهی را به رسمیت میشناسند: بیتکوین پول است. اما بوروکراتها، همچون بسیاری از دیگر ناظرانی که از زمانِ ظهور این پول دیجیتال در ژانویه سال ۲۰۰۹ بدین سو نظارهگر رشد آن بودند، احتمالاً مفهومی بزرگتر را نمیبینند. بیتکوین چیزی بسیار بسیار فراتر از پول است.
بیتکوین، در اساس، یک نظام حسابداری مبتنی بر دفترکل است با این ویژگیِ یگانه که هیچ مرکزیتی ندارد [یعنی حسابوکتابها در یک مرکزیت واحدی ثبت نشده، بلکه نزد یک شبکهی گستردهی افقی از افراد منتشر است]. میتوان آن را نسخهای آنلاین از ترازنامه دید که در آن معاملات با کاستن از یک حساب و افزودن به حسابی دیگر ثبت میشوند. دفترکل یک حسابدار را میتوان نه فقط برای ثبت دلارها، بلکه برای ثبت گاو و کیل ذرت یا هرچیز دیگر هم بهکار گرفت، و بیتکوین هم همینقدر انعطافپذیری دارد. این یعنی که بیتکوین میتواند به عنوان ستون فقرات هر مبادلهی آنلاینی به کار رود که بر حسابداریِ دفترکل متکی است؛ همچون ثبت داراییها، مبادلات آینده، و قراردادهای ضمانتی. چون بیتکوین مرکزیتزدوده است، این کاربردها میتوانند تا حد زیادی از دسترس مقرراتپردازان دولتی بیرون باشند. و چون بیتکوین روزبهروز محبوبتر میشود، مقرراتپردازان مالی در دولت شروع کردهاند به طرحریزی برنامهها و چارچوبهایی برای کنترل و برخورد با آن، و برای آن دولتسالارانی که پول خصوصی را نیرویی انقلابی میبینند که از ید قدرت آنها بیرون است، بیتکوین کابوسی است.
خیزشِ رازآلود بیتکوین
مفهوم بیتکوین در یک مقالهی بینظیر دانشگاهی در اواخر سال ۲۰۰۸ به جهان معرفی شد. نویسندهی مقاله کسی است که خود را ساتوشی ناکاموتو میخواند (تا کنون هویتِ حقیقی ناکاموتو در هالهای از راز باقی مانده است، علیرغم تلاشهای چندین خبرنگار کنجکاو که هرآنچه در توان داشتند برای پرده برداشتن از این راز به کار بستند.) این مقاله پیشرفتی در رمزنویسی را توضیح میداد. در اآن مقاله برای نخستین بار «نسخهای بهکل کاربرــبهــکاربر از پول الکترونیک» ارائه شده که اجازه میدهد «پرداختهای آنلاین بدون نیاز به یک واسطهگرِ مالیِ طرفِ ثالث مستقیماً از یک طرفِ معامله به طرف دیگر ارسال شوند.»
در ماههای نخست سال ۲۰۰۹، ناکاموتو نرمافزار منبعبازش را که این مفهوم را به اجرا میگذاشت منتشر کرد و شبکهی کاربرــبهــکاربر بیتکوین را راه انداخت. پس از راه افتادن این شبکه، برنامهنویسان داوطلبی از سراسر جهان شروع به همکاری با ناکاموتو کردند تا پروتکلِ بنیادین نرمافزار را بیش از پیش توسعه دهند، و از طریق پست الکترونیک، انجمنهای آنلاین و چَت با هم همکاری کردند. ناکاموتو تا اواسط سال ۲۰۱۰ از شرکای فعال این همکاری گسترده بود، و پس از آن پروژه را به یکی دیگر از شرکا به نام گَوین آندرِسن سپرد. در آوریل ۲۰۱۱، وقتی یکی از همکاران پروژه از ناکاموتو دربارهی کاهش مشارکتاش پرسید، ناکاموتو پاسخ داد که «رفتهام سراغ چیزهای دیگر.» از آن زمان تا کنون دیگر حرفی از او شنیده نشده است.
راز طراح بیتکوین بسیار جذاب است، اما این حقیقت که نمیدانیم بیتکوین بهراستی از کجا آمده است چیزی از امنیت و ثبات آن نمیکاهد. پروتکل و نرمافزار بیتکوین بهکلی منبعباز هستند، و هرکس میتواند در آنها غور و تفحص کند. صدها برنامهنویس و رمزنویس در هزاران خطِ کدهای برنامه دقیق شدهاند، و داوطلبان مدام ابداعات جدیدی را وارد میکنند. تا حالا دیگر بیشتر کدهای بیتکوین را کسانی غیر از ناکاموتو نوشتهاند.
در ابتدا، بیتکوین بیشتر در میان گروهی کوچک از رمزنویسها و دیوانگانِ فنآوری جلب توجه کرد، کسانی که این پول را مدام میان خود جابهجا میکردند و حتی کمی از پولشان را میبخشیدند تا اعضا و کاربران جدید جذب کنند. ارزش اولیهی این پول عموماً چند پنی بیشتر نبود. اولین خرید ثبتشده با بیتکوین در ماه مِی ۲۰۱۰ رخ داد، زمانی که یک کاربر بابت دو پیتزا ۱۰ هزار بیتکوین به کاربری دیگر پرداخت. با احتساب نرخهای مبادلهی کنونی [۱۰ بهمن ۹۲] آن مقدار حالا حدود [هشت میلیون دلار] است. [شمایی از افت و خیر قیمت را از جمله میتوانید در صرافی کوینبیس در اینجا ببینید. قیمتهای خرید و فروش در بازار غیررسمیتر با قیمتهای صرافی متفاوت است.]
بازرگانان و صاحبان کسبوکار، از رستورانها و بارها گرفته تا فروشگاههای اینترنتی در سال ۲۰۱۰ شروع کردند به پذیرش بیتکوین، بهعنوان روشی از پرداخت. حالا شرکتهای بزرگی چون وردپرس، رِددیت، و اوکِیکیوپید بیتکوین را قبول میکنند. امروزه رایجترین کاربرد بیتکوین در وبسایتهای شرطبندیای چون ساتوشیدایس دات کام است.
همزمان که تقاضا رشد میکند و بازار بیتکوین توسعه مییابد، نرخ برابری با از سرگذراندن حبابها و سقوطهای بسیار افزایش مییابد. در آوریل ۲۰۱۳، ارزش بیتکوین به ۲۶۶ دلار رسید، که افزایشی بیش از ۱۰۰۰ درصدی در طول سه ماه پیش از آن بود، و بعد به ۱۰۵ دلار سقوط کرد و پس از آن باز سیر صعودیاش را از سر گرفت. بیتکوین [در حدود پنج ماه بین ماه مه تا سپتامبر ۲۰۱۳] در قیمتِ نسبتاً ثابت حدود ۱۲۰ دلار آرام گرفت، [تا اینکه در طی دو ماه اکتبر و نوامبر دوباره رشد قیمت کرد و تا پایان نوامبر به بالای هزار و صد دلار رسید. تا میانهی ماه دسامبر، ارزش بیتکوین به پانصد دلار سقوط کرد، و اینک در آخر ژانویه (۱۰ بهمن) ارزش خود را تا هشتصد دلار بازیافته است.] هر حباب قیمتی بیتکوین با اقبال و توجه رسانهها همراه بوده است، و همین بهنوبهی خود کاربران جدید و درنتیجه تقاضای جدید را بهدنبال داشته. در این چرخههای شهرت و جنجال خبری، تعداد زیادی از سفتهبازان پول خود را از بازار خارج کردند، و واحد پولی را به لرزه انداختند.
اینچنین انعطافپذیری تعجبی ندارد. ارزش کل تمام بیتکوینهای پرداختنشده هنوز نسبتاً اندک است. [کل بیتکوینهای در گردش در ژانویه ۲۰۱۲ کمی بیش از ۱۲ میلیون بیتکوین است، که با احتساب هشتصد دلار برای هر بیتکوین کل ارزش بیتکوینهای در گردش در حدود ده میلیارد دلار میشود. نمودار حجم بیتکوینهای در گردش را در اینجا مییابید.] این یعنی که حتی افزایش ناچیزی در میزان علاقهمندی به بیتکوین میتواند قیمتها را بهشدت بالا ببرد. افزونبراین، بخش بزرگی از بیتکوینهای موجود درحال حاضر در قالب سرمایهگذاریای بلندمدت هستند، لذا بازار نقدپذیری چندانی ندارد. هرچه تعداد کسانی که از بیتکوین برای خریدهای روزانه استفاده میکنند افزایش مییابد، نرخ برابر ارز هم افزایش خواهد یافت.
شیوهی کار بیتکوین
تا اختراع بیتکوین، پرداختهای دیجیتال آنلاین مجبور بودند به طرفهای ثالث معتمدی، همچون پِیپَل یا ویزا، تکیه کنند، تا اینگونه یک دفترکل از ترازِ مالی صاحبان حساب وجود داشته باشد، تا معلوم شود که چهچیزی مال چهکسی است. برای مثال، اگر من ۱۰۰ دلار را از طریق پِیپَل برای شما بفرستم، پِیپل آن مقدار را از حساب من کم میکند و به حساب شما میافزاید.
بدون چنین دفترکلی، پول دیجیتال را میتوان دو بار خرج کرد. تصور کنید که پول دیجیتال صرفاً یک فایل کامپیوتری است، درست مثل اسناد دیجیتالی چون فایلهای متنی یا عکسها که فایلهای کامپیوتری هستند. من میتوانم ۱۰۰ دلار را در قالب یک «فایل پولی» به پیغامی پیوست کنم و برای شما بفرستم. اما درست همچون وضعیتی که در ایمیل هست، ارسال یک فایل ضمیمه بهمعنای این نیست که آن فایل از کامپیوتر من پاک میشود. من میتوانم همان ۱۰۰ دلار را برای فرد دیگری بفرستم، و اساساً همان پول را دو بار خرج کنم. در علم کامپیوتر، این را مشکل «خرجکردِ دوباره» میخوانند. تا زمان تولد بیتکوین این مشکل را فقط میشد با باز کردن پای یک طرفِ ثالتِ معتمد به معامله حل کرد که واسطهی انتقال میشد و وظیفهی نگه داشتن دفترکل را برعهده داشت.
آنچه از بیتکوین مفهومی انقلابی میسازد این است که برای نخستین بار مشکل خرجکرد دوباره را میتوان بدون باز کردن پای واسطهگرِ طرف ثالث به این معامله حل کرد. بیتکوین از طریق توزیع آن دفترکل –که بالضروره باید وجود داشته باشد– میان تمام کاربران سیستم از طریق شبکهی کاربرــبهــکاربر این مشکل را حل میکند. هر معاملهای در اقتصاد بیتکوین در یک دفترکل عمومی به نام «بلاکچِین» ثبت میشود. کپیهای کاملی از بلاکچِین در کامپیوترهای هرکسی که از بیتکوین استفاده میکند، وجود دارد. معاملات جدید با بلاکچین مقایسه و کنترل میشوند تا اطمینان حاصل شود که بیتکوینهای خرجشده پیشتر استفاده نشدهاند، و از این طریق مشکل خرجکرد دوباره حل میشود.
معاملات را کاربرانی موسوم به «معدنچیها»، که توان پردازش کامپیوترهایشان را در اختیار این کار میگذارند، کنترل میکنند. کاری که معدنچیها میکنند اساساً این است که یک سری مسألههای دشوار رمزنگاری ریاضی را حل میکنند، و با این کار معاملات را تأیید میکنند، و بابتِ این کاری که میکنند بیتکوینهای نوخلقشدهای پاداش میگیرند. اینطور است که بیتکوین خلق و به بازار عرضهی پول تزریق میشود. همانطور که کاربران بیشتری معدنچی میشوند و قدرت پردازشی که به معدنکاری میبخشند افزایش مییابد، پروتکل بیتکوین دشواری مشکلات رمزنگاریای را که معدنچیها باید حل کنند تا معاملات را تأیید کنند افزایش میدهد، ازاینروست که اطمینان حاصل میشود بیتکوینهای جدید همیشه با نرخی مشخص و قابلپیشبینی استخراج شوند.
این فرایند استخراج تا ابد ادامه نخواهد یافت. بیتکوین طوری طراحی شده است که تقلیدی باشد از استخراج طلا یا دیگر فلزات گرانبها از زمین؛ فقط تعداد محدود و مشخصی از سکهها را میتوان از زیر خاک بیرون کشید. آن تعدادی که بنا به قرارداد بهعنوان سقف تعیین شده است، عدد ۲۱ میلیون بیتکوین است. این قطعیت و پیشبینیپذیری برای بسیاری جذاب و مطلوب است، زیرا که تورم پولی مصنوعی را غیرممکن میسازد. در بیشتر کشورها، یک بانک مرکزی عرضهی پول را کنترل میکند، و بعضی اوقات (همچون بحران اقتصادی اخیر) این نهاد ممکن است تصمیم بگیرد که پول بیشتری به اقتصاد تزریق کند. [خود نگاهی به نمودار بیندازید.] بانکهای مرکزی این کار را با چاپ پول بیشتر انجام میدهند. بااینهمه، پول بیشتر که وارد سیستم شود به این معنا است که پول نقدی که در دست دارید ارزش کمتری خواهد داشت. در عوض، چون در بیتکوین هیچ بانک مرکزیای وجود ندارد، هیچکس نمیتواند تصمیم بگیرد که عرضهی پول را افزایش دهد. سرعت و میزان ورود بیتکوینهای جدیدی به سیستم بر اساس یک الگوریتم ثابت و برهمهآشکار تعیین میشود و بنابراین کاملاً قابل پیشبینی است.
بااینحال، هرقدر هم که ماهیت تورمستیز بیتکوین جذاب باشد، این طراحی مرکزیتزدودهاش است که این نوآوری را به پدیدهای حقیقتاً انقلابی بدل میسازد. این یعنی که من و شما میتوانیم بدون نیاز به پیپل یا هر واسطهگر دیگری میانمان با هم معامله کنیم، شبیه به آنزمان که در خیابان با پول نقد کالایی میخریم. این طراحی دو نتیجهی مهم دارد: نخست، به این سبب که دفترکل مرکزیتزدوده است، پروتکل بیتکوین به دولتها هیچ قدرت مداخلهگری و مقرراتپردازی بر آن یا بستن آن را نمیدهد. دوم، فنآوری بهطور بالقوه در بسیاری از دیگر انواعِ معاملات کارکرد دارد.
سانسور و مقاومت
در اواخر سال ۲۰۱۰، پس از آنکه ویکیلیکس انتشار گنجینهاش از اسناد وزارت امور خارجه را آغاز کرد، بسیاری میخواستند با کمک مالی همراهی و حمایت خود را از آن نشان دهند. اما پی بردند که بسیاری از شرکتهای مالی، از جمله ویزا، مسترکارت، و پیپل، بهلطف فشاری که از سوی دولت امریکا به این شرکتها وارد میشد، پولی به حساب سازمان ژولین آسانژ نمیریزند. پیپل حتی حساب این گروه را مسدود کرد تا نتواند به سرمایهای که پیش از آن جمع کرده بود دسترسی داشته باشد.
جِف جارویس، منتقد رسانه، آنزمان در توییترش نوشت: «هِی، ویزا، مسترکارت، پیپل: این پول من است. چطور جرأت میکنید به من بگویید که کجا میتوانم خرجش کنم و کجا نه؟»
مادامی که برای معامله به واسطهها تکیه میکنید، راستش این است که آنها میتوانند بگویند چطور آن را خرج کنید و چطور حق این کار را ندارید. به همین خاطر است که دولتهای که میخواهند جریانات فعالیت آنلاین را تحت کنترل بگیرند به سراغ وضع قوانین و محدودیتها بر واسطهها میروند و نه بر کاربران. مثلا، «قانون توقف دزدی آنلاین» که بهحق با آن مخالفت شد قرار نبود این کار را با تعقیب دزدان دیجیتال انجام دهد، بلکه شرکتهای مالی را ملزم میکرد جلوی معاملات کسانی را که صرفاً مظنون به دزدی بودند، بگیرند.
بیتکوین، به این سبب که شبکهی کاربرــبهــکاربر مرکزیتزدوده است، اساساً و به حکم ماهیت در برابر سانسور یا کنترل مقاوم است. هیچ شرکت بیتکوینی وجود ندارد که برایش احضاریهی دادگاه ارسال شود، هیچ مقر و ساختمان مرکزیای نیست که به آن حمله کنند، نه حتی سروری که بتوانند خاموشاش کنند. ماهیتِ معامله بر اساسِ اسم مستعار در سیستم بیتکوین را هم که به اینها بیافزایید بیتکوین به چالشی حقیقی برای توانایی دولت در مهار یا ردگیری معاملات مالی تبدیل میشود.
برخلاف پول نقد، بیتکوین بینام و مخفی نیست، زیرا که هر تراکنش بهصورت عمومی ثبت میشود. اما از پرداختهای الکترونیک سنتی، مثل معاملاتی که با استفاده از کارت اعتباری انجام میشوند، خصوصیتر است، زیرا که لزومی ندارد هویت کاربران به معاملات متصل شود. محققان مسائل امنیتی شروع کردهاند به طراحی و توسعهی تکنیکهایی که از هویتهای افرادی که پشتِ معاملات هستند پرده برمیدارند و این کار را از طریق تحلیل الگوهای فعالیت مالی در بلاکچین انجام میدهند، و شکی نیست که بهزودی نهادهای قانونی و امنیتی هم چنین شیوهها و برنامههایی را در پیش خواهند گرفت. بااینکه دولت ممکن است بتواند به هویت کاربران پی ببرد و طرفهای یک معامله بیتکوین را مجازات کند، درهرحال دیگر نخواهد توانست جلوی آن معاملات را با اعمال کنترل و زور بر واسطهها از ابتدا بگیرد. آن غول دیگر از چراغ بیرون جهیده است.
با اندکی تلاش، که معمولاً مستلزم دیدار رودررو با یک غریبه است، میتوانید بهصورت بینام با پول نقد بیتکوین بخرید. از آن زمان به بعد، دنیایی از فعالیتها به روی شما گشوده میشود که دولت خوش نمیدارد. میتوانید در وبسایت بدنام «راه ابریشم»، سایتی رمزگذاری شده که در دو سال گذشته معاف از هرگونه کنترل مالی دولت به فعالیتاش ادامه میداد و فروش سالانهای در حدود ۲۰ میلیون دلار داشت (تا زمانی که مأموران پلیس فدرال آن را تعطیل کردند و ماجرا که به رسانهها درز کرد فردی را که مظنون به هدایت آن بود دستگیر کردند)، موادمخدر غیرقانونی بخرید. میتوانید در کازینوهای مختلف یا بازارهای شرطبندی قمار کنید، سیگار برگهای کوبایی قاچاق بخرید، یا بله البته به ویکیلیکس کمک مالی کنید. مردم در ایران میتوانند [تحریمهای خارجی را دور بزنند] و با استفاده از بیتکوین مثلاً خدمات پیشروی بلاگنویسی در وردپرس بخرند. و البته مهمتر از اینها، بیتکوین امکان این را دارد که نه فقط جای واسطههای مالی را بگیرد، بلکه به همین سیاق جانشین بازارهای واسطه هم بشود.
فراتر از پول
مایک هِرن، از مهندسان گوگل که یکی از طراحان اصلی بیتکوین است، امکانات بالقوهی بیتکوین را با شبکه وب در روزهای نخست مقایسه میکند. او میگوید: «وب که آغاز شد فقط مجموعهای از دانشمندان بود که اسنادی را به یکدیگر نشان میدادند. میتوانستید اسناد را در شبکه بگذارید و تصاویری در آنها بگنجانید، اما پتانسیل حقیقی وب زمانی رخ نمود که این صفحهها دینامیکتر شدند و ویژگیها و امکانات بیشتر و بیشتری پیدا کردند که به افراد اجازه میداد چیزهایی چون فیسبوک یا فروشگاههای آنلاین خلق کنند. این چیزها سند نبودند، و حالا مردم حتی نیمی از زمانی را که در فضای وب صرف میکنند به دیدن و سروکار داشتن با اسناد نمیگذرانند؛ حقیقت این است که بیشتر از نرمافزارهای اینترنتی استفاده میکنند.»
هرن میگوید، بیتکوین حالا صرفاً در آشکارترین کاربردش به کار گرفته میشود، یعنی تراکنشهای پولی. اما طراحی آن امکان تعداد زیادی از کاربردهای دیگر را در خود دارد، درست همچون وب.
جِف گارزیک، یکی دیگر از مهندسانی که در طراحی بیتکوین مشارکت دارد، میگوید: «سرآخر، از هر چیز که بگذریم، بیتکوینها داده هستند، و میتوانید از یک پروتکل انتقال و جابهجایی داده برای انتقال اطلاعاتی بیش از صرفاً اطلاعِ «من برای تو بیتکوین میفرستم» استفاده کنید. دادهای که منتقل میکنید میتواند این باشد که «من برای تو سهامی میفرستم» یا اینکه «من برای تو شرطی میفرستم.»» همهی این کاربردها بهحکم معنا و ماهیتشان خارج از کنترل دولت خواهند بود.
یکی از جالبترین کاربردهای ممکن این پروتکل در خلق بازار مرکزیتزدودهی الکترونیک است. یعنی بازار قراردادهای سلف، شرطبندی در رویدادهای ورزشی، یا پیشبینیهای سیاسی. جِی. آر. ویلِت، نویسندهی گزارشی دولتی در مخالفت با سیستمی اینچنینی، از طریق فرض و قضیهای این مسأله را توضیح میدهد. دو طرف را در نظر بگیرید، الف و ب، که میخواهند روی قیمت آتی سهام گوگل شرطبندی کنند؛ و فرض کنید طرف سومی هم هست، جیم، که قیمتِ سهام گوگل را هر چند دقیقه روی شبکه منتشر میکند. الف گمان میکند که قیمت سهام گوگل افزایش خواهد یافت، و پیامی منتشر میکند که این تصورش را بیان میکند، و اینکه چهقدر حاضر است روی این اتفاق شرط ببندد. ب فکر میکند قیمت سهام گوگل اُفت خواهد کرد و پیامی میفرستد که شرط را قبول میکند.
این اتفاق که افتاد، هر دو طرف به معامله متعهد میشوند. فقط یک پرسش پیش میآید که چهکسی داور است و خزانه را در دست میگیرد. دیگر کسانی که در این شبکهی گسترده حضور دارند از هویتِ واقعی دو نفری که شرط بستهاند آگاه نیستند، اما میتوانند ببینند که الف گفته است قیمت بالا خواهد رفت و ب گفته است که قیمت سهام کاهش خواهد یافت، و میتوانند ببینند که جیم قیمت سهام گوگل را منتشر میکند. ویلت میگوید: «اگر قیمت بالا برود، آنوقت کل پروتکل میپذیرد که الف شرط را برده است؛ کل پروتکل حالا به رسمیت شناخته است که سکههای ب حالا به الف تعلق دارند.»
آنگاه بیتکوین بهزودی خواهد توانست دنیایی از بازارهای شرطبندی الکترونیک مرکزیتزدوده پدید آورد که عمدتاً در برابر نفوذ تحریمهای دولتی مصون هستند. بازار پیشبینی اینترِید، که محبوب اقتصاددانان دانشگاهها و دانشمندان علوم سیاسی است، سال گذشته پس از آنکه کمیسیون تجارت کالاهای سلف ایالات متحد به اتهام نقض ممنوعیتِ تجارت برخی معاملات سلف از آن شکایت کرد، تعطیل شد [با اینکه در جمهوری ایرلند مستقر بود]. (ر.ک. کاترین مانگووارد، مرگ اینترِید) طبق ادعای کمیسیون، اینترِید «بهطور غیرقانونی مشتریان امریکایی را مجاب میکرد و به آنها اجازه میداد که معاملات سلفی را دربارهی اینکه رویدادهایی معین در آینده رخ خواهند داد بخرند و بفروشند، از جمله اینکه آمارهای معینی از اقتصاد امریکا یا قیمتهای طلا و پول در تاریخ معینی از آینده به سطح معینی خواهند رسید، و اینکه در تاریخ معینی در آینده اقدامات خاص جنگطلبانهای رخ خواهند داد.»
بازار پیشبینیای که در قالب شبکهای کاربرــبهــکاربر بر شالودهی بیتکوین بنا میشود را نمیتوان آسان تعطیل کرد. و هیچ متصدیای نمیتواند پول کاربران را بردارد و بگریزد، اتفاقی که در زمان شکایت قانونی کمیسیون از اینترِید شایعهاش بر سر زبانها افتاده بود. [یک استاد دانشگاه پرینستون در حال راهاندازی یک بازار پیشبینی استوار بر ایدهی بیتکوین است.]
واسطه را حذف کن
وقتی کاربران برای تراکنش به واسطهها متکی نباشند، کار دولتها در اعمال محدودیت بر کاربران و اهداف آنها دشوارتر خواهد بود. (کار ممیزان مالیات که میخواهند سهم قانونیشان از تراکنش را فراچنگ آورند هم سختتر خواهد شد.) تا کنون اینطور بوده است که دولتهایی که به دنبال کنترل فعالیتهای آنلاین هستند ابتدا واسطهها را هدف میگرفتند و سرکوبشان میکردند. مثلاً، قمارِ آنلاین و شرطبندی بر روی مسابقات ورزشی در کشورهایی چون بریتانیا، ایرلند، یا استرالیا بهکل قانونی و آزاد است، و ساکنان ایالات متحد میتوانند بهراحتی به آن سایتها دسترسی پیدا کنند. بااینحال، بستنِ شرط مسألهی دیگری است چون قانون کنترل قمار غیرقانونی اینترنتی، که در سال ۲۰۰۶ به تصویب رسید، شرکتهای واسطه مالی و ارائهدهنده پرداختهای اینترنتی، چون پیپل و ویزا، را موظف و ملزم میکند که تراکنشهای سایتهای قمار آنلاین را مسدود کنند. (ر.ک. جیکوب سالوم، چطور پوکربازی جُرم شد.)
بیتکوین نه تنها نیاز به تکیه بر پردازندههای طرف سوم پرداخت را از میان میبرد، بلکه این پتانسیل را دارد که نیاز به تکیه بر تمام پایگاههای طرف سوم شرطبندی را هم از بین ببرد. ناگهان روزی میرسد که دولت دیگر نمیتواند بر شرطبندی و قمار هم کنترل و اعمال قانون داشته باشد.
دیگر کاربرد محتمل و ممکن این پروتکل تقویتِ سرمایهیابی جمعی بدون واسطههای طرف ثالثی چون کیکاستارتر یا ایندیگوگو است. تراکنشهای بیتکوین را میتوان بهطریقی طراحی و ساختاربندی کرد که تا زمانی که دریافتکننده مقدار از پیش تعیینشدهی معینی را دریافت نکرده است، نهایی نشوند. اگر یک کارآفرین وعدهی کار روی پروژه یا تولید محصولی را در صورت جمع کردن سرمایهی لازم بدهد، کسانی که تمایل به مشارکت در این طرح دارند میتوانند به هر مقداری که میخواهند به آن کمک کنند، و مطمئن باشند که بیتکوین مگر و تا زمانی که آن کارآفرین سرمایهی کافی هدف خود را جمع نکرده است پولی از کیف آنها برنخواهد داشت و به او نخواهد پرداخت.
بدین صورت سرمایهیابی جمعی ارزانتر از حالا خواهد شد. مثلاً کیکاستارتر، پنج درصد از سرمایهای را که از طریق خدمات این سایت جمع شده به عنوان کارمزد برمیدارد. همچنین بدینترتیب سرمایهیابی جمعی مقاومت بیشتری در برابر سانسور خواهد یافت. سال گذشته، ایندیگوگو کمپین دفاع عام را که میخواست ۲۰ هزار دلار برای توسعهی طرحها و نقشههای سلاح کمری پلاستیکی درستشده بهطریقه چاپ سهبعدی جمع کند، مسدود کرد. با استفاده از پروتکل بیتکوین، هیچ مقام مرکزی یا واسطهای وجود ندارد که قدرت مسدود یا معلق کردن کمپینهای نامطلوب سرمایهیابی جمعی را در اختیار داشته باشد. (برای مطالعهی بیشتر دربارهی اسلحه چاپ سهبعدی، ر.ک. برایان دوهرتی، سلاح پلاستیکی متوقفنشدنی.)
پتانسیل بیتکوین به تراکنشها محدود نیست. یک کاربردِ غیرتراکنشی این فنآوری خدماتِ محضرداری و ثبتِ اسناد به شکلِ مرکزیتزدوده است، که به هرکس اجازه میدهد دربارهی اینکه یک سند خاص در زمانی خاص وجود دارد یا نه تحقیق کند و آن را بداند. فرض کنید یک فیلمنامه نوشتهاید، و پیش از آنکه آن را در بازار هالیوود به فروش بگذاید میخواهید ثبت کنید که شما اولین نفری بودید که آن را نوشته است. برای اینکار، میتوانید امضای رمزگذاریشدهی سند را به بلاکچِین بیافزایید، به دفترکل عمومی بیتکوین. اگر کسی پس از آن ادعا کرد که این فیلمنامه مال او است، میتوانید برای اثبات اینکه شما پیشتر به آن رسیدهاید به بلاکچین استناد کنید. وبسایتِ پروف آو اگزیستنس یک گام نخست در خلق چنین خدماتی است.
یکی دیگر از کاربردهای غیرتراکنشی بیتکوین را جو کاسکیو، یک مهندس نرمافزار نیمهبازنشستهی ساکن کنتیکت، ایجاد کرده است. کاسکیو نوآوری خود را «هویت وثیقهشده» مینامد، خدمتی که او در آغاز برای حل مشکل ساکپاپتری، یا هویت آنلاین پوشانندهی هویت حقیقی، در انجمنهای آنلاین ابداع کرده بود. چون ساخت حسابهای کاربری جدید در خدمات آنلاین معمولاً رایگان و آسان است، یک نفر میتواند چندین هویتِ متفاوت به خود بگیرد و از آنها برای آزار و اذیت، ارسال هرزنامه، یا ایجاد مزاحمت برای کاربران دیگر استفاده کند. تعلیقِ حسابهای ساکپاپت چندان کمکی به حل مشکل نمیکند زیرا که یک کاربر بداندیش و بدخواه بهآسانی حساب دیگری را جایگزین آنها میکند.
انجمنهای آنلاین تلاش کردهاند با درخواست از کاربران برای استفاده از هویتهای شخصی خود یا دادن اجازهی ایجاد نامهای کاربری مستعار اما وضع یک هزینهی عضویت که به منظور بازداشتنِ افراد از ایجاد حسابهای بیشتر لحاظ میشود، بر این مشکل غلبه کنند. اما کاسکیو سیستمی ساخته است که به کاربران اجازه میدهد با نام مستعار با استفاده از آدرسهای بیتکوین وارد وبسایتها بشوند. این یعنی که صاحب یک وبسایت میتواند با استناد به تراز کنونی یک کاربر بیتکوین، یا تاریخچهی تراز او، مانع از باز کردنِ حسابی جدید از سوی او شود.
مثلا، یک وبسایت ممکن است کاربران جدید را ملزم کند که دستکم ۳۰ روز متوالی تراز بیتکوینشان برابر با ۱۰۰ دلار بوده باشد، ترازی که مربوط به آدرسی است که آنها بهعنوان هویت و آیدی خود به کار میگیرند. و این ۱۰۰ دلار هزینهی عضویتی نیست که باید بپردازید، فقط متوسطِ موجودی حسابی است که هر کاربر باید برای هر حساب نشان دهد. بدین ترتیب ایجاد حسابهای متعدد برای کاربران بدخواه بسیار گران خواهد شد، و همزمان ایجاد حساب برای کاربران عادی ارزان. فقط به این خاطر که دفترکل بیتکوین عمومی و علنی است، یک وبسایت میتواند مطمئن شود که یک کاربر حقیقتاً شروط وثیقهای آن را داراست.
کاسکیو میگوید: «این حقیقت که میتوانید تاریخچهی یک آدرس بیتکوین را ببینید مهم است زیرا به این معنی است که نمیتواند تری کارت مونته را با چند آیدی بازی کنید.» در غیر اینصورت، یک کاربر بداندیش ممکن است پیش از ایجاد حسابهای کاربری جدید پولش را به آسانی از یک حساب به آدرسهای دیگر بیتکوین منتقل کند.
بااینکه کاسکیو در ابتدا فقط میخواست مسألهی ساکپاپت را حل کند، از آنزمان به بعد دریافته است که نوآوری او اساساً بیتکوین را قادر میسازد که سیستمی از هویتهای مستعاری بسازد که هر کدام متصل اند به چیزی شبیه به «تاریخچهی اعتباری» و این اطلاعی است در دسترس عموم؛ یعنی همه میتوانند تاریخچهی اعتباری پشت آن هویتها را بررسی کنند. دلالتهای بالقوهی این اختراع ورای مسدود کردن حساب اوباش و اراذل اینترنتی است. [این یعنی که رتبهسنجیهای اعتباری که همینک توسط شرکتهای اعتبارسنجی انجام میشود، و بانکها بر اساس آنها وام میدهند، میتواند بهکل در سیستم بیتکوین انجام شود.]
خلاصه اینکه پروتکل بیتکوین پتانسیل این را دارد که چیزی بیش از پول دیجیتال باشد. این پروتکل بستری برای ابداع و نوآوری مالی و اطلاعاتی است که دربهایش بر همه گشوده است، بدون اینکه نیازی به اخذ مجوز یا اجازهای وجود داشته باشد. [در شبکهی تماماً افقی بیتکوین میتوانید معاملات سلف انجام دهید، میتوانید محضرداری کنید، میتوانید رتبهسنجیاعتباری کنید، میتوانید سرمایهیابی کنید. و … نوآوریهای دیگری که هنوز از آن بیاطلاع ایم.]
بیتکوین در برابر دولت
منافعِ بالقوهای که بیتکوین در جهتِ آزادی و اقتصادِ گستردهی جهانی میتواند به ارمغان آورد بسیار چشمگیر و عمیق هستند. اما چنین سیستمی آشکارا اختیار و سلطهی دولت را تهدید میکند. همین چند مثالی که در این مقاله آمد به حوزهی اختیار و قلمروِ وزارت خزانهداری، کمیسون اوراق بهادار و ارز، کمیسیون تجارت سلف کالا، ادارهی حفاظت مالی مصرفکنندگان، چندین ادارهی کنترل دولتی، و ادارهی مالیات، پادرازی میکنند. این نهادها آرام آرام شروع میکنند به بسیج نیروهایشان و صفآرایی در برابر بیتکوین.
نگرانی اصلی دولت در حال حاضر این است که بیتکوین را میتوان برای پولشویی، تأمین مالی تروریسم، و تجارت کالاهای غیرقانونی، به کار گرفت. شبکههای سنتی پرداخت، همچون پیپل یا وسترن یونیون، تحت کنترل قانون نهانکاری بانکی هستند، که این شرکتها را ملزم میسازد هویتهای مشتریانشان را کنترل و تأیید کنند، تراکنشهای مالی را ثبت و نگهداری کنند، و تراکنشهای مشکوک را گزارش دهند. این دادهها تحقیقات، تعقیب قضایی و محاکمهی پروندههای پولشویی و دیگر جرائم را تسهیل میکنند. چون بیتکوین شبکهای مرکزیتزدوده است، دولت نگران این است که هیچکس مسئولیتِ شناسایی کاربران و گزارشِ تراکنشها را برعهده نگیرد.
بااینکه اساساً کنترلِ خودِ شبکهی بیتکوین غیرممکن است، بسیاری از کسبوکارها حالا استفادهی کاربرانشان از این پول را تسهیل میکنند. این شرکتها قطعاً تحت کنترل خواهند بود. مثلاً، اگر میخواهید دلارهایتان را به بیتکوین تبدیل کنید، میتوانید غریبهای را در وبسایت کرِیگلیست بیابید که مایل به این مبادله است و او را در کافهای ملاقات کنید تا معاملهتان را انجام دهید. چنین تراکنشی را اساساً به هیچ طریق نمیتوان کنترل کرد، اما از طرف دیگر هم این روال چندان برای مصرفکنندگان آسان نیست.
درنتیجه، شرکتهای تازهکار بسیاری با پشتوانهی سرمایهی پرخطر ظهور کردهاند که تبادل آنلاین آسان را امکانپذیر میسازد، و نیز «خدمات کیف پول» که به افراد اجازه میدهند به آسانی بیتکوینهایشان را نگهداری و خرج کنند، و پردازندگان و شرکتهای مالی که به بازرگانان اجازه میدهند این شیوه پرداخت را بپذیرد. این واسطههای نوینِ اکوسیستم بیتکوین همانقدر مستعد و پذیرای کنترل هستند که بانکها و دیگر شبکههای طرف سوم پرداخت کنونی.
در ماه مارس گذشته، شبکهی کنترل جرائم مالی وزارت خزانهداری (FinCEN) یک بخشنامهی قانونی منتشر کرد که میگفت کسبوکارهایی را که در حال حاضر زیرساخت مصرفکنندهی بیتکوین را توسعه میدهند باید در ردیف خدمات انتقال مالیای طبقهبندی شوند که باید در این آژانس ثبت شوند و به شرایطِ کنونی نگهداری حسابها و گزارش حسابها متعهد باشند. کنترلهای شدیدتر و سنگینتری احتمالاً از سوی ایالتهایی وضع خواهد شد که شرطِ ثبت و آغاز به کار کسبوکارهای تبادلات مالی را اخذ مجوز و ثبتِ محلی تعیین میکنند.
امروزه، شرکتی که میخواهد خدمات تبادلات ارزی بیتکوین راه بیاندازد باید دستکم ۱ میلیون دلار هزینه کند و بیش از یک سال تلاش کند تا بتواند ۴۸ مجوز مختلف را بگیرد تا سرآخر بتواند فعالیت خود را آغاز کند (آنطور که کارآفرینان مختلف و چندین مأمور مختلف پذیرش رسمی در این صنعت میگویند،) زیرا که ۴۸ ایالت هر کدام شرایط ویژهی خود را برای صدور مجوز فعالیت تبادل مالی دارند. در ماه اوت، بنجامین لاوسکی، سرپرست خدمات مالی ایالات نیویورک، چندین کسبوکار را که با بیتکوین سروکار داشتند احضار کرد تا اطلاعات بیشتری دربارهی فعالیت های خود ارائه دهند، و حالا تحقیقاتی قضایی را آغاز کرده است تا بفهمد که چطور باید کسبوکارهای پول مجازی را کنترل کنند.
آنچه بعضی از ایدئولوژیکترین و متعصبترین هواداران بیتکوین –کسانی که این واحد پولی را بهعنوان سیستمی مجزا، و شاید حتی علیه دولت میشناسند– را نگران و ناراحت کرده این است که این شرکتهای متعلق به اکوسیستم بیتکوین چهقدر مشتاق و مایل به همکاری با نهادهای قانونی خواهند بود.
گارزیک، از توسعهدهندگان بیتکوین، میگوید: «یک سال یا بیشتر پیش از این احساسی بیشتر شبیه به چیزی در ردیف جنبش «تسخیر» در مورد بیتکوین وجود داشت، اینکه این پول ضدحکومت و دستگاه حاکم است، و حالا دستگاه حاکم دارد به بیتکوین علاقهمند میشوند. تنشی در این میان وجود دارد، و به وضوح میتوان دیوانگانِ لیبرترین با ریشههای آنارشیستی را در سرمایهی مخاطرهآمیز دید که حالا پا به عرصهی ظهور میگذارند.»
بسیاری از کارآفرینان از کنترل و نظارت دولت بهعنوان راهی برای مشروعیت بخشیدن به پولهای مجازی استقبال میکنند. آنها به دنبال پولدار شدن از طریق چیزی هستند که بهحق آن را فنآوریای برهمزنندهی وضع موجود میدانند، و ایدئولوژی در این مسیر نقش ناچیزی دارد. آنها میگویند اگر سروکله زدن با ناظران دولتی بهایی است که باید پرداخت، پس بیایید بپردازیم.»
کامرون و تایلر وینکلواس، دوقلوهای شریکِ بنیانگذار فیسبوک که حدود ۱ درصد از کل بیتکوینها را در اختیار دارند، در ماه سپتامبر به کمیسیون اوراق بهادار و ارز درخواست مجوز راهاندازی یک بنیاد سرمایهگذاری را دادند که به سرمایهگذاران اجازه میدهد به آسانی بر اساس قیمتِ بیتکوینها سفتهبازی کنند. آنها بهدنبال قانونی همهگیر هستند.
کامرون وینکلواس در ماه مِی در کنفرانسی دربارهی بیتکوین در سنخوزه خطاب به حاضران گفت: «فکر نمیکنم کسی سرش دعوا دوست داشته باشد؛ به گمان من همهی کسانی که اینجا هستند میخواهند بیتکوین را بسازند، که با ناظران دولتی و نهادهای کنترل همکاری کنند. همکاری حقیقتاً راهِ پیشروی در این مسیر است.» در ماه ژوئن وینکلواس کمی پا را از این هم فراتر گذاشت، و در کنفرانس کارآفرینی و فنآوری نکست در بروکلین نیویورک گفت که «در دنیای بیتکوین، ما عاشق نظارت دولتی هستیم.» او میگوید نظارت دولتی میتواند به بیتکوین مشروعیت بدهد، و به آن کمک کند که جلوی کاربردهای غیرقانونی را بگیرد.
سرآخر، هر دو اردو –یعنی هم کسانی که میخواهند بیتکوین تحت نظارت دولت درآید، و آنهایی که بیتکوین را راه فراری بینقص از نظارت و کنترل دولت میدانند– باید با حقایق روبهرو شوند. ناظمان و مقرراتپردازان دولتی مجبور به پذیرش این حقیقت خواهند شد که پروتکل بیتکوین فراتر از دسترسی آنها است، و درحالیکه شاید بتوانند بر اکثریتِ قاطعی از تراکنشهای مصرفکنندگان با استفاده از کسبوکارهای طرف سوم بیتکوین نظارت و جاسوسی کنند، قادر نخواهند بود که افراد را مستقیماً در شبکه از تراکنش و معامله با یکدیگر باز دارند. همزمان، آنهایی که ترجیح میدهند هیچ سروکاری با دولت نداشته باشند باید با این حقیقت روبهرو شوند که قوانینی که پولشویی را منع میکنند و اجازهی تبادلات مالی را میدهند وجود دارند، و اینکه گزینهی پیشِ روی جامعهی بیتکوین این نیست که آیا باید قوانین را بخواهد بلکه این است که باید دربارهی آن چه کند.
با فرض ناگزیری، آنچه اهمیت دارد این است که ساختار نهایی نظارت و کنترل دولتی که پیرامون بیتکوین شکل خواهد گرفت چهقدر سختگیر و سنگین خواهد بود. چرا باید این مسأله برای کسانی که میخواهند بهکل از سیستم مالی بهارث رسیده بگریزند مهم باشد؟ چون بیتکوین یک شبکه است و شبکهها به تأثیرات شبکه وابسته هستند.
هرچه مردم بیشتر بیتکوین را به کار بگیرند، این واحد پولی رشد و قدرت بیشتری خواهد یافت؛ هرچه این پول قویتر شود، کنترلِ آن در بلندمدت دشوارتر خواهد شد. آیا بیتکوین به میلیونها مصرفکنندهی متوسط امریکایی (یا مصرفکنندگان چینی) نیاز دارد تا موفق شود؟ نه، اما تقاضای ایشان قطعاً به رشدش کمک خواهد کرد. در نهایت، امیدواریم که، ارزش بیشتر و بیشتری در داخل اقتصاد بیتکوین بماند، و نیاز به تبدیل به پولهای دولتی که بهراحتی کنترلپذیر هستند، نباشد. اما این فرایند زمان خواهد برد. هرچه مردم بیشتر با بیتکوین معامله کنند و آسودگی خاطر بیشتری در این کار بیابند، حتی تحت رژیمهای کنترلشده هم، پتانسیلِ کامل این واحد پولی سریعتر پدیدار خواهد شد.
با اینکه دولت نمیتواند بیتکوین را بهکل تعطیل کند و از بین ببرد، سادهلوحانه خواهد بود اگر فکر کنیم که نمیتواند از سرعتِ توسعهی آن بکاهد یا هزینهی استفاده از آن را بالا ببرد. جیم هارپر، بهتازگی در کیتوآنباند نوشت: «انتخاب بر سر این نیست که آیا پول دیجیتال داشته باشیم یا نه. بلکه انتخاب میان این است که بهآسانی به واقعیت پول دیجیتال تن میدهیم یا با مشقت.» در حال حاضر قانونگذاران امریکایی بهنظر میرسد راه میانهای را برگزیده و در پیش گرفتهاند.
در حال حاضر واشنگتن علاقهای به غیرقانونی اعلام کردن بیتکوین ندارد، بهویژه از آنجا که اقتصاد [اینک ده میلیارد دلاری] این واحد پولی نسبتاً ناچیز و کمارزش است. بااینحال، دولت به اینکه بیتکوین را تحت فشار بگذارد تا در چارچوبِ بروکراتیکِ موجود جای بگیرد، علاقهمند است.
اگر مقرراتپردازان دولتی کف نفس به خرج دهند و بتوانند از وضع ممنوعیتهای کلی یا ارتکاب اشتباهات شتابزده در این مراحل اولیه خودداری کنند، ممکن است علیرغم میلشان، به رشد چیزی راه دهند که هرگز نخواهند توانست کنترلش کنند. هرچه اثراتِ شبکه قویتر میشود، اتخاذ تدابیر سختگیرانهتر از سوی دولتها در آینده دشوارتر خواهد شد. پیش از آنکه به خودتان بیایید، بیتکوین دیگر ناچیز و کوچک بهنظر نخواهد رسید.